تماس با ما

علائی اعلام کرد: نشست شرم‌الشیخ نتوانست فرصتی مناسب برای ایران باشد. وی همچنین عنوان «دست دوستی» را که از سوی ترامپ مطرح شد، معادل تهدید به جنگ دوم توصیف کرد و گفت این صحبت‌ها مشابه اظهارات قبلی او در مورد گزینه‌های توافق یا بمباران است.

علائی اعلام کرد: نشست شرم‌الشیخ نتوانست فرصتی مناسب برای ایران باشد. وی همچنین عنوان «دست دوستی» را که از سوی ترامپ مطرح شد، معادل تهدید به جنگ دوم توصیف کرد و گفت این صحبت‌ها مشابه اظهارات قبلی او در مورد گزینه‌های توافق یا بمباران است.

در نشست اخیر با عنوان «آغاز اسنپ‌بک؛ آینده پیش‌رو، مجال‌ها، دشواره‌ها و تصمیمات حیاتی»، «حسین علائی»، عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین، به تحلیل سیاست‌های ایالات متحده نسبت به جمهوری اسلامی ایران و تناقضات رفتاری «دونالد ترامپ» پرداخت.

به نقل از خبرگزاری ایرنا، علائی در این نشست تاکید کرد که مسائل ایران به دو دسته تقسیم می‌شود: مشکلات داخلی و چالش‌های ناشی از اقدامات آمریکا. وی بیان داشت که ایالات متحده سیاست‌ها و برنامه‌هایی برای ایران دارد که در حال پیگیری است و در این راستا، نیاز به هوشیاری بیشتری حس می‌شود.

علائی به سخنان اخیر ترامپ اشاره کرد که گفته بود ایالات متحده دو دهه برای حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران برنامه‌ریزی کرده است، در حالی که کشور ما در آن زمان تأسیسات هسته‌ای مورد نظر را نداشت. وی همچنین به دو گزینه‌ای که ترامپ در دوران ریاست‌جمهوری خود برای ایران مطرح کرد اشاره کرد: یا جنگ یا توافق. از نظر او، ترامپ به هیچ عنوان به مذاکره اشاره‌ای نکرد و بر توافقی با اساس غنی‌سازی صفر تاکید داشت.

علائی با بیان این که تحریم‌ها علیه ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی آغاز نشده بلکه به دوران پیش از آن برمی‌گردد، خاطرنشان کرد که تحریم‌های تسلیحاتی آمریکا از زمان خروج شاه از ایران آغاز شد و حتی تجهیزات خریداری شده نیز تحویل داده نشد. وی به توافق الجزایر اشاره کرد که بر اساس آن، قرار بود حساب‌های مسدود شده ایران آزاد شود، اما این توافق به درستی رعایت نشد.

این کارشناس در نهایت نتیجه‌گیری کرد که تحریم‌ها تنها به رفتار جمهوری اسلامی برنمی‌گردد، بلکه به سیاست کلی ایالات متحده مرتبط است که تصمیم دارد کشورهای مستقل اجازه بروز و رشد نداشته باشند. او به ضرورت توجه به واقعیات بین‌المللی و بهبود فرایندهای تصمیم‌گیری در سیاست خارجی کشور تاکید کرد.در روزهای اخیر، نگرانی‌های بسیاری در مورد سیاست‌های بین‌المللی کشورها و تأثیر آن بر حاکمیت ملی کشورهای مختلف مطرح شده است. این مسائل نشان می‌دهد که کشورها برای حفظ منافع خود، وابستگی به یکدیگر را به عنوان یک اصل اساسی می‌پذیرند و در غیر این صورت، اجازه استقلال سیاسی را به دیگر کشورها نمی‌دهند. شواهد متعدد جهانی از این پرداختن به این سیاست حکایت دارد.

به همین ترتیب، بررسی دقیق‌تر واقعیات در حوزه سیاست خارجی و تصمیم‌گیری‌های داخلی امری ضروری به نظر می‌رسد. این مهم به ما این امکان را می‌دهد که پیشنهادات بهتری ارائه کنیم و همچنین تعیین کنیم که آغازگر وضعیت کنونی ما هستیم یا طرف‌های مقابل.

