تماس با ما

گزارشی درباره مشکلات و بی‌توجهی‌هایی که روح‌الله خالقی را از پا درآورده است: سرود «ای ایران» به‌عنوان نماینده‌ای از احساسات طبقه متوسط جامعه شکل گرفت.

گزارشی درباره مشکلات و بی‌توجهی‌هایی که روح‌الله خالقی را از پا درآورده است: سرود «ای ایران» به‌عنوان نماینده‌ای از احساسات طبقه متوسط جامعه شکل گرفت.

**روح‌الله خالقی و تأثیرات او بر موسیقی ایران**

روح‌الله خالقی، یکی از شخصیت‌های برجسته موسیقی در قرن بیستم، به عنوان شاگرد مدرسه علی‌نقی وزیری شناخته می‌شود. او نه تنها در زمینه آهنگسازی و تدریس شناخته شده است، بلکه به عنوان پژوهشگر و مدیر هنری نیز تأثیرات زیادی داشته است. کتاب معروف او، “سرگذشت موسیقی ایران”، به عنوان یک منبع مهم در تاریخ‌نگاری موسیقی، پس از گذشت بیش از نیم قرن همچنان مورد توجه هنرمندان و پژوهشگران قرار دارد.

یکی از بزرگترین دستاوردهای خالقی، مدیریت وی بر هنرستان موسیقی ملی به مدت ده سال است. همچنین آثار مختلف او، از جمله آهنگ‌های ماندگاری چون «چنگ رودکی» و «تا بهار دلنشین»، در حافظه فرهنگی ایرانیان جاودانه مانده‌اند. اما سرود حماسی «ای ایران» که با شعر حسین گل‌گلاب و صدای غلامحسین بنان اجرا شده، به عنوان نماد ملی‌گرایی ایران شناخته می‌شود.

خلقی در طول عمر کوتاه خود، به ویژه در شصت سال زندگی‌اش، با چالش‌های بسیاری مواجه شد و نا‌دیده‌گرفته شد. اما شخصیت هنری و آثار او همچنان ارمغانی ماندگار به جای گذاشته است. به تازگی جایزه آهنگسازی روح‌الله خالقی با مدیریت دکتر محمدرضا عزیزی تأسیس شده و امسال با برگزاری مراسمی در ۲۱ آبان، شصتمین سالگرد درگذشت این آهنگساز بزرگ به پایان رسید.

در این نشست، محمدرضا عزیزی، دبیر جشنواره، به چالش‌های برگزاری جشنواره‌های موسیقی و همچنین کم‌توجهی به خالقی پرداخت و گفت که ایده اولیه این جشنواره به چهار سال پیش برمی‌گردد. او به شخصیت چندبعدی خالقی و تأثیرات او در آهنگسازی اشاره کرد و تأکید نمود که تلاش برای جلب توجه به آثار او باعث شده است تا جشنواره به صورت ملی برگزار شود.

در ادامه نشست، علیرضا میرعلینقی به بُعد تاریخی آثار خالقی پرداخته و بر اهمیت درک عمیق‌تر از این آثار تأکید کرد.**روح‌الله خالقی، چهره‌ای تاثیرگذار در موسیقی ایران**

روح‌الله خالقی به عنوان یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های موسیقی ایران شناخته می‌شود و نخستین رئیس هنرستان موسیقی ملی است. او در تاریخچه موسیقی کشور نقش بسزایی ایفا کرده است.

میرعلیرضا میرعلی‌نقی در مورد خالقی می‌گوید که او بیش از یک آهنگساز ساده به شمار می‌آید. در واقع، خالقی از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۴۳ فعالیت‌های موسیقایی‌اش را ادامه داد و زمانی که موسیقی کلاسیک ایرانی به او وابسته بود، او در این حوزه بی‌نظیر بود. او در ادامه مکتب علینقی وزیری (کلنل وزیری) کار کرد و تکامل آن را به عهده گرفت، هرچند موسی معروفی نیز از این مکتب برخاست و با سبک متفاوتی فعالیت کرد.

خالقی شخصیت چندبُعدی دارد و به مدت چهل سال به بررسی آثار او پرداخته شده است. وی با درک میراث موسیقی پیشین و ورود به مدرسه عالی موسیقی، افق‌های جدیدی را برای خود گشود. او در این زمان حساس، بین میراث گذشته و آینده قرار داشت و تلاش کرد که «حال» را بنا نهد و برای آینده برنامه‌ریزی کند.

ارکستر موسیقی ملی، که با تغییرات متفاوتی از سوی فرهاد فخرالدینی همراه بود، همچنان نماد مکتب وزیری و خالقی است. روح‌الله خالقی از جمله انسان‌های هوشمند و دارای نبوغی سالم با روحیه‌ای لطیف و عقلانی بود، که در آثارش به وضوح نمایان است.

با این حال، او در دو زمینه موسیقی کودک و موسیقی فیلم فعالیتی نداشت، چرا که در آن زمان شرایط برای این کارها مهیا نبود. علیرغم این دو استثنا، تردیدی نیست که خالقی رد پای مهمی در سایر زمینه‌های موسیقی گذاشت، به ویژه در تالیف کتب آموزشی.

او در مصاحبه‌ای با زنده‌یاد محمود ذوالفنون گفت که کتاب‌های آموزشی‌اش ابزاری برای آیندگان خواهد بود. به رغم گذشت ۷۴ سال از انتشار کتاب‌های آموزشی ویلن، هنوز تکمله‌ای بر آنها نوشته نشده است که می‌تواند نشان‌دهنده ضعف در پیگیری این آثار باشد.

تصاویر و مطالب دیگری در ارتباط با زندگی و آثار او وجود دارد که همچنان مورد توجه است.در دنیای موسیقی هیچ واقعه یا اندیشه‌ای وجود ندارد که روح‌الله خالقی در مورد آن نوشته و نظری نداشته باشد. نوشته‌های او به قدری فشرده و گسترده بودند که کتاب “ای ایران” که به همت دخترش، گلنوش خالقی، منتشر شد، تنها گوشه‌ای از این آثار را نمایان می‌سازد. در واقع، نسخه‌ای کامل‌تر از این کتاب هنوز به دست من است و به امید انتشار آن هستم. خالقی با دقت و حساسیت به تمام جزئیات موسیقی پرداخته و از هر کنش و واکنش در این حوزه با مسئولیت برخورد کرده است. این موضوع را می‌توان در واکنش او به ریل‌های آورده شده از منزل استاد محمدعلی گلشن ابراهیمی مشاهده کرد که با دقت نظر به بررسی و اصلاح آن‌ها پرداخت.

از طرف دیگر، با وجود اینکه این فقط نظرات من است، مطمئنم با جستجو در آثار به جا مانده از خالقی می‌توان به نوشته‌های بیشتری دست پیدا کرد. او در تلاش بود تا نواقص فرهنگی و بی‌مسئولیتی دوران خود را جبران کند. عمر او که در میانسالی رو به تحلیل می‌رفت، ناشی از فشاری بود که بر اثر کارهایش و مخالفت‌های سیاسی بر دوش داشت. عده‌ای از حامیان موسیقی به خصوص توده‌ای‌ها تلاش کردند تا او را به حاشیه برانند و این حملات به سلامت روانی او ضربه زد.

یکی دیگر از ویژگی‌های قابل توجه روح‌الله خالقی، آشنایی او با سیستم آموزش و پرورش مدرن آمریکایی در دهه ۱۹۳۰ بود. او خواهان این بود که این روش آموزشی به جای نظام‌های خشک و سرکوبگر انگلیسی ترویج یابد و در این راستا سه مقاله را نیز ترجمه کرد.

با وجود شایستگی‌هایی که داشت، مانند پیشنهاد ریاست مدرسه البرز، او موسیقی را به هر منصب دیگری ترجیح داد. در اواخر دهه ۲۰ نیز به مقام معاونت وزیر پیشنهاد شد، اما به دلیل عشق و اشتیاقی که به موسیقی داشت، آن را رد کرد.

نسل او در عرصه موسیقی بسیار تأثیرگذار بودند و این احساس نیاز به ارتقای موسیقی در آثارش به وضوح دیده می‌شود. این آثار نیاز به توجه و پژوهش بیشتری دارند؛ اما برای این کار گروهی از محققان لازم است. با امید به ادامه این مسیر، شاید محمدرضا عزیزی بتواند بنیاد خصوصی به نام بنیاد خالقی را تأسیس کند تا به کشف بخش‌های بیشتری از آثار او بپردازد.

در ادامه به نظرات کیوان ساکت، آهنگساز و مدرس برجسته، در خصوص تأثیر روح‌الله خالقی بر آموزش موسیقی می‌پردازیم. ساکت بر این باور است که در تاریخ هنر، به‌ویژه در شعر نو و نوآوری‌های علینقی وزیری، شاهد تحولاتی شگرف بودیم که موسیقی ایران را به دو دوره مهم تقسیم می‌کند.**تحول موسیقی ایرانی: پیش و پس از وزیری**

موسیقی ایرانی پیش از ورود وزیری به عرصه، به شدت توصیفی و محدود به معرفی ردیف‌ها بود. نوازندگان به شکل یکسانی نواختند و تنها مهارت آن‌ها بر سازهای خود قابل تفکیک بود. در این دوره، تار متداول‌ترین ساز محسوب می‌شد. اما با ورود وزیری به دنیای موسیقی، تحولی عظیم آغاز شد. اگر نگاهی به دستاوردهای آکادمی موسیقی وزیری بیاندازیم، دو شخصیت برجسته به نام‌های ابوالحسن صبا و روح‌الله خالقی پدیدار می‌شوند.

صبا که قبل از وزیری با موسیقی آشنایی داشت و شاگرد میرزاعبدالله بود، از وزیری تأثیر بسیاری گرفت و آن را با نبوغ خود ترکیب کرد تا سبکی منحصر به فرد در نوازندگی ویلن و سه‌تار ارائه دهد. خالقی نیز از نظر آهنگسازی تحت تأثیر عمیق وزیری قرار داشت و نخستین سرود میهنی معروف «ای وطن» تحت رهبری وزیری و با صدای روح‌انگیز او خلق شد. این اثر نشان‌دهنده توانایی وزیری در معرفی آواها و مدهای متنوع موسیقی ایرانی بود.

میرعلی‌نقی، موسیقی‌شناس برجسته، می‌گوید که صبا با وزیری به کمال رسید، در حالی که خالقی تحت تأثیر وزیری متولد شد. ساکت، دیگر کارشناس موسیقی، خالقی را یک شانس برای موسیقی ایران می‌داند و به دوران ریاست او در هنرستان موسیقی ملی اشاره می‌کند که برنامه‌های جاودانه‌ای در «گلها» و آثاری برای عارف و بنان خلق کرد. با این حال، انتقاداتی هم به شیوه آموزشی او وارد است، اما این انتقادات به هیچ وجه از ارزش هنری آثارش نمی‌کاهد.

میرعلی‌نقی همچنین به موانع موجود در مسیر خالقی اشاره می‌کند و می‌گوید وزیر فرهنگ و هنر آن زمان، مهرداد پهلبد، همواره در تلاش بود تا خالقی را محدود کند. این شرایط باعث شد خالقی از نهادی که خود تأسیس کرده بود، استعفا دهد. به گفته او، خالقی و وزیری هر دو به خاطر شخصیت مستقل و سرافراز خود قربانی سیاست‌های نادرست فرهنگی شدند.

در نهایت، میرعلی‌نقی به این نکته اشاره دارد که بسیاری از موسیقیدانان تحت تأثیر قدرت پهلبد، از جایگاه واقعی خود فاصله گرفته و بیشتر به کارمندان مطیع تبدیل شدند، در حالی که شخصیت هنری و آثار خالقی و صبا همچنان در اوج قرار دارد.**بازخوانی چالش‌های فرهنگی ایران پیش از انقلاب**

بین سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۸، دوره‌ای که انقلاب ایران تحولات گسترده‌ای را به همراه داشت، سوالات متعددی درباره کسانی که از امکانات وزارت فرهنگ و هنر بهره‌مند می‌شدند، به وجود آمد. آن دوران شاهد هزینه‌های بیهوده‌ای بود که صرف فعالیت‌های نمایشی می‌شد و در مقایسه با دوره‌ای مثل «گلها»، با امکانات محدودش، توفیق چندانی نداشت. وضعیت به‌گونه‌ای پیش رفت که روح‌الله خالقی، هنرمند برجسته، در سال ۱۳۳۸ از صحنه هنر کشور کنار گذاشته شد و تنها ۶ سال دیگر زندگی کرد. اگرچه او از احترام برخوردار بود و در شوراها فعالیت می‌کرد، اما هنرستان موسیقی مسیر اصلی زندگی‌اش بود که از آن جدا شد.

آرزوها و تعهدات خالقی به حدی عمیق بود که خانم ارفع اطرایی به یاد دارد که او در روزهای تعطیل به خانه هنرجویان می‌رفت و آن‌ها را به گردش علمی می‌برد. این کارها بدون هیچ توقعی انجام می‌شد و نشان‌دهنده وقف واقعی او به هنر و آموزش بود. خالقی و هم‌نسلانش که از خانواده‌های مرفه بودند، به راحتی می‌توانستند به مقام‌های بالای اجتماعی دست یابند، اما به عشق هنر و اعتقادات خود ادامه دادند.

اگر وزیری در سال ۱۳۳۲ مدرسه عالی موسیقی را تأسیس نمی‌کرد، به احتمال زیاد هنرمندانی چون خالقی و صبا به آن شکلی که امروز می‌شناسیم، وجود نداشتند. ساکت با اشاره به این موضوع، وزیری را نعمت بزرگی برای موسیقی ایران توصیف کرد و بر این باور بود که نیروی عشق و تعهد پشت جوایزی چون «جایزه ملی آهنگسازی استاد روح‌الله خالقی» نهفته است. وی امیدوار است که این جشنواره به گونه‌ای وسیع‌تر ادامه یابد و جوانان موزیسین را به نوشتن پارتیتور تشویق کند.

عزیزی، یکی از برگزارکنندگان جشنواره، چالش‌های موجود در برگزاری آن را مورد اشاره قرار داد. او به ناملایمات و مشکلاتی که در هر دو دوره ملی برگزاری این جشنواره وجود داشت، اشاره کرد و بیان کرد که برخی از مسئولان نسبت به تحولات تاریخی هنرمندان اطلاعات دقیقی نداشتند. به عنوان مثال، وقتی طرح برگزاری جشنواره را به معاونت هنری دانشگاه آزاد ارائه کردند، از آن‌ها خواسته شد که حتی کد ملی خالقی را نیز ارائه دهند.

در نهایت، این گفتگوها نشان‌دهنده تأثیر عمیق هنرمندان بر فرهنگ و میراث ایران و چالش‌هایی است که برای حفظ این میراث باید با آن‌ها روبه‌رو شد.**موضوع ناملایمات و بی‌مهری‌ها در مورد روح‌الله خالقی**

نقص در اطلاعات درباره شخصیت‌های تاریخ‌ساز موسیقی کشورمان متاسفانه در مواقعی خود را نشان می‌دهد. در گفت‌وگویی که میان چند شخصیت فرهنگی برگزار شد، نداشتن اطلاعات صحیح درباره تاریخ تولد برخی هنرمندان به چالش کشیده شد. به عنوان مثال، یکی از حاضران از گفت‌وگو با یک وزیر در نمایشگاه سهراب سپهری یاد کرد که از عدم حضور خود هنرمند ابراز تعجب کرده بود.

یک نمونه مشابه از گذشته نیز مطرح شد؛ در زمان برنامه‌ریزی برای برگزاری نشست درباره عبدالقادر مراغه‌ای، یکی از مقامات از درخواست ایمیل نویسنده‌ای متعلق به قرن نوزدهم خبر داد. در مورد روح‌الله خالقی، آهنگساز معروف، بیان شد که معاونت هنری یک دانشگاه حتی از فوت وی در شصت سال قبل بی‌خبر است و بدیهی است که به علت این مساله نمی‌تواند شماره ملی او را در اختیار داشته باشد.

این موضوع در میان افرادی که در جایگاه‌های فرهنگی هستند، نگران‌کننده‌تر به نظر می‌رسد. همچنین، در نشستی درباره سبک‌های آوازی، دانشجویان به طرز عجیبی از نام مرتضی محجوبی بی‌خبر بودند و تنها به ذکر نام استاد صبا پرداختند.

در ادامه، یکی از حاضران با اشاره به تلاش‌هایش برای برگزاری جایزه خالقی، ابراز داشت که برخوردهای ناپسند از سوی مسئولان فرهنگی و هنری عجیبه است و انتظار می‌رود افرادی با چنین مسوولیت‌هایی دست‌کم از وضعیت هنرمندان آگاهی داشته باشند.

یکی دیگر از حاضران نیز متذکر شد که در سفر به تبریز، استاد صبا مورد توجه ناظم هنرستان قرار نگرفت و این موضوع، بیانگر ضعف در تربیت نیروی انسانی در حوزه فرهنگ و هنر است. در نهایت، بی‌توجهی به آماده‌سازی افراد در این حوزه به چالش‌هایی می‌انجامد که امید است با رفع آن‌ها، وضعیت بهتری برای هنرمندان و اندیشمندان فراهم شود.**برگزاری مراسم «جایزه ملی آهنگسازی روح‌الله خالقی»**

ساکت در طی گفت‌وگویی به عزیزی اشاره کرد که عدم حمایت یکی از نهادهای مربوطه فرصتی برای او به وجود آورد. به عقیده او، اگر آن نهاد همکاری می‌کرد، ممکن بود بسیاری از اساتید داوری حاضر به همکاری نشوند.

عزیزی در ادامه به تجربه‌ جدیدش در دوره دوم این جایزه اشاره کرد. او با وجود چالش‌ها به برج آزادی رفت، جایی که زیر نظر بنیاد رودکی فعالیت می‌کند. هدف آن‌ها برگزاری مراسم در این مکان بود تا نماد معماری ایرانی و میهن‌پرستی روح‌الله خالقی را تجلیل کنند. به گفته‌ی او، مسئولان بنیاد رودکی اعلام کردند که تمام تلاش خود را برای حمایت از این رویداد انجام خواهند داد.

بنابر اطلاعات منتشر شده، انجمن موسیقی به عنوان یک نهاد حامی در برگزاری این جشنواره نقش داشته، اگرچه بررسی‌های اخیر نشان می‌دهد هزینه‌های بالایی برای جشنواره‌های دولتی صرف می‌شود. برای نمونه، هزینه برگزاری چهلمین جشنواره موسیقی فجر در سال 1403 به مبلغ 28 میلیارد و 800 میلیون تومان رسیده که دستمزد مجری اختتامیه یکصد میلیون تومان بوده است. با این حال، کمک مالی به مراسم «جایزه ملی آهنگسازی روح‌الله خالقی» تنها 20 میلیون تومان بود و این مبلغ به داوران به عنوان کارت هدیه اعطا شد. عزیزی به این نکته اشاره کرد که این جایزه با عشق و تعهد اساتید در حال برگزاری است.

ساکت در واکنش به این اظهارات، بر انگیزه و عشق برگزارکنندگان به فرهنگ ایرانی تأکید کرد و از تلاش‌های نسل جوان در حفظ و اشاعه میراث فرهنگی قدردانی کرد.

میرعلی‌نقی نیز در مورد روح‌الله خالقی به موضوعی مهم اشاره کرد و گفت که یکی از اعضای ارشد نهادهای صنفی سعی کرد با انتساب بهائیت به خالقی، اعتبار او را زیر سوال ببرد. او روایت کرد چگونه گلنوش، دختر خالقی، پاسخ دندان‌شکن به این ادعاها داد. این وضعیت موجب شد خانواده روح‌الله خالقی احساس وحشت کنند و نگرانی‌هایی درباره پیگرد قانونی به وجود آید.

میرعلی‌نقی همچنین خوشبختانه از تلاش‌های اخیر برای برگزاری رویدادهایی به یاد استاد خالقی خبر داد که امید را در دل علاقمندان به فرهنگ و موسیقی زنده نگه‌داشته است.**بررسی جایگاه سرود «ای ایران» در موسیقی ملی کشور**

به تازگی در یک گفت‌وگو، استاد کیوان ساکت به موضوع اهمیت سرود «ای ایران» اشاره کرد و از دغدغه‌های خود درباره نحوه برخورد رسانه‌ها با این اثر یاد نمود. او تأکید کرد که این سرود، به عنوان یکی از نمادهای ملی موسیقی ایران، باید مورد احترام و توجه قرار گیرد.

ساکت با اشاره به تاریخ سرود «ای ایران»، گفت که این سرود در میان دیگر سرودهای ملی-میهنی که غالباً به سفارش دولت‌ها ساخته شده‌اند، به عنوان یک اثر خالص مردمی شناخته می‌شود. او همچنین خاطرنشان کرد که این سرود فقط به صورت محدود در سال‌های پیش از انقلاب پخش می‌شد، و در این راستا پرسش‌هایی درباره دلایل این محدودیت‌ها مطرح کرد.

میرعلی‌نقی، فعال دیگر در این گفت‌وگو، به محدودیت‌های پخش این سرود در دوران انقلاب اشاره کرد و گفت که صادق قطب‌زاده علت این موضوع را به نظرات اشتباهی نسبت داد. او همچنین تأکید کرد که این سرود، تجلی احساس میهن‌دوستی‌ است که همواره با آن ارتباط برقرار شده است.

در بخش دیگری از برنامه، استاد ساکت به تأثیر جنگ بر احساس میهن‌پرستی و ارزش‌های فرهنگی و هنری اشاره کرد. او گفت که این احساس در وجود انسان باعث خلق آثار هنری می‌شود که می‌تواند به زندگی مشترک مردم رونق ببخشد.

میرعلی‌نقی همچنین به این نکته پرداخته که ارتباط مردم با یک سرود ملی، نشان از هوش و درک عمیق آهنگساز دارد و در مورد سرود «ای ایران»، این درک به وضوح مشهود است.

استاد ساکت در مورد آسیب‌هایی که جنگ به خانه‌اش وارد کرده بود، ابراز کرد که تنها نگرانی‌اش عدم وجود آسیب جانی برای دیگران بوده است و نگرانی‌های خود را درباره جنگ‌افروزی‌ها و تأثیر آن بر فرهنگ و هنر کشور بیان کرد.

رضا امیرخانی در جدیدترین اظهارات خود به بررسی تجربه پرواز با پاراگلایدر پرداخت. وی با توصیف این لحظه به عنوان یک تجربه بی‌نظیر، احساس پرواز را به شکل عمیقی تحلیل کرده و بر تأثیر آن بر روحیه و تفکر خود تأکید نمود. امیرخانی بیان داشت که این نوع پرواز، حس آزادی و ارتباط نزدیک با طبیعت را به انسان القا می‌کند و می‌تواند در تغییر نگرش‌های فردی مؤثر باشد. در ادامه، او از زیبایی‌های مناظر طبیعی که در این تجربه مشاهده کرد نیز سخن گفت.

رضا امیرخانی در جدیدترین اظهارات خود به بررسی تجربه پرواز با پاراگلایدر پرداخت. وی با توصیف این لحظه به عنوان یک تجربه بی‌نظیر، احساس پرواز را به شکل عمیقی تحلیل کرده و بر تأثیر آن بر روحیه و تفکر خود تأکید نمود. امیرخانی بیان داشت که این نوع پرواز، حس آزادی و ارتباط نزدیک با طبیعت را به انسان القا می‌کند و می‌تواند در تغییر نگرش‌های فردی مؤثر باشد. در ادامه، او از زیبایی‌های مناظر طبیعی که در این تجربه مشاهده کرد نیز سخن گفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *