تماس با ما

گفت‌وگو با «آقا بالا»، ترس قاچاقچیان رود کارون در دهه ۵۰/ فردی که برای دستگیری‌اش جایزه تعیین شده بود!

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، بیش از پنج دهه پیش، سَر «آقا بالاده‌له» در خوزستان به بهای بیش از نیم میلیون تومان تعیین شده بود. این مبلغ گزاف از سوی قاچاقچیان دریا و اقیانوس‌ها برای او مشخص شده بود؛ برای شخصی که در مسیر پرآشوب رود کارون، منتظر افرادی بود که قصد نیرنگ داشتند و به دنبال سفرهای غیرمجاز بودند.

آقا بالاده‌له بزرگترین مانع برای قاچاقچیان در آن زمان به شمار می‌رفت. او به شناورهای چوبی و موتورلنج‌ها سر می‌زد و با ناخدایان گفت‌وگو می‌کرد تا از مرموزی‌های آنها مطلع شود. او ارتباط خوبی با ناخداهایی که به دنبال خلاف نبودند داشت، اما برای قاچاقچیان دریایی که به دنبال درآمد بیشتر بودند، کابوسی وحشتناک به شمار می‌رفت که می‌توانست تمام نقشه‌هایشان را برهم بزند.

سر آقا بالا به سادگی فریب نمی‌خورد. این واقعیت بر ناخدایان نیز روشن بود، اما برخی از قاچاقچیان با وجود آگاهی از هوشیاری او، گاهی تلاش می‌کردند تا نیرنگی در کار بگذارند. با این حال، تجربیات گذشتۀ آنها نشان می‌داد که فریب آقا بالا کار آسانی نیست. او به محض مشکوک شدن به ناخدایی، تمام زوایای شناور را مورد بررسی قرار می‌داد تا نیرنگ‌ها را کشف کند.

در زمستان‌ها، آقا بالا با امواج سرد کارون آشنا بود و در تابستان‌ها، با حرارت جوشان آن. او به ساحل‌نشینی می‌پرداخت که گاه به خاطر کوسه‌های خطرناک، در معرض خطرات جدی قرار می‌گرفت. در سال 1352، علی رفیعی به همراه کیومرث درم‌بخش، به آبادان سفر کردند تا با آقا بالا گفت‌وگو کنند. گزارش آنها در 21 شهریور 1352 در مجله «سپیدوسیاه» منتشر شد.

در نخستین دیدار، آقا بالا به قدری آرام و درشت‌اندام به نظر می‌رسید که باور این که او کابوس قاچاقچیان دریا است دشوار بود. ملاقات اول در «قهوه‌خانه عباس» و دومی در سینه امواج پرخطر رود کارون برگزار شد.

بدن آقا بالاده‌له به نوعی یادآور کلکسیونی از تصاویر خال‌کوبی شده است؛ بر روی دو بازویش تصویر دو زن به چشم می‌خورد که یادآور عشق‌های گذشته‌اش بود. اما اکنون او به همسر و سه فرزندش اختصاص یافته است و دگر به مشروبات الکلی روی نمی‌آورد، هرچند آثار آن بر تنش باقی مانده است.

وقتی از او پرسیدند چگونه با چنین هیکل چاقی، ساعت‌ها در امواج کارون شنا می‌کند، او با خنده‌ای جواب داد که توانایی او از بسیاری شناگران باریک‌اندام بیشتر است، زیرا شکم بزرگش او را بر روی امواج نگاه می‌دارد. طنین خنده‌اش یادآور صفای آب‌ها بود که نشان‌دهنده روحیه مثبت او در گرماگرم دشواری‌ها بود.### قاچاقچیان طلا و تلاش برای مقابله با آن‌ها

یک فرد محلی در رود کارون به رمزگشایی از فعالیت‌های قاچاقچیان می‌پردازد. او با پوشیدن مایوی سیاه‌ رنگ و گل‌آلود کردن آب به وسیله پاهایش، خود را در معرض خطر کوسه‌ها قرار می‌دهد؛ اما این تنها زمانی اتفاق میفتد که او متوجه شود ناخدای یک لنج در حال حمل اجناس قاچاق است.

این فرد که در تلاش برای افشای قاچاقچیان می‌باشد، به دلیل تأثیر جدی کارش، جزو کارکنان اداره بندر حمایت مالی دریافت می‌کند. او با بیان این که درآمدش ممکن است در شرایط مختلف متغیر باشد، یادآور می‌شود که گاهی پاداش‌های او زیاد و گاهی کم است. روزی او و همکارانش هنگام بازرسی از یک لنج متوجه صحبت مشکوک ناخدا به نام «سیدحسن» شدند. او ادعا کرده بود که تنها چند کیلو چای از کویت آورده است، اما این ادعا در نظر او مشکوک به نظر رسید.

سپس، فرد مزبور بلافاصله به آب رفت و در حالی که به جست‌وجوی زیر آب می‌پرداخت، متوجه وجود بسته‌هایی در زیر بدنه موتور لنج شد. در این هنگام، با یک کوسه بزرگ مواجه شد که ترسی عمیق در او ایجاد کرد. او به سرعت به سطح آب بازگشت و به همکارانش گزارش داد که تنها یک کوسه بزرگ دیده است.

در مرحله بعد، او مجدداً به زیر آب بازگشت و موفق به یافتن یک بسته پلاستیکی شد که حاوی شمش‌های طلا بود. پس از بیش از سه ساعت تلاش زیر آب، او توانست شصت کیلو طلا را کشف کند. این تلاش موجب شد ناخدا سیدحسن دستگیر شود و او بابت این کشف پاداشی دریافت کند. این شخص با بیان این که حتی از طرف ناخدا تهدید به مرگ شده، اشاره می‌کند که با پاداش دریافتی، لوازم خانگی خریداری کرده است.

در پایان، او با اشاره به دندان طلایش توضیح می‌دهد که این دندان یادآور تجربیات و ماموریت‌های خطرناکش است و امیدوار است که این موفقیت‌ها ادامه داشته باشد. این روایت‌ها حاکی از مبارزات طاقت‌فرسای او در مقابله با قاچاقچیان است.**کشف قاچاق انسان توسط «طاهر» با یک دست**

«طاهر» فردی است که با وجود داشتن فقط یک دست، توانسته کارهای فوق‌العاده‌ای انجام دهد. او در یکی از مواقع، اقدام به بارگیری موتور لنجی با کیسه‌های کاه کرد تا به کویت برود. این حرکت برای مشاهده‌کنندگان عادی به نظر نمی‌رسید. یکی از حاضران با استفاده از یک سیخ فلزی، شروع به بررسی کیسه‌ها کرد و در نهایت در کیسه هشتم فریادی از داخل آن شنید. با بررسی بیشتر، دو زن نیمه‌عریان درون کیسه پیدا شدند. این واقعه سوالات زیادی را ایجاد کرد، اما فرد گزارش‌دهنده تنها قادر به جلوگیری از قاچاق انسان بود.

**حضور قاچاقچیان در آب‌های کارون**

پس از کشف زن‌ها، قاچاقچی دیگری تلاش کرد تا موتور لنج را به صورت طبیعی جلوه دهد. با این حال، گزارش‌دهنده با شمارش سرنشینان متوجه شد که ظرفیت لنج تکمیل نشده است. برای کسب اطمینان، او اقدام به بازرسی از زیر لنج کرد و متوجه شد که چند نفر دیگر نیز بسته شده‌اند. در ابتدا تصور کرد که جنایتی رخ داده است، اما به زودی فهمید که این افراد به‌دلیل قاچاق، زیر لنج محبوس شده‌اند و با لوله‌های نی نفس می‌کشیدند.

او توانست با آزاد کردن آن‌ها، جانشان را نجات دهد و از وقوع قاچاق انسان جلوگیری کند. علیرغم خطرات، این عمل او نشان‌دهنده عزم راسخ برای مبارزه با قاچاق بود.

**گفتگوهای مهم درباره قاچاقچیان**

در ادامه، فردی به نام «آقا بالا» به دلایل وجود قاچاقچیانی چون «عباس سیگاری» و «جاسم» اشاره کرد. «آقا بالا» با استفاده از شبکه‌ای از خبرچین‌ها، از تحرکات قاچاقچیان مطلع می‌شود و در این زمینه تحقیقات خود را ادامه می‌دهد. او همچنین به اسکله‌ای مراجعه می‌کند که در آن چندین لنج متروکه وجود دارد که به ندرت از آن‌ها استفاده می‌شود.

این لنج‌ها با گذر زمان و آسیب‌‌های ناشی از امواج، به مکان‌هایی برای زندگی پرندگان تبدیل شده‌اند. ناخدایانی که درگذشته از این لنج‌ها در سفرهای طولانی استفاده می‌کردند، معتقدند که اگر این تجهیزات مرمت شوند، دوباره قادر به فعالیت در دریا خواهند بود. این موضوع به وضوح از مشکلات و چالش‌های قاچاق در این منطقه حکایت دارد.### کشف ابزار قاچاقچیان و اظهارات یک مقام مسئول

مقامات مسئول به تازگی ابزار و موتورلنج‌هایی که توسط قاچاقچیان مورد استفاده قرار می‌گرفت، را نمایش دادند. یکی از افراد آگاه در این زمینه گفت: «تجربه زیادی در برخورد با قاچاقچیان داشته‌ام و هیچ ابایی از این موضوع ندارم که آن‌ها از من می‌ترسند و حتی به جانم تشنه هستند. اگر من این اقدامات را انجام نمی‌دادم، قاچاقچیان به راحتی به فعالیت‌های غیرقانونی خود ادامه می‌دادند و تنها به قاچاق کالا نمی‌پرداختند، بلکه انسان‌ها را نیز جابه‌جا می‌کردند.»

این مقام با اشاره به کمربندش، چاقوی بلندی که نوک باریک دارد را به نمایش گذاشت و افزود: «این چاقو تنها سلاح من در دریا است و بارها جانم را نجات داده است. قاچاقچیان به این چاقو ترس دارند، نه به این دلیل که امکان آسیب رساندن به آن‌ها وجود دارد، بلکه به این خاطر که می‌دانند این چاقو ابزار اصلی من است و می‌تواند فعالیت‌هایشان را افشا کند.»

این اظهارات به خوبی بیانگر چالش‌های موجود در مبارزه با قاچاق و عزم راسخ مسئولان برای مقابله با آن است.

روز دزفول، آذرماه ۱۳۶۱، به عنوان یک روز تاریک و دردناک در تاریخ ایران شناخته می‌شود. در این روز، حملات ناگهانی و سنگین دشمن به این شهر، موجب کشته و زخمی شدن بسیاری از مردم شد و صحنه‌هایی از ویرانی و غم را رقم زد. واقعه‌ای که هنوز در یادها باقی مانده و یادآور فداکاری‌ها و مقاومت مردم در برابر سختی‌هاست.

روز دزفول، آذرماه ۱۳۶۱، به عنوان یک روز تاریک و دردناک در تاریخ ایران شناخته می‌شود. در این روز، حملات ناگهانی و سنگین دشمن به این شهر، موجب کشته و زخمی شدن بسیاری از مردم شد و صحنه‌هایی از ویرانی و غم را رقم زد. واقعه‌ای که هنوز در یادها باقی مانده و یادآور فداکاری‌ها و مقاومت مردم در برابر سختی‌هاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *