ناصرالدینشاه قاجار در تاریخ ۳۰ شعبان ۱۲۸۷ (۳ آذر ۱۲۴۹) در خاطرات خود به سفر به موقعیت تاریخی کاخ کسری و دیدار از منطقه بغداد پرداخته است. او در این روز تصمیم به سفر با کشتی بخار عثمانی گرفت و با تعدادی از شخصیتهای برجسته، از جمله هاشم و علیرضا خان همراه شد.
در مسیر، ناصرالدینشاه به زیباییهای بغداد اشاره کرد و از بناهای قابل توجهی که در دو سوی رودخانه مشاهده کرد، سخن گفت. او از بیمارخانه تازهتأسیس و همینطور خانههای مختلف در این منطقه یاد کرده و به تنوع مسکنها اشاره کرد؛ از خانههای زیبای برخی مقامات تا نخلستانها و باغاتی که پیرامون شهر وجود داشت.
این سفر به بررسی وضعیت روزمره زندگی اهالی محل نیز پرداخت و ناصرالدینشاه تصاویری از کارهای زراعی که با استفاده از چاه و دلو انجام میشد، توصیف کرد. او همچنین به حیات وحش منطقه، از جمله وجود پرندگان و شغالها اشاره کرد و از گامهای احتیاطی کشتی در شرایط کم آبی صحبت نمود.
پس از گذشت زمان زیادی و با وجود تمامی دشواریها، ناصرالدینشاه به طاق کسری رسید که به عنوان یکی از آثار تاریخی مهم شناخته میشود. او توصیفاتی از این بنا ارائه داد و بر اهمیت تاریخی آن تأکید کرد. این سفر به شکلی موفق در آغوش تاریخ و طبیعت روانه شد و نمایندهای از دوران گذشته را به ناصرالدینشاه ارائه داد.در منطقهای واقع در تقاطع غرب و شمال طاق، به فاصلهای کمی از میدان اسب، مقبره حُذیفه قرار دارد که در طرف شرق طاق واقع شده است. متأسفانه فرصت زیارت او فراهم نشد و از آنجا به سمت مقبره سلمان رفتم. در اینجا فاتحهای کوتاه خواندم و متوجه شدم که مقبرهای کوچک با دو یا سه نخل دارد و خدمهاش از تبار عرب فقیر هستند.
بسیاری از افراد در کشتی ماندند. پس از زیارت، به سرعت به سمت کشتی بازگشتم. افرادی که به مقبره سلمان نیامدند شامل امینالملک، محمدتقیخان گشاد، عرفانچی، عکاسباشی و میرزا محمدخان بودند. مجدالدوله نیز در حال سوار شدن بر اسبش دچار شلوغی شد که احتمال سقوطش به شط وجود داشت. باقی پاشایان و آقا علی و آغا سلیمان نیز به زیارت نیامدند. در نهایت، افراد کمی به مقبره آمدند و کسانی که آمدند، با شلوغی و دستپاچگی روبرو بودند. نزدیک کشتی که شدم، ساری اصلان، تیمورمیرزا و دیگران را دیدم که به سمت کشتی میرفتند و به آنها گفتم که اگر میخواهند به کشتی برگردند، باید بیدرنگ برگردند یا از راه خشکی بروند. در نهایت روز بعد مشخص شد که آنها شب را در سلمان مانده و صبح از خشکی بازگشتهاند.
سوار کشتی شدیم و در حالی که مردم به قایق میافتادند، زمان زیادی گذشت. تا یک ساعت به غروب، سفر به سمت بغداد آغاز شد. در این مسیر، آفتاب غروب کرد و زیبایی ستارهها در آب نمایان شد. ماه شب اول رمضان نیز در آب دیده میشد. نماز ظهر و عصر را در کشتی اقامه کردم و مغرب و عشا را نیز در همانجا خواندم. در این حین، عرفانچی به مطالعه روزنامهای از فرانسه مشغول بود و تمام خوراکیهای موجود از جمله نارنگی و پرتقال را تناول کردیم.
شب تاریک شد و در حالی که در حال حرکت بودیم، نشانهای از بغداد و چراغها پیدا نبود. در این میان، کشتی چندین بار به گل نشسته و بار دیگر آزاد میشد. در نهایت، اما یک بار دچار مشکل جدی شدیم و بسیار نگران ماندن تا صبح بودیم. گرچه گرسنه نیز شده بودیم. پس از حدود چهار ساعت، به برکت سیدالشهدا، کشتی دوباره به حرکت افتاد.
به آبادانی در نزدیکی بغداد رسیدیم و فشنگهایی از سمت کشتی ما به نشانه رسیدنمان شلیک کردند. در بالای کشتی، با حضور پاشایان و دیگران، هوای سردی حاکم بود. وزیر خارجه در حال استراحت بود که بیدار شد. پس از عبور از بغاز بغداد و جسر، چراغها خاموش شده بودند و بسیاری در سلمان مانده بودند. به اسکله و منزل رسیدیم و زنان با چادر مشغول انتظار بودند.
با اشتها شام خوردم و بعد آن شب به خواب رفتم. نزدیک به محل سکونت ما، در فاصلهای حدود پانصد تا هزار قدم، کارگاهی با بخار برای تولید برنج و پاککردن پنبه وجود دارد و آب از شط به باغ نجیبپاشا که محل اقامت ماست، منتقل میشود.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از ربیعالاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، صص ۱۶۷-۱۶۴.











