به گزارش خبردونی، نامزد ناکام اصولگرایی رادیکال در ایران از افزایش کافهها و فرهنگ کافهنشینی، به ویژه در تهران، ابراز نگرانی کرده و این پدیده را به نوعی به چالش خانوادهها نسبت داده است.
به نقل از عصر ایران، صحبتهای ایشان به گونهای است که گویی تنها افراد با تفکر خاص خود از خانوادههای خوب تربیت شدهاند و دیگران در خارج از این چهارچوب به دنیا آمدهاند. این قبیل افراد همچون افراد طنزپرداز که به زندگینامهها طعنه میزنند، انگار که فقط خودشان در خانوادههای مذهبی بزرگ شدهاند.
به نظر میرسد که دلیل نارضایتی ایشان از کافهنشینی به این دلیل باشد که در این مکانها، بحث و گفتوگو درباره مسائل مختلف صورت میگیرد، در حالی که رستورانها بیشتر به غذاییابی محدود میشوند و تأثیری بر تفکر ندارد.
این تفکر ایدئولوژیک نشاندهنده تمایل افرادی مانند سعید جلیلی به تطابق دنیای واقعی با ذهنیات خودشان است. جلیلی که به نظر میرسد با کافه و فرهنگ آن همراه نیست، نسبت به دغدغههای جوانان بیتوجه است.
در حالی که جامعهی ایرانی با مسائل اقتصادی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکند، جلیلی مورد نظر دارد که چرا جوانان وقت خود را در کافهها سپری میکنند و قهوه مینوشند. این در حالی است که فرهنگ قهوهخانهها در ایران ریشهدار است.
فرهنگ مدرن کافهنشینی به نوعی با روشنفکری پیوند دارد و شخصیتهای ادبی چون صادق هدایت به خاطر میآیند. جلیلی که به نظر میرسد در یک محیط دانشگاهی خاص و سپس در وزارت خارجه فعالیت کرده، بیخبر از تحولات فرهنگی اجتماعی زمانه خود باقی مانده است.
وی در دوران جوانی خود در انقلاب و جنگ فعالیت داشته و به سمتهای مهمی نیز دست یافته است، اما تجربههای او از زندگی جوانان دهههای 70 و 80 جداست. این فاصله موجب ناتوانی او در درک نیازها و تمایلات جوانان امروزی شده است.
در پایان، اگرچه این جوانان ممکن است از جهان فکری جلیلی بیخبر باشند، اما دیدگاههای ایدئولوژیک وی نتایج منفی برای کشور به همراه داشته است. به قول بوریس وین، اگر کافهای وجود نداشت، ممکن است شخصیتهایی چون ژان پل سارتر نیز به وجود نمیآمدند. ولی در واقع، جوانان امروز بیشتر به گفتگوهای عادی و هنری مشغولند تا مباحث جدی و سیاسی.در روزی که اظهارات آقای جلیلی منتشر شد، خبری دیگر نیز توجهها را جلب کرد: “قمار و شرط بندی در ایران به دیگر پدیدهای مخفی تبدیل شده است. در حال حاضر صدها وبسایت و کانال شرط بندی با دهها هزار کاربر فعال وجود دارد و برآوردها نشان میدهد که گردش مالی این فعالیتها به دهها هزار میلیارد تومان در سال میرسد. اکثریت این کاربران زیر 35 سال هستند. همزمان، قمارخانههای زیرزمینی در ویلاهای لوکس مشغول فعالیت هستند که گردش مالی هر شب آنها به چند میلیارد تومان میرسد و در این مکانها، ژتونها به قیمتهایی معادل حقوق یک سال یک کارمند خرید و فروش میشوند.”
با توجه به اینکه اگر برای کنترل این اقتصاد زیرزمینی تدبیری اندیشیده نشود، قمار میتواند به یک بحران جدی اجتماعی، اقتصادی و امنیتی تبدیل شود، انتظار میرود فردی که ادعای درک مسائل امنیتی دارد، نگران قمار در خانهها باشد، نه نگرانی درباره قهوهخوری و گفتگو در کافهها. اما به نظر میرسد دغدغهی او بیشتر به این فکر معطوف باشد که چرا جوانان به کافه میروند و از کنشهای او فراری هستند.
نگرانی آقای جلیلی از کافهها بیشتر از خانههاست، زیرا کافه به عرصه عمومی تعلق دارد و این جماعت به دنبال تسلط بر این فضا هستند. اصرار آنها بر تحمیل حجاب به زنان و دختران نیز در راستای تصرف خیابانهاست. کافه نه اداره است و نه خانه، بنابراین آنان در تلاشاند که این فضا را تحت کنترل درآورند، گاهی با گشتهای ارشاد و گاهی با تهدید کافهها.
به رغم اینکه کرایهی کافهها کمتر مورد توجه قرار میگیرد، دلیلش این است که در کافهها گفتگو انجام میشود و این موضوع برای برخی از افراد، مانع از تفکر و تحلیل میشود. به همین دلیل به مداحان تندرو میدان داده میشود چرا که آنها با عواطف مردم سروکار دارند نه با اندیشههای آنان.
به طور خاص، حضور دختران در کافهها میتواند صحنههایی هیجانانگیز به وجود آورد و این دنیای گفتگو و خنده برای آقای جلیلی آزاردهنده است. او به نظر میرسد به مراسمهایی که شامل گل و هدیه است، توجه چندانی ندارد و ظاهراً زندگیاش تعریف شدهای متفاوت دارد.
با وجود تلاشهایی که برای ایجاد کافههایی مطابق با سلیقه خود انجام شد، این تلاشها نتیجه چندانی نداشت. زیرا بسیاری از افرادی که به کافه میروند، از تیپ حزباللهی نیستند و این تلاشها بیشتر به ناکامی انجامید.
در این بین، نمیتوان از مجله “آنگاه” که در تابستان 98 به کافه و کافهنشینی پرداخته است، غافل شد. این مجله با تصویر صادق هدایت بر روی جلد، به اهمیت این فضاها در ایجاد مدنیت و آزادی اندیشه اشاره دارد و کافهها را مکانهایی برای کسب اطلاعات و گفتگو میداند.
در نهایت، با توجه به اینکه از 90 میلیون ایرانی تنها 25 میلیون نفر شاغل هستند، طبیعی است که تعداد کافهها افزایش یابد. اما چرا آقای جلیلی از این پدیده تعجب میکند؟ شاید به دلیل تجربیات متفاوتی که داشته و نگرش توطئهانگارانهای که به این فضاها دارد، زیرا بیشتر جوانان در این عرصهها حضور دارند و هنوز تشکیل خانوادهای ندادهاند.### چرا تفکر سعید جلیلی با کافهنشینی تناقض دارد؟
در روزهای اخیر، نگرانیهایی در خصوص دیدگاههای سعید جلیلی نسبت به کافهها و محتوای بحثهای عمومی مطرح شده است. لازم به ذکر است که برادر او، که در حال حاضر یکی از مقامات کلیدی صدا و سیما به شمار میآید، به شدت معتقد است که باید همه چیز تحت کنترل تفکرات و معیارهای یکسان باشد. بهویژه، او و همفکرانش از نمایش زنان با پوششهای متنوع در رسانهها انتقاد دارند و تمایل دارند، تصویری واحد از جامعه ارائه دهند.
گزارشها حاکی است که این مقامات به سختی میتوانند مشاهده کنند که مردم در کافهها درباره موضوعاتی بحث میکنند که با نگرش آنها سازگار نیست. این افراد به نوعی اعتقاد دارند که تنها خودشان از استعداد و ذوق خاصی برخوردارند و سایرین حق ندارند به موضوعات منحصر به فرد بپردازند.
از طرفی، باید توجه داشته باشیم که کافهها به عنوان فضاهایی عمومی شناخته میشوند، جایی که افراد میتوانند به تبادل نظر بپردازند و اوقات خوشی را با یکدیگر بگذرانند. جلیلی در مناظرهها نیز به انتقاد از عادات اجتماعی پرداخته و به نوعی کافهنشینی را به عنوان یک رفتار ناپسند معرفی کرده است. اما آیا محدود کردن این فضاها واقعاً به کاهش رفتارهای اجتماعی منجر میشود یا نه؟
اگر راهکارهایی که جلیلی پیشنهاد میدهد اجرایی شوند، میتوان تصور کرد که افراد به جای کافه به سمت مکانهایی نظیر مساجد یا خانهها گرایش پیدا میکنند. از این رو، این نگرانی مطرح شده که آیا باید لین محدودیتها اعمال شوند یا نه.
علاوه بر این، در مورد مسأله خانواده نیز انتقادات جدی وجود دارد. مقامات به گونهای سخن میگویند که به نظر میرسد فراموش کردهاند سیاستهای گذشته خودشان چه تأثیری بر ساختار خانوادهها داشته است. فروپاشی خانوادهها به دلایل اقتصادی و کاهش میل به ازدواج و فرزندآوری از پیامدهای این سیاستها به شمار میرود. در نهایت، انتظار میرود که این نگرانیها به یک رویکرد بهتر در مدیریت اجتماعی و اقتصادی منجر شود تا خانوادهها بتوانند زندگی بهتری داشته باشند.











