**منصور الضیفی، یمنی متهم ناپذیر، به یاد رویدادهای ۱۱ سپتامبر پرداخته و ابراز داشته که آسیبدیدگان بیگناه جنگ علیه ترور هرگز قادر به بخشش آمریکا نخواهند بود.**
به گزارش خبرآنلاین، الضیفی، که به مدت ۱۴ سال در زندان گوانتانامو بدون هرگونه اتهام و مدرک باقی مانده بود، در یادداشتی برای الجزیره بیان کرد که رفتارهای غیرانسانی آن دوران هنوز بر سیاستهای امروزی تاثیر میگذارد. او در این متن بر این نکته تاکید کرد که گوانتانامو یکی از نشانههای ناتوانی اخلاقی جامعه جهانی در جلوگیری از خشونت علیه بیگناهان است.
الضیفی در ادامه، به یادآوری دوران زندان و شکنجههای غیرانسانی خود پرداخت و گفت: «بخشیدن شکنجهگری که با روح و جسم من بازی کردهاند، ساده نیست و به مثابه دعوتی برای فکر کردن به سرنوشت تمامی زندانیان گوانتانامو است.»
وی همچنین به یادآوری جملهای پرداخت که در دوران زندان بر جعبه غذا مشاهده کرده بود: «ما هرگز فراموش نمیکنیم، هرگز نمیبخشیم.» این جمله، به گفته او، نه تنها یک شعار بلکه نمادی عمیق از درد و رنج بیگناهان جنگ علیه ترور است.
به اعتقاد الضیفی، بخشش نمیتواند به یک عمل فردی محدود شود و او به وضوح اظهار داشت که آسیبها و جنایات به نام این جنگ، ابعادی جهانی دارند و تعداد بیشماری از افراد را تحت تاثیر قرار دادهاند. او افزود که بخشش باید به صورت جمعی و از سوی همه قربانیان، حتی کسانی که از بین رفتهاند، صورت گیرد.
این یمنی در نهایت به افرادی که بخشش را به عنوان یک گزینه شخصی مطرح میکنند، انتقاد کرد و اظهار داشت که بخشش واقعی مستلزم توجه به رنجهای جمعی و مشاهده واقعیتهایی است که در سایه هنرهای انسانی از بین رفته است. او بر این باور است که بخشش بدون عدالت، بیمعنی است و نمیتوان به سادگی آن را نادیده گرفت.در دنیای امروز، پرسشهای عمیقتری درباره مفهوم بخشش و نقش قربانیان در فرآیندهای عدالت مطرح میشود. آیا تاکنون به افرادی اندیشیدهاید که هرگز از دنیای پنهانی سیا خارج نشدهاند و نامهایشان در تاریخ ثبت نشده است؟ این افراد که ممکن است قربانی خشونتهای سیستماتیک باشند، از یاد رفته و اجسادشان هرگز به خانوادههایشان بازنگشته است. در شرایطی که چرخه خشونت به قوت خود باقی مانده، آیا بخشش به معنای رهایی از گناهکاران و فراموشی رنج قربانیان است؟
این سوالات به موضوعی عمیقتر اشاره دارند: چرا غالباً از ستمدیدگان انتظار میرود که ببخشند؟ قربانیان آزار و اذیت باید چرا بار اخلاقی پیمانی را به دوش بکشند که همچنان به ستمگری ادامه میدهد؟ قبل از هرگونه تحقیق یا جبران خسارات، قربانیان تحت فشار قرار میگیرند تا به خاطر آرامش دیگران از حق خود چشمپوشی کنند. این رفتار در سیاستهای ایالات متحده به وضوح مشهود است، کشوری که با تبلیغ ارزشهای دموکراتیک و حقوق بشر، قربانیان را به صبر و بردباری وادار میکند.
این رفتار دوگانه اخلاقی با وضوح در مییابد که تعریف انسانیت به چه سمتی متمایل است. در حالی که ایالات متحده جنایات را به عنوان اقدامات استراتژیک یا ضروری معرفی میکند، زمانی که بازماندگان به دنبال پاسخگویی هستند، به عنوان افرادی کینهتوز و انتقامجو معرفی میشوند. این تناقض نه تنها تصادفی نیست، بلکه بخشی از ساختار ستم موجود است.
گفتگوی واقعی درباره بخشش باید پس از برقراری عدالت و جبران خسارت آغاز شود. بحث درباره بخشش در چنین شرایطی تنها تلاشی برای توجیه جنایات است و نمیتواند به تسکین واقعی منجر شود. بخشش یک فرایند یکطرفه نیست و باید با مفهوم عدالت پیوند داشته باشد. اصرار بر اینکه قربانیان پیش از حصول عدالت ببخشند، تنها تلاش برای فراموشی حقیقت و سرپوش گذاشتن بر جنایات است.
امریکا هنوز به طور رسمی به جنگ علیه ترور پایان نداده و بحرانهای انسانی در مکانهایی مانند گوانتانامو ادامه دارد. در این میان، نه تنها هیچ مسئولیتی به عهده گرفته نشده بلکه قربانیان نیز فراموش شدهاند. غرامت و جبران خسارت به شکل مؤثری ارائه نشده است.
با این شرایط، چگونه میتوان از بخشش صحبت کرد در حالی که همان نیروی امپریالیستی که به دفاع از بیگناهان متعهد بود، اکنون خود به جنایات ادامه میدهد؟ مشکلات اخلاقی که در گذشته اجازه وجود گوانتانامو را داده، امروز در حمایت از سیاستهایی که حقوق انسانها را در خطر قرار میدهد، نمایان است. بخشش نمیتواند به معنای عفو عمومی برای بیعدالتیهای تاریخی باشد و ممکن است برخی جنایات هرگز شایسته بخشش نباشند. در این راستا، ممکن است تنها واکنش اصولی به فجایع، امتناع از بخشش و به یاد سپردن حقیقت باشد.