یکی از مهم‌ترین تحولات اخیر، توافق هسته‌ای ایران یا برجام است. این توافق به شکلی تدوین شده است که بسیاری از اختیارات اصلی در دست کشورهایی باقی مانده که به مذاکره با ایران پرداخته‌اند. برجام به معنای آن بود که ایران با نگرانی‌ها درباره برنامه هسته‌ای خود به گفتگو پرداخته و دغدغه‌های جهانی را کاهش دهد. اگرچه بسیاری از تحلیلگران از ادامه برجام حمایت کردند، باید گفت که جنبه‌های اساسی این توافق به نفع کشورهای مقابل طراحی شده بود.

در چارچوب این توافق، فعالیت‌های غنی‌سازی ایران محدود و نظارت‌های گسترده‌ای از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برقرار شد. تحریم‌ها به حالت تعلیق درآمدند، اما تنها به شرط تصویب مجدد رئیس‌جمهور ایالات متحده در هر شش ماه. همچنین، مکانیسمی به نام «مکانیسم ماشه» تعبیه شده بود که به کشورهای مشارکت‌کننده اجازه می‌داد با تشخیص عدم پایبندی ایران، تحریم‌ها را دوباره به اجرا بگذارند.

هدف اصلی برجام، رفع تحریم‌ها و عادی‌سازی وضعیت ایران در نظام اقتصادی جهانی بود، اما واقعیت این است که حتی در دوران اجرای این توافق، کشورهای غربی هیچ گونه تعهد اجرایی چشمگیری نشان ندادند. برای مثال، در دو سال گذشته هیچ هواپیمای آمریکایی به ایران تحویل داده نشد و شرکت‌های هواپیمایی نتوانستند حتی در زمینه تعمیرات ضروری همکاری کنند.

در زمینه تحولات منطقه‌ای، برخی از کشورها به‌صراحت اعلام می‌کنند که ایران نباید قدرتی را تقویت کند که نتوانند کنترل کنند. این نوع از سیاست‌ها در مواجهه با مسائل تاریخی، از جمله اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل، بازتاب می‌یابد. در آن زمان، وقایع سیاسی در ایران تحت تأثیر حکومت شاه باعث ایجاد شرایطی شد که دشمنی‌ها شکل گرفت و اکنون نیز شاهد ادامه چنین رفتارهایی از سوی اسرائیل هستیم. این واقعیت‌ها ما را ملزم می‌کند تا در تحلیل‌های خود نسبت به سیاست‌های داخلی و خارجی دقت بیشتری داشته باشیم.اسرائیل به‌طور مداوم به دنبال اجرای طرحی به نام «از نیل تا فرات» است. اخیراً، یکی از مقامات مسئول در زمینه شهرک‌سازی‌های یهودی در مصاحبه‌ای اعلام کرد که این کشور فلسطین را به رسمیت نمی‌شناسد و ادعا کرد که سرزمین‌های تحت تصرف اسرائیل تا فرات ادامه دارد. این اظهار نظر تأکید می‌کند که نیات اسرائیل فراتر از آن چیزی است که عموم تصور می‌کنند.

در زمینه تنش‌های ایران و اسرائیل، برخی باور دارند که شعارهای ضداسرائیلی به تحریک صهیونیست‌ها منجر می‌شود. اما اسرائیل از مدت‌ها پیش اهداف نابودی ایران را مطرح کرده که نتانیاهو و دیگر سیاستمداران اسرائیلی بارها بر آن تأکید کرده‌اند. این نگاه به کوچک‌سازی ایران در عوض بزرگ کردن اسرائیل، از گذشته‌های دور در سیاست‌های صهیونیستی وجود داشته است.

دولت ترامپ پس از چندین اقدام نظامی علیه ایران، از جمله ترور فرماندهان و دانشمندان هسته‌ای، اکنون پیامی جدیدی به ایران ارسال کرده است. او به تازگی در کنست اسرائیل گفته که می‌خواهد دست دوستی به سمت ایران دراز کند. این تناقض میان تهدید و پیشنهاد صلح موجب نگرانی‌هایی شده و برخی این صحبت‌ها را پیش‌درآمدی برای جنگی دیگر تعبیر می‌کنند. این افراد معتقدند که هدف نهایی از این تعاملات، محدود کردن برنامه هسته‌ای ایران از طریق تهدیدات نظامی است.

در خصوص روابط با اروپا، تجربیات گذشته نشان می‌دهد که این قاره به‌عنوان پیاده‌نظام سیاست‌های ایالات متحده عمل می‌کند و استقلال کافی در تصمیم‌گیری ندارد. نمونه‌ای از این رفتارها در مذاکرات میان مقامات ایرانی و فرانسوی دیده شده که در آن هیچ توافقی در خصوص تبادل زندانیان عملیاتی نشد.

جمهوری اسلامی ایران همواره بر راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز و مذاکرات تأکید کرده و معتقد است که گفت‌وگو زمانی مؤثر است که هر دو طرف بخواهند. با این حال، تلاش‌های یک‌طرفه ایران برای برقراری ارتباط نمی‌تواند به تنهایی راه‌گشا باشد. در این شرایط، سفر رئیس‌جمهور به نشست‌های بین‌المللی در مواجهه با رویکرد تحقیرآمیز ممکن است نتایج منفی به همراه داشته باشد و به نظر می‌رسد چنین اقداماتی به‌جای حل مشکلات، به تداوم تنش دامن می‌زند.

نگاه آمریکا و اسرائیل به حل مسائل از طریق زور

استراتژی آمریکا و اسرائیل به‌گونه‌ای است که حل بسیاری از مسائل را تنها با استفاده از زور میسر می‌دانند. این موضوع اگر درک نشود، ممکن است منجر به اشتباهات جدی گردد. به‌جای این‌که فقط به رفتارهای این دو کشور انتقاد کنیم، باید به این سؤال بپردازیم که استراتژی آن‌ها چیست و چرا چنین رویکردی را اتخاذ کرده‌اند؟

ایالات متحده و اسرائیل معتقدند که مسائل باید از طریق قهر و قدرت حل شود و نه با دیپلماسی. به‌عنوان نمونه، مذاکرات در مورد آتش‌بس در غزه همواره نادیده گرفته شده است. اسرائیل با این استدلال که دارای قدرت نظامی است، به حملات خود ادامه می‌دهد و همچنان بر ویرانی و نابودی آن منطقه تمرکز دارد. این در حالی است که ترامپ از اقداماتی که برای آزادی تعدادی از اسرای وابسته به اسرائیل انجام داده است، افتخار می‌کند، در حالی‌که به کشتار غیرنظامیان در غزه توجهی نشان نمی‌دهد.

حملات نظامی اسرائیل به گونه‌ای ادامه یافت که تعدادی از اسرای غزه نیز در بمباران‌ها کشته شدند. به‌علاوه، تلاش‌هایی برای خالی کردن منطقه از ساکنان آن نیز مشاهده می‌شود که به گرسنگی و بی‌خانمانی منجر شده است. ترامپ پیش از این گفته بود که غزه را به یک مرکز تفریحی تبدیل می‌کند و ساکنانش را به کشورهای دیگر می‌فرستد؛ سخنانی که در راستای برنامه‌های نظامی و اجرایی آمریکا و اسرائیل بیان شد.

اما وقتی ادامه‌ی جنگ به نتایج مطلوبی منجر نشد، اسرائیل مجبور به اعلام آتش‌بس شد. اگر اسرائیل در جنگ دوازده روزه فرض می‌کرد می‌تواند به نتیجه‌ای قطعی برسد، هرگز به سمت توقف جنگ نمی‌رفت.

علاوه بر این، اوضاع در جنگ با ایران نیز با ورود موشک‌ها به تل‌آویو تغییر کرد و به دلیل حمایت مردمی از مقاومت، اسرائیل از ادامه‌ی نبرد بازایستاد. در این شرایط، دیپلماسی و مذاکره برای حل مسائل اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند و باید تلاش کنیم با استفاده از ارتباطات جهانی از بروز جنگ جلوگیری کنیم.

چالش جنگ و اهمیت دیپلماسی

در واقع، هر موضوع به‌ صورت دو سویه وجود دارد، و شناخت هر دو طرف این معادله اهمیت دارد. در زمان جنگ دوازده روزه، ترامپ خواستار تسلیم بی‌قید و شرط شد، به این معنا که آن‌ها باید کنار بروند و زمینه را برای تسلط ما فراهم کنند. از سوی دیگر، مردم ایران به‌وضوح نشان دادند که هیچ‌کس را که به اسرائیل نزدیک شود، نخواهند پذیرفت.

این رویکرد و سیاست همچنان ادامه دارد و لذا ما باید بر قدرت و دیپلماسی خود افزوده و از هر فرصتی برای تعامل استفاده کنیم. این در حالی است که آمریکا به دنبال تضعیف ما، نه فقط نظامی، بلکه به‌طور کلی است. هدف باید این باشد که از بروز هرگونه جنگ جلوگیری کنیم و برای رسیدن به این هدف باید زمینه رضایت مردم را فراهم کرد.

تأکید بر لزوم تولید قدرت در تمامی زمینه‌ها

یکی از مقامات اشاره کرد که در پی اجرای طرح اسنپ‌بک نبوده‌اند، بلکه این اقدام از سوی رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده، دونالد ترامپ، در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش آغاز گردید. وی با اشاره به تلاش‌های ترامپ برای اجرایی کردن این طرح در سازمان ملل، گفت که این تلاش‌ها ناکام ماند. در حال حاضر، برخی از سران کشورها نیز به طور غیرمعمولی به او ارادت نشان می‌دهند و حتی او را نامزد دریافت جایزه صلح نوبل می‌دانند. این مقام رفتار ترامپ را به رفتار شاهان تشبیه کرد و عمل انجام‌شده در شرم‌الشیخ را مضحک دانست.

این مقام بر اهمیت تولید قدرت در تمام حوزه‌ها تأکید کرده و خواستار ناامید کردن اسرائیل و ایالات متحده در مورد جنگ شده است. به اعتقاد وی، نقش گفتار و سخنان باید به سمت انتقاد از جنایتکاران جهانی متمرکز گردد و نه به ضرر خود آن‌ها. وی تصریح کرد که کشورش به دنبال جنگ نیست و بلکه باید برای ممانعت از آن تلاش کند.

این مقام، دو راه را به عنوان کلیدهای خروج از بحران مطرح کرد و به عزم خود برای موفقیت در این راه اطمینان داد. وی به دوران جنگ با صدام اشاره کرده و تأکید کرد که صدام جنگ را برای پیروزی آغاز نکرد بلکه به دنبال تصرف مناطق بود. به گفته وی، ترامپ و اسرائیل نیز پس از ۱۲ روز جنگ بیشتر به دلیل مقاومت مردم پیروز نشدند و آتش‌بس اعلام کردند.

چرا تنها اسرائیلی‌ها باید «انسان» محسوب شوند؟

این مقام بر ضرورت نشان دادن ناکارآمدی مسیر کنونی به اسرائیلی‌ها تأکید کرد و خواستار برقراری گفت‌وگو و تعامل با ایران شد تا از جنگ با این کشور اجتناب گردد. وی همچنین خواستار تغییر رویکرد نسبت به همه ملت‌ها و به‌خصوص ایران شد و بر لزوم تشکیل دولت برای مردم فلسطین و زندگی شایسته آنان تأکید کرد.

او از سؤالی انتقاد کرد که چرا تنها اسرائیلی‌ها باید به عنوان انسان شناخته شوند و دیگران از حقوق انسانی محروم باشند. او به وضعیت زندگی مردم غزه اشاره کرد و آن را مشابه زندگی در زندان دانست. این مقام خواستار احقاق حقوق بشری برای تمام مردم دنیا و اجازه به مردم برای تعیین سرنوشت خود شد.

۲۹۲۱۸

قاسمی با اشاره به وضعیت معیشتی برخی خانواده‌ها اظهار کرد: احساس شرمندگی یک پدر به دلیل عدم توانایی در تأمین نیازهای اولیه، به عملکرد ضعیف مسئولان مربوطه مرتبط می‌شود. وی همچنین به این نکته اشاره کرد که علت دیرکرد در برخی استیضاح‌ها، prolongation زمان بررسی آن‌ها است که گاه ماه‌ها به طول می‌انجامد.

قاسمی با اشاره به وضعیت معیشتی برخی خانواده‌ها اظهار کرد: احساس شرمندگی یک پدر به دلیل عدم توانایی در تأمین نیازهای اولیه، به عملکرد ضعیف مسئولان مربوطه مرتبط می‌شود. وی همچنین به این نکته اشاره کرد که علت دیرکرد در برخی استیضاح‌ها، prolongation زمان بررسی آن‌ها است که گاه ماه‌ها به طول می‌انجامد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *