**خبرگزاری مهر-گروه هنر-علی حیدری**؛ مهین صدری، نویسنده و کارگردان تئاتر و سینما، در گفتگو با خبرنگار مهر، به بررسی آغاز فعالیتهای هنریاش تا به امروز پرداخت. او از روزهای فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در رشت تا تجربه همکاری طولانیمدت با امیررضا کوهستانی و نوشتن نمایشنامههایی که گاه سالها با شخصیتهایشان زندگی کرده، صحبت کرد.
صدری در این گفتگو به روند شکلگیری ایدهها، اهمیت ریتم در بازیگری و لزوم زندگی کردن با شخصیتها اشاره کرد. او تأکید دارد که این رویکردهای هنری موجب شده آثارش هم از سوی منتقدان و هم از سوی مخاطبان عمومی مورد توجه قرار گیرد. این گفتگو به منظور نزدیک شدن به دنیای فکری و هنری هنرمندی است که همواره به دنبال استقلال و نوآوری بوده است.
**سوال:** شما به عنوان بازیگری با هویت مستقل در تئاتر مطرح شدید. این استقلال از کجا نشأت میگیرد؟
**پاسخ:** به نظر میرسد این استقلال ریشه در شخصیت من دارد و من فردی نیستم که به آسانی تحت تأثیر دیگران قرار بگیرم. از کودکی این ویژگی را در خود داشتم. در شش سالگی، حتی با اصرار خواهرم هم نتوانستم نقاشیام را به روش او تغییر دهم و این کار من به دریافت مدال برنز در مسابقاتی در ژاپن انجامید. این تجربه به من آموخت که به نظر دیگران اهمیت ندهم. هنگامی که در کانون پرورش فکری رشت فعالیت میکردم، زمان زیادی را به مطالعه و انجام فعالیتهای هنری سپری کردم.
تئاتر را به طور ناگهانی با دیدن یک نمایش کشف کردم. در آن نمایش، کاراکتر اصلی به خواب میرفت و کابوس میدید، که این تجربه برایم به یادماندنی بود. در تئاتر، هر لحظه ممکن است خطا پیش بیاید و این امر باعث جذابیت آن نسبت به سینما میشود. من عاشق لحظات ناخواسته در روی صحنه هستم، چراکه مرز بین واقعیت و بازی را جالبتر میکند.
آشناییام با امیررضا کوهستانی، به دو دهه همکاری منجر شد. ابتدا به عنوان دستیارش شروع به کار کردم و سپس به نوشتن نمایشنامه پرداختم. اولین تجربه بازیگریام در نمایش «کوارتت» برایم چالشبرانگیز بود. تجربه دستیاری به من کمک کرد تا درک بهتری از نحوه بازیگری پیدا کنم. بعد از آن به نوشتن نمایشنامههای مستند پرداختم، اما به دلیل علاقهام به چالشهای جدید، این مسیر را نیز تغییر دادم و سعی کردم آثار متفاوتتری تولید کنم.
*توجه به مفهوم زنانگی در آثار شما از اهمیت چشمگیری برخوردار است. به نظر میرسد این تأکید بخشی از هویت شما به عنوان یک زن باشد، اما دیدگاه شما به این موضوع عمیقتر از نگاه سطحی است. درباره این نگاه توضیح دهید.
نمیتوانم هنر را به زنانه یا مردانه تقسیم کنم و خودم را هم فمنیست نمیدانم زیرا دانش کافی در این زمینه ندارم. اما از دیدن اینکه اکثر آثار هنری دنیا حول محور مردان میچرخد، ناخشنود بودم. به همین دلیل تصمیم گرفتم داستانهایی درباره زنان بنویسم و دنیا را از دیدگاه آنان بررسی کنم. به عنوان مثال، در نمایش «همهوایی»، سراغ همسر یک شهید رفتم. اینجا فرد قهرمان جنگ شناخته شده است، اما کسی توجهی به زندگی همسر او ندارد. میخواستم داستانی درباره عشق یک زن به مردی بنویسم که اسطوره زندگیاش است، درباره کسی که در کنار او میماند نه آنکه رفته است.
*شخصیتهای نمایشی که شما مینویسید، بسیار واقعی و قابل درک هستند. به نظر میآید این واقعی بودن ناشی از شخصیتپردازی عمیق است که به چالشهایی برای نویسنده منجر میشود. این نوع شخصیتپردازی از کجا نشأت میگیرد؟
برای نوشتن نمایشنامه زمان زیادی صرف میکنم. برای مثال، نوشتن «همهوایی» و «از زیرزمین تا پشتبام» دو سال طول کشید، و در این مدت به شدت با کاراکترهای خود زندگی کردهام. این نزدیکی به شخصیتها گاهی باعث میشود که مخاطبان فکر کنند جزئیات ذهنی من، واقعی و مستند است. بهطور مثال، پس از اجرای «همهوایی»، یکی از خبرنگاران به من گفت که در صحنهای که کاراکتر ترانهای میخواند، تحت تأثیر قرار گرفت. در حالی که من از همان ترانه بیاطلاع بودم و آن را بهطور تصادفی انتخاب کرده بودم. این نشان میدهد که نزدیکی به شخصیتها، انتخابهایی بهوجود میآورد که به شکل ناآگاهانه با آنها هماهنگ است.

*فرایند خلق یک اثر نمایشی برای شما از ایده تا اجرا چگونه است؟ به عبارت دیگر، ایده چطور به ذهن شما میرسد؟
من در دانشگاه مترجمی زبان آلمانی خواندهام و اطلاعات علمی درباره تئاتر و سینما ندارم. بنابراین هر بار که میخواهم متنی بنویسم یا کارگردانی کنم، باید از نو شروع کنم و این فرآیند دردناک و زمانبر است. نکتهای که متوجه شدم این است که اگر با احساسات خود صادق باشیم، تأثیرگذار خواهیم بود. ایدهها میتوانند از هر جایی بیایند؛ از یک خبر در روزنامه، اتفاقی در زندگی شخصی یا حتی یک عکس قدیمی. هنرمند باید شهامت زندگی کردن را داشته باشد و اگر ذهن خود را تربیت کند تا حساس و هشیار باشد، هر لحظه در زندگیاش میتواند منبع الهام باشد. گاهی اوقات به یادداشتهای روزانهام مراجعه میکنم. به نظرم هر فرد یک گنج است و منبع الهام اصلی هنرمند خود اوست. انسان باید در دردت بماند تا رشد کند. به همین دلیل، برای نوشتن به زخمهای خود برمیگردم، گویی در حال درمان خود هستم. در نمایش «نفر دوم»، به موضوع Writer’s Block اشاره میکنم و از استفان کینگ نقل قول میکنم که نوشتن را به یادآوری زخمها توصیف کرده است. در نهایت، نوشتن، کارگردانی و بازیگری برای من یک تجربه معنوی است که مرا به انسانی بهتر تبدیل میکند و اغلب همچون یک تراپی عمل میکند، شاید همین دلیل باشد که این مسیر را ادامه میدهم.
### کشف جنبههای انسانی معمولی در تئاتر
مدیران تئاتر در راستای کارگردانی به فعالیتهای متنوعی متوسل میشوند. یکی از کارگردانها در این زمینه اظهار میکند که در صورتی که خود نویسنده متن نیز باشد، بخش عمدهای از کارگردانی در حین نوشتن متن شکل میگیرد. او به نمایش «همطناب» اشاره میکند و توضیح میدهد که از هفت گزارش مختلف درباره یک حادثه کوهنوردی واقعی بهره گرفته است. نکته جالب در این گزارشها، وجود دیدگاههای مختلف کوهنوردان و تأثیر آن بر روایت داستان است. کارگردان با قرار دادن شخصیتها در مکانهای متفاوت، به تماشاگران این امکان را میدهد که از زاویههای مختلف به ماجرا بنگرند و تجربهای منحصر به فرد داشته باشند. همچنین در نمایش «نفر دوم»، او از ایده پردههای توری بهره میبرد که به تدریج فضای واقعیت را نمایان میکند.
از سوی دیگر، بازیگری که به خاطر بازیهای باورپذیرش شناخته میشود، میگوید که اعتماد به نفس و اتکا به حس درونی، اساسیترین عوامل موفقیت او در این زمینه بوده است. او به تأثیر عواطف و احساسات در اجرای نقش اشاره کرده و تأکید میکند که برای او، نزدیک شدن به شخصیت تا حد امکان مهم است. این بازیگر همچنین به این نکته میپردازد که سکوت برخی اوقات تأثیری عمیقتر از دیالوگهای طولانی دارد و بازی در تئاتر را نوعی همکاری دانسته که در آن، شخصیتها باید به یکدیگر فضایی برای درخشش بدهند.
این هنرمند در تمامی آثارش به پروسهای عمیق از بررسی شخصیتهای معمولی و طبقه متوسط جامعه میپردازد. او با تأکید بر این نکته که هیچ انسانی معمولی نیست، به اهمیت زیباییهای درونی افراد اشاره میکند. او به یاد تجربیات گذشتهاش در طراحی پرترهها اشاره میکند و میگوید که هر چهره از زوایای مختلف زیبایی خاص خود را دارد. از نظر او، کشف این جنبههای انسانی در واقعیت، لذتی بینظیر است.تجربههای جالبی که در پشت چهرههای معمولی پنهان است، گاهی فراتر از تصورات ما میرود. شخصی مانند پدر نظامی گوینده، با آنکه از لحاظ تحصیلات در سطح پایینتری قرار داشت، یکی از عاقلترین و روشنفکرترین افرادی بود که وی مشاهده کرده است. او بر این باور است که هر فرد یک راز بزرگ درون خود دارد و کشف این رازها برایش جذابیت زیادی دارد. این شاید دلیل آغاز فعالیتش در نوشتن نمایشنامههای مستند باشد، چرا که او کشف انسانها را بیشتر از خلق شخصیتها دوست دارد.
در مورد همکاری با افسانه ماهیان، نویسنده دو نمایشنامه «همهوایی» و «از زیرزمین تا پشتبام» را برای او نوشته است. این همکاری به او آزادی کامل در نوشتن داده و او توانسته است نسخه اول آثار خود را بدون هیچگونه دخالت و نظری از جانب ماهیان شکل دهد. او اشاره میکند که معمولاً نسخهی اولیه با نتایج نهایی تفاوتهای زیادی دارد، که این تفاوتها ناشی از بحثها و بازنویسیهای مختلف با کارگردان، بازیگران و دیگر عوامل میباشد.
در مورد تجربه همکاری با حسن معجونی، نویسنده به انعطافپذیری و هوش بالای او اشاره میکند. معجونی پیش از این با کارگردانهای مشهور کار کرده و با تغییرات در رویکرد بازیگری به خوبی سازگار شده است. او به بازیگری غریزی معروف است و در صحنه طوری بازی میکند که گویا به واقعیت زندگی میپردازد، نه فقط ایفای نقش. همکاری با او تجربهای لذتبخش و آموزنده به شمار میآید.










