محمدجواد آذریجهرمی، وزیر ارتباطات سابق، در یادداشتی تحت عنوان «جامعه ایرانی در آینه هوش مصنوعی؛ فرصتهای تازه، ترسهای پنهان» به بررسی تأثیر فناوریهای نوین بر آموزش، بازار کار و فرهنگ جامعه پرداخته است. او تاکید کرد که در صورت عدم درک صحیح از این تغییرات، جامعه ممکن است با دوگانگی و نابرابری دیجیتال مواجه شود.
آذریجهرمی به تغییرات تدریجی در افکار عمومی اشاره کرد و گفت که تصور قدیمی از هوش مصنوعی به شکل روباتهای سینمایی تغییر کرده و اکنون این فناوری به طور گستردهای در زندگی روزمره، از تلفنهای همراه تا کلاسهای آنلاین، حضوری ملموس دارد.
وی به تجربه یکی از معلمان دبیرستان اشاره کرد که احساس میکند دانشآموزانش با استفاده از هوش مصنوعی، مانند ChatGPT، فراتر از درسهای کلاس عمل میکنند. به گفته آذریجهرمی، این تغییرات به تدریج نظام آموزشی را تحت تأثیر قرار میدهند و شکاف دیجیتال بین دانشآموزان ایجاد میکنند.
همچنین، طراحان گرافیک و مترجمان نیز از پدیدههای مشابهی خبر دادند که در نتیجه استفاده از هوش مصنوعی با کاهش سفارشها و نوسانات شغلی مواجه شدهاند. اما در عوض، عدهای با استفاده از این فناوریها کسب درآمد میکنند و به سمت کارهای پروژهای و موقت حرکت میکنند.
آذریجهرمی همچنین به تغییرات در خانوادهها و شیوههای یادگیری زبان توسط والدین اشاره کرد. او به روابط عاطفی کودکان با رباتها و هویتهای مجازی پرداخت و یادآور شد که مرز بین واقعیت و خیال به تدریج محو میشود.
در نهایت، او به چالشهای اخلاقی و اجتماعی ناشی از این فناوریها اشاره کرد و گفت در دنیایی که تصاویر و صداها ممکن است جعلی باشند، اعتماد به منبع اطلاعات سختتر شده است.در دنیایی زندگی میکنیم که حضور ماسکها به یک واقعیت عادی تبدیل شده و این ماسکها بهطور مداوم تغییر میکنند. در این میان، دولتها و نهادهای رسمی نیز به استفاده از فناوریهای نوین پرداختهاند. از سیستمهای هوشمند برای پیشبینی وضعیت ترافیک تا تحلیلهای مالیاتی، این اقدامات نشاندهنده پیشرفت در عرصه فناوری هستند. اما این پیشرفتها سؤالهای جدیدی را به وجود آوردهاند: چه کسی مالک حجم وسیع دادههای جمعآوریشده از مردم است و چه کسی مسئول تصمیمگیری درباره الگوریتمهای مبتنی بر این دادهها خواهد بود؟ کمبود قوانین شفاف در این زمینه ممکن است ما را به سمت دولتهای نظارتی سوق دهد، جایی که الگوریتمها بدون هیچگونه پاسخگویی عمل میکنند.
واقعیت این است که همه افراد به یک اندازه از این تغییرات بهرهمند نمیشوند. در شهرهای بزرگ مانند تهران، مشهد و اصفهان، جوانان بهطور فعال از ابزارهای هوش مصنوعی برای یادگیری و فعالیتهای شغلی خود استفاده میکنند، در حالی که در مناطق کوچکتر و روستاها، بسیاری همچنان با اینترنت کند و گوشیهای قدیمی دست و پنجه نرم میکنند. فناوری در حال تقسیم جامعه به دو دسته است: آنهایی که قادر به تعامل با الگوریتمها هستند و دیگرانی که هنوز در مورد آینده این فناوریها دچار تردید هستند.
هوش مصنوعی پتانسیل این را دارد که آموزش را عادلانهتر و خدمات را سریعتر کند، اما در عین حال ممکن است نابرابریها را تشدید کرده و روابط انسانی را کاهش دهد. آیندهای که انتخاب میکنیم، نه تنها وابسته به ماشینها و دولتها، بلکه در دست ماست. برای بهرهبرداری صحیح از این فناوری، نیاز داریم که درباره آن گفتگو کنیم، یادگیریهای لازم را انجام دهیم و قوانین مناسبی وضع کنیم. لازم است از نسلهای آینده بپرسیم که هوش مصنوعی چه تأثیری در زندگی آنها دارد، از کارگران و معلمان بشنویم که چگونه شرایط تغییر میکند و از سیاستگذاران بخواهیم که به جای محدودسازی، بر درک صحیح فناوریها تمرکز کنند.
هوش مصنوعی به نوعی مانند آینهای است که میتواند واقعیتهای اجتماعی را به وضوح نشان دهد. اگر تصوری که در این آینه مشاهده میکنیم نگرانکننده است، نشاندهنده این است که ما هنوز آماده ورود به قرن جدید نیستیم.











