به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، علی میرغضب آخرین نماینده باقیمانده از جملهی مشاغل تاریخی جلادی در تهران است. او در زمان حکومت مظفرالدین شاه و پایان دوران قاجار وظیفههای مهمی به عهده داشته و شاهد رویدادها و اتفاقات بسیاری بوده است.
میرغضب، با صراحت از تجربیات و داستانهای پرمایهای که در زمان فعالیتهایش به خصوص در کوچههای تهران دیده، حکایت میکند. او در مصاحبه اخیر خود در مجله “اطلاعات هفتگی” به تفصیل از نحوه گذراندن روزهای خویش در زمان اعدام راهزنان در تهران صحبت کرده است.
میرغضب و سایر جلادان در میدان اعدام حاضر شده بودند تا اجرای این حکم شرورها را شاهد بازجویی نمایند. این مراسم یکی از جالبترین و به یادماندنیترین روزها برای مردم تهران بوده و صدها نفر از زنان و مردان علاقهمند برای تماشای اعدام به میدان آمده بودند.
میرغضب و سایر جلادان با لباسهای خود که از جمله رسمیتهای آنها محسوب میشد، در میدان حاضر شده و بر روی سکوی اجرا ایستاده بودند. این منظره فاقد غرابت و ترس برای تماشاگران نبود و همه به شکلی عجیب و دلهرهآور بر روی آنها نگاه میکردند.
با افزودن هر چهار زن جلاد به تعداد جلادان حاضر، زیادهروی مردم و ماموران دولت در میدان به اوج خود رسید. این روزی بیفراموش برای همهی حاضران بود و اتفاقی که ممکن بود شاه و مقامات دیگر نیز این مراسم را از نزدیک تماشا کنند، افتاد، اما دلیل غیبت آنها هنوز هویتی پوشیده مانده است.مراسم اعدام چند راهزن توسط میرغضبها آغاز شد و امروز برگزار شد. راهاندازی این مراسم با حضور شاه نیز مورد انتظار است و احتمالاً برای این مناسبت تعدادی از مامورین اضافه شدهاند.
انجام این عملیات اعدام با حضور چهار نفر از راهزنان و حتی مادر یکی از آنها انجام شد. در حین اعدام، حرفهای ترسناکی اندیشههای این افراد را نشان میداد و ترس و وحشت آنها به وضوح قابل مشاهده بود. به گفتههای جلادان، این افراد به دلایل جنایی خود محکوم به اعدام شده بودند و مجازات خود را دریافت میکردند.
جلادان با کلامهایی نیز مردم را به تلاش برای نگه داشتن امنیت و امنیت تشویق میکردند. مراسم اعدام با سرعت ادامه پیدا کرد و قراردادن گوشها و بینیهای بریدهشده در جیبهای راهزنان، صحنهیی خشونتآمیز بود. این تصاویر نشان از وحشتناکترین حوادث روز دارند و نشان از سختیهایی دارد که این افراد با آن روبرو شدند.
در پایان مراسم، میرغضبها و نیروهای حکومتی محکومین را از محل برداشتند تا درمان و پرستاری بدن خود را انجام دهند. این حادثه برخی از شاهدان را به تعجب و ترس میاندازد و پس از پایان مراسم، جلادان و معاونین به سوی نظمیه حرکت کردند و مردم نیز پشتسر آنها تا آخرین لحظات همراهی کردند تا از اعدام نفرات جرمشده شاهد باشند.ماجرای اعتصاب میرغضبهای تهران پایان یافت و آنها دوباره به کار خود بازگشتند.
داستانی از آن روزهایی که مستأنسیمون یک بز با یک گوسفند را در خانه داشتیم؛ بزی که همیشه شیطنت میکرد و گوسفند را آزار میداد. وقتی بز، گوش دست من را چندبار گاز گرفت، من عصبانی شدم و به طور ناگهانی به کار دستم درآمدم و گوش بز را بریدم. از آنجا که بز هر دو گوشش را نبسته بودم، شروع به دویدن کرد، من هم پیگری کردم. این اقدام من باعث جلب توجه پدرم شد، که با دیدن وضعیت گوش بریده بز و کارد خونین در دست من، سوالی مطرح کرد.
پس از چند لحظه تامل، پدرم به من گفت که این بار بخشش میکند، اما دیگر اجازه ندارم اینگونه رفتار کنم. این اتفاق همچنان ادامه دارد…