تماس با ما

### حال و هوای شعر تلخ شاعر در سال‌های اخیر

شعر تلخی که در این روزها به تصویر کشیده شده، نمایانگر فضای درونی شاعر است. او در این اثر به خالی بودن دفتر شعرش اشاره می‌کند و بیان می‌کند که دیگر نتوانسته شعر بنویسد. در این یادداشت، واژه‌ها و سطرها برای او بی‌معنا شده‌اند و او به یاد فقدان مادری می‌افتد که جایگاهش در زندگی‌اش خالی است.

صبح‌ها در میان جمعیت و در بین افرادی که دور و براش هستند، شاعر همچنان حس تنهایی می‌کند و احساس می‌کند که این ازدحام چیزی از خالی بودن دلش کم نمی‌کند. در بعدازظهرها، او به طور مکرر در خانه احساس سرگشتگی می‌کند و سعی می‌کند چیزهایی پیدا کند، اما گاهی اوقات بیشتر غمگین می‌شود. در این حال، وی به یاد مادرش می‌افتد که دیگر در کنار او نیست.

عصر که می‌رسد، شاعر با یادآوری غم‌انگیز چادر مادرش که در حیاط در باد می‌رقصد، به کابوس‌هایش دچار می‌شود. او به گوشه‌ای از اتاق پناه می‌برد و خاطراتش را مرور می‌کند. عینک و دیگر وسایل مادرش برایش یادآور لحظاتی شیرین است و او در این لحظه‌ها به شدت به یاد مادرش و خالی بودنش در زندگی می‌افتد.

در پایان شب، وقتی خواب بر چشمانش غلبه می‌کند، باز هم یاد فقدان مادرش او را رها نمی‌کند. او به خوبی حس می‌کند که حتی در خواب هم نمی‌تواند از یاد مادر که دیگر نیست، فاصله بگیرد. شب‌ها برای او با کابوس‌های مختلف پر می‌شود و هر بار که بیدار می‌شود، به یاد خالی بودن جای مادرش، احساس غم و تنهایی می‌کند.

این اثر، در تاریخ شهریور ۱۳۸۶ به نگارش درآمده و نشان‌دهنده عمق فقدان و تأثیر آن بر زندگی شاعر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *