به گزارش خبرآنلاین، روزنامه خراسان به یک حادثه جالب توجه در دنیای ورزش پرداخته است. مادر یک بازیکن در حین بازی، به طور ناگهانی به داور حمله کرده و اعتراض خود را با زدن سیلی نشان داد. این واقعیت، نشانهای از تغییرات عمیق در شیوههای تربیتی جدید ماست.
بدون توجه به صحت یا نادرستی تصمیم داور، واکنش این مادر از منظر روانشناسی میتواند مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. او نه تنها از فرزندش دفاع میکند، بلکه به نوعی در تلاش است تا تصویر خود را به عنوان “مادری بینقص” حفظ نماید. در ناخودآگاه او، هر اشتباه فرزندش به معنی شکست در تربیت تلقی میشود و این احساس گناه ممکن است باعث خشم و پرخاش او گردد.
سالهاست که بسیاری از خانوادهها از بحث و گفتوگو درباره «ناکامی» و «رنج» پرهیز میکنند. والدین امروز به هیچوجه نمیخواهند فرزندانشان با موانع دستوپنجه نرم کنند و در نتیجه، کودکان یاد میگیرند که ناکامیها بیعدالتی هستند. در چنین فضایی، وقتی کودکان خطا میکنند، نمیتوانند مسئولیت را بپذیرند و این تربیت معکوس باعث ناتوانی آنها میشود.
رنج نیز جزء جداییناپذیر رشد روانی انسان است. درست مانند تقویت عضلات که نیاز به فشار دارد، روان نیز بدون تجربه ناکامی نمیتواند قوی شود. در غیر این صورت، فرزندان در بزرگسالی با هر ناکامی فرو میریزند. نبودن آمادگی برای مواجهه با چالشها، آنها را نسبت به واقعیتها آسیبپذیرتر خواهد کرد.
رفتار این مادر ممکن است نشانهای از عشق به نظر برسد، اما در واقع نوعی انکار حقیقت است. حمایت واقعی به معنای حذف موانع نیست، بلکه یاد دادن شیوههای مقابله با آنهاست. والدین باید فرزندان خود را راهنمایی کنند تا با درد و ناکامی کنار بیایند و باور داشته باشند که زمین خوردن بخشی از مسیر رشد است.
با توجه به این رویداد و واکنشهای حاکی از آن، به نظر میرسد زمان آن فرا رسیده که دوباره به مفهوم رنج در تربیت توجه کنیم. زندگی هیچگاه مطابق میل ما پیش نمیرود و یادآوری این نکته به نسل جوان میتواند به رشد شخصیت آنها کمک کند. مهمتر از آن، این است که پس از هر چالشی، چگونه به پیش برویم.











