به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، آناهید خزیر با اشاره به حسین مکی، یکی از شخصیتهای مهم سیاسی در دوران ملی شدن صنعت نفت، اطلاعات جالبی را ارائه داد. مکی که به همکاری نزدیک با دکتر مصدق شهرت دارد، به دلیل فعالیتهای اثرگذار خود در این جنبش لقب «سرباز فداکار وطن» را از طرف مطبوعات و حامیان نهضت دریافت کرده است. هرچند در نهایت اختلاف نظرهای میان او و مصدق موجب جدایی آنها شد، اما جایگاه او در تاریخ این رویداد قابل انکار نیست.
مکی علاوه بر فعالیتهای سیاسی، در زمینههای فرهنگی و علمی نیز سابقه قابل توجهی دارد و از جمله معدود سیاستمداران ایرانی است که به عنوان نویسنده و محقق نیز فعال بوده است. به تازگی با مرتضی رسولیپور، پژوهشگر تاریخ معاصر که سالها مدیریت پروژه تاریخ شفاهی موسسه مطالعات تاریخ معاصر را بر عهده داشته، گفت و گویی انجام شده است.
در این گفتوگو، رسولیپور توضیح داد که مکی به عنوان یکی از مصاحبهشوندگان پروژه تاریخ شفاهی انتخاب شد. آشنایی او با مکی به همایشی در سال ۱۳۷۴ برمیگردد که در بزرگداشت شهید سیدحسن مدرس، با ارائه سخنرانی از جانب مکی، شکل گرفت. پس از آن نشستهایی برگزار شد که در آنها مکی به تشریح تاریخ و وقایع دوران خود پرداخت.
رسولیپور توضیح داد که در نخستین شماره «فصلنامه تاریخ معاصر ایران»، گفتوگویی با مکی منتشر شد و از آن زمان تا زمان وفات او، ارتباط نزدیک و مستمر با وی داشته است. مکی در این گفتگوها راجع به تاریخ معاصر ایران به تبادل نظر پرداخته و تا پایان عمر حافظهاش را حفظ کرده بود.
در ادامه، مکی از جمله چهرههای اصلی در ملی شدن نفت را توصیف کرد. نقش او در دو مرحله اهمیت دارد: اولی زمانی که در مجلس پانزدهم به مخالفت با لایحه الحاقی نفت پرداخت و دومی در تلاش برای به صحنه آوردن دکتر مصدق در انتخابات مجلس شانزدهم. مکی و همراهانش در این زمانها بر اهمیت و نقش مصدق در جنبش نفت تأکید کردند و انتشار این گفتهها در تاریخ بسیار مؤثر واقع شده است.در پی مخالفت با دخالت نظامیان در انتخابات مجلس شانزدهم، گروهی از فعالان سیاسی به رهبری دکتر مصدق به کاخ شاه رفتند و در آنجا تحصن کردند. این اقدام با همراهی حدود ۱۷ تن از رجال سیاسی، بیشتر مدیران مطبوعات، صورت گرفت. در نتیجه، انتخابات دوره شانزدهم در تهران تجدید و دکتر مصدق، حسین مکی و شمار دیگری از نیروهای ملی به مجلس راه یافتند. این رویداد منجر به تشکیل جبهه ملی شد که شامل احزاب و گروههای ملی بود. در این دوره، کمیسیون ویژه نفت به ریاست دکتر مصدق برای بررسی حقوق نفتی ایران از شرکت نفت سابق تشکیل شد و حسین مکی نیز به عنوان مخبر این کمیسیون فعالیت کرد. در نهایت، پیشنهاد ملی شدن نفت از سوی این کمیسیون مطرح شد و جبهه ملی و نیروهای مذهبی آن را پیگیری کردند.
اختلافات میان اعضای جبهه ملی از همان آغاز دولت مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰ آغاز شد. مصدق به عنوان نخستوزیر تلاش میکرد تا منازعه را از سطح شرکت نفت بالاتر نبرد و بر همین اساس از مدیران قبلی در کابینه جدید استفاده کرد. اما برخی اعضای جبهه ملی مانند دکتر مظفر بقایی و حسین مکی انتظار داشتند به عنوان وزیر به کابینه راه یابند، که این موضوع موجب بروز نارضایتی در میان آنها شد. این حالت در اواخر تیر ۱۳۳۱ به اختلافات علنی تبدیل شد. برخی از این افراد در این مدت بدون هماهنگی با مصدق با دربار رابطه برقرار کردند، به ویژه دکتر بقایی که با دامن زدن به اختلافات، سعی در جلب حمایتها از شاه داشت.
هرچند مکی هرگز از تحریکات شاه علیه مصدق صحبت نکرد، اما مصدق به خوبی از این تحرکات آگاه بود. او منتقدانی چون مکی و بقایی را که پس از ورود به مجلس بخشی از کارزار علیه قوام شده بودند، در نظر داشت. بهرغم اختلافات، جاهطلبیها به عنوان عامل اصلی نزاعها شناخته میشود.
نکته قابل توجه درباره آثار مکی، به ویژه «تاریخ بیستساله ایران»، این است که تا چه حد این آثار بیطرفانه هستند و چگونه نظرات مکی به عنوان یک کنشگر سیاسی بر روایتش تأثیر گذاشته است. همچنین باید بررسی شود که آیا او در نوشتارهایش نقش خود را در نهضت ملی نفت بزرگنمایی کرده است یا نه. نقدهای وی پس از جدایی از مصدق، آیا تحلیل تاریخی است یا بیشتر جنبه تصفیهحساب سیاسی دارد، موضوعی است که نیازمند توجه و بررسی دقیق است.جدا کردن نیات و انگیزههای نویسندگان تاریخی از آثارشان، امری دشوار به نظر میرسد. حسین مکی، در نگارش تاریخ دورهای که در آن زندگی میکند، دست به قلم میبرد و در این زمینه پیشرو به شمار میآید، چرا که نوشتههای دیگران در آن زمان به اندازه او مورد توجه قرار نگرفته بود. وی آثار ادبی و تاریخی را به ویژه کتاب هشتجلدی «تاریخ ۲۰ ساله» به رشته تحریر درآورده که از لحاظ ارزش علمی درخور تحسین است. سایر نویسندگان که درباره ملی شدن صنعت نفت مطالبی نوشتهاند، هر یک با انگیزههای خاص خود به نگارش پرداختهاند.
ارجحیت کار مکی نسبت به دیگران در این است که نخستین کسی است که به جمعآوری مدارک و اسناد مربوط به دوران نخستوزیری دکتر مصدق اهتمام ورزیده است. البته انتقادهایی نیز به کار او وارد است، از جمله فقدان نگرش راهبردی در موضوع ملی شدن نفت و نامنظمی برخی مطالب نوشتههایش. به ویژه در بیان وقایع نهم اسفند ۱۳۳۱، او اطلاعات ناقص و گمراهکنندهای ارائه کرده و عملکرد شاه را در این مدت تقریباً بدون عیب شرح داده که با واقعیت تطابق ندارد.
مکی در طول دوران ملی شدن نفت، با وجود انتقادات خود، نمایندهای فعال در مجلس شورای ملی بوده و دیدگاهها و مشاهداتش را در کتاب خود آورده است. اما آیا میتوان نوشتههای او را منبع علمی معتبر دانست؟ برخی منتقدان معتقدند مکی در روایت وقایع، نقش خود را بزرگنمایی کرده است. این خودمحوری تاریخی به چه شکل ارزیابی میشود؟
نوشتههای مکی مجموعاً شامل گزارشها، مدارک و خاطرات شخصی او است و تاریخ ۲۰ ساله به نوعی آمیزهای از این موارد به شمار میرود. به رغم آنکه خاطرهنویسی سیاسی متاثر از گرایشهای فردی است، این نوشتهها همچنان بهعنوان منابعی معتبر برای تحقیق در نظر گرفته میشوند. چه با مکی موافق باشیم و چه مخالف، آثار او از لحاظ تنوع و غنای مطالب، جزو منابع تاریخی معاصر ایران محسوب میشود.
از دیگر انتقادات به مکی، نظرات او درباره برخی انتصابات دکتر مصدق است. او بر این باور بود که مصدق با محدود کردن اختیارات شاه در انتصابات نظامی، تنشهایی را ایجاد کرد. در نهایت، مکی با فاصلهگیری از مصدق، در تلاش بود تا به آیتالله کاشانی نزدیکتر شود و نقش خود را بهعنوان نماینده در دورانهای قانونگذاری پیشین توضیح دهد.
مکی در سفر به آمریکا برای جذب سرمایهگذاری در ایران در سال ۱۳۳۱، موفقیت چندانی کسب نکرد و در کتابش به صورتی اغراقآمیز از دستاوردهای این سفر یاد میکند. در آوریل ۱۳۳۲، او به عنوان بخشی از هیأتی هشتنفره برای ایجاد آشتی میان مصدق و شاه و همچنین مصدق و کاشانی مأمور شد که این تلاش نیز بینتیجه ماند. مکی تاکید داشت که مصدق باید شرایط خود را تعدیل میکرد.
جایگاه مکی در توصیف وقایع دوران پهلویهای اول و دوم به نزدیکی یا فاصله او با دربار بستگی دارد، و این نکته خود بر روایتهای تاریخی او تاثیر میگذارد.آیا آثار حسین مکی میتوانند به عنوان “منبع اصلی” برای تاریخنگاری ایران شناخته شوند یا صرفاً به عنوان “گزارش یک شاهد سیاسی” باید به آنها نگاه کرد؟ با وجود نقدهای مختلفی که به این آثار وارد شده، آنها همچنان از منابع معتبر در تاریخنگاری سیاسی ایران به شمار میروند.
حسین مکی در کتابهای خود درباره دوران سلطنت رضاشاه، انتقاداتی جدی از او به ویژه در زمینه نادیده گرفتن اصول مشروطه و سرکوب آزادیها ارائه میدهد. انتقادات او به حدی است که به گونهای به معرفی محمدرضا پهلوی به عنوان فردی معتدل و معقول میانجامد. به همین خاطر، در جدال نیروهای ملی با محمدرضا شاه، مکی رویکردی متفاوت نسبت به دربار اتخاذ کرد. در تمام دوران سلطنت محمدرضا شاه، او ارتباطی با فعالان ملی-مذهبی مخالف شاه نداشت. وی همچنین کتابی درباره زندگانی سیاسی احمدشاه نگاشته است که در آن به نظرم، بیشتر به دفاع از او به عنوان مخالف رضاشاه پرداخته و تحلیل عمیقی از خود احمدشاه ارائه نمیدهد.
در مجموع، نوشتههای مکی با همه ارزشهایشان، مانند کتاب مهمی که درباره سید حسن مدرس نوشتهاند، از نظر تحلیل جامع و ساختار منظم نقصهایی دارند. آثار او عمدتاً فاقد چارچوب نظری محسوب میشوند و پردازش بیش از حد اطلاعات و نقلقولها موجب کشیده شدن متن به طول و گوناگونی میگردد. برخی از مطالب او نتیجه شنیدههای غیررسمی است و مستندات محکمی ندارد. همچنین، بخش عمدهای از صورت مذاکرات مجلسهای مختلف در آثار او به تصویر کشیده شده است. با این حال، نثر روان و ساده او موجب جلب توجه و استقبال از سوی خوانندگان عادی و اهل قلم شده است.











