تماس با ما

روزنامه جمهوری اسلامی گزارش می‌دهد که روند تصمیم‌گیری در حوزه سیاست خارجی به دست گروهی خاص محدود شده است. همچنین اشاره شده است که در برخی موارد می‌توانستیم هزینه‌های تقابل با ایالات متحده را کاهش دهیم.

روزنامه جمهوری اسلامی گزارش می‌دهد که روند تصمیم‌گیری در حوزه سیاست خارجی به دست گروهی خاص محدود شده است. همچنین اشاره شده است که در برخی موارد می‌توانستیم هزینه‌های تقابل با ایالات متحده را کاهش دهیم.

**تاریخ‌نگاری دو رویکرد عمده در سیاست ایران**

به گزارش خبرآنلاین، در عرصه سیاست ایران دو دیدگاه کلیدی در برابر یکدیگر قرار دارند. یک گروه بر این عقیده است که تنها راه حل مشکلات کنونی اتخاذ موضعی تهاجمی و حتی بررسی گزینه‌های هسته‌ای است، در حالی که گروه دیگر بر این باورند که باید با نظم جهانی، هرچند ناعادلانه، سازگاری پیدا کرد.

اما مسأله فراتر از این دو رویکرد است. چالش اصلی در اینجاست که نظام حکمرانی ایران در بین این دو دیدگاه گرفتار شده و نه توانسته به طور قاطع از نظم فعلی عبور کند و نه به شکل مؤثر خود را با آن وفق دهد. چنین شرایطی به تعلیق منجر شده است که تبعات آن بر دوش مردم و کشور قرار دارد.

این تعلیق به‌ویژه در رابطه با آمریکا مشهود است. این موضوع همواره از مسائل اساسی و پیچیده سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی بوده و با تحلیل‌های سطحی و شعارمحور به سادگی درک نمی‌شود. آمریکا تنها یک کشور نیست، بلکه دارای ویژگی‌های خاصی است که موقعیتش را در نظام بین‌الملل متمایز می‌کند و آن را به موضوعی در سیاست داخلی و خارجی ایران تبدیل کرده است.

این مسأله نمی‌تواند نادیده گرفته شود. حتی در صورتی که افول نسبی آمریکا مورد پذیرش قرار گیرد، این افول همخوانی با نیازهای فوری ایران ندارد و تضعیف آمریکا به معنای ایجاد ثبات در جهان یا منطقه نخواهد بود.

از زمان انقلاب اسلامی، تقابل بین ایران و آمریکا به تدریج از مواجهه‌های غیرمستقیم به رویارویی‌های مستقیم تبدیل شده است. از جمله این مواجهات می‌توان به جنگ نفتکش‌ها و سرنگونی هواپیمای مسافربری اشاره کرد. یکی از نقاط ضعف اساسی در این مسیر، نبود یک «طرح» جامع بوده است. در نبود یک استراتژی منسجم برای مقاومت و سیاست اقتصادی مکمل، کشور تنها منابع خود را مصرف کرده است.

فقدان این طرح، ناتوانی در تبدیل دستاوردهای میدانی به موفقیت‌های سیاسی و دیپلماتیک پایدار را به همراه داشته است. تاریخ نشان می‌دهد که حتی پیروزی در جنگ، اگر به صلحی هوشمندانه منجر نشود، می‌تواند به از دست دادن دستاوردها بینجامد. ایران در مراحل مختلف می‌توانست سطح تنش با آمریکا را به سطوح کم‌هزینه‌تر کاهش دهد، اما چنین رغبت و ظرفیتی وجود نداشت.

از سوی دیگر، باید به نوع روابط با آمریکا نیز توجه داشت. دشمن‌سازی در آمریکا به‌عنوان یک فرآیند نظام‌مند بر مبنای منطق اقتصادی و سیاسی این کشور جلو می‌رود. در این شرایط، ایران عملاً با توانایی‌های نظامی و امنیتی آمریکا مواجه است، و تغییر در سیاست‌های آمریکا به اقداماتی نظامی نشان‌دهنده تغییر سطح تنش است که باید در محاسبات مسئولان لحاظ شود.

دو خطای تحلیلی نیز این وضعیت را پیچیده‌تر کرده است؛ یکی اسطوره‌سازی از رویارویی با آمریکا و دیگری اتکای بیش از حد بر حقوق بین‌الملل که به‌عنوان ابزاری تزیینی از نظم جهانی شناخته می‌شود.

راهبردهایی نظیر اجماع ملی بر سر تغییر مسیر و پذیرش دیپلماسی به‌عنوان یک فرآیند بلندمدت و نیازمند صبر، از ارکان ضروری برای خروج از وضعیت فعلی محسوب می‌شوند. در عین حال، اقداماتی چون افزایش آمادگی برای مذاکره و برقراری تعامل با آژانس‌های بین‌المللی نیز ضروری است.

در نهایت، وضعیت فعلی نشان‌دهنده ناتوانی در انتخاب گزینه‌های مؤثر است. بلاتکلیفی در سیاست خارجی، به تدریج باعث تضعیف قدرت ملی می‌شود. بازاندیشی در مسیر طی‌شده می‌تواند به آغاز تغییرات مثبت کمک کند، اگرچه ترس از تغییرات ممکن است مانع آن شود. بدون بررسی جدی و تعامل با نخبگان، تحقق این اهداف امکان‌پذیر نخواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *