**خبرآنلاین -** پیش از قرن هجدهم، نواحی کنونی افغانستان تحت تأثیر ایران و هند گورکانی قرار داشت و از نظر فرهنگی و زبانی ارتباطی نزدیک با تمدن ایرانی برقرار کرده بود. با فوت نادرشاه افشار در سال ۱۷۴۷، احمدشاه ابدالی با تشکیل یک اتحاد از قبایل پشتون، دولت جدیدی به نام «افغانستان» را تأسیس کرد و دامنه نفوذش را تا دهلی گسترش داد. در دورههای بعدی، افغانستان به دنبال سلطه بر مناطق فارسیزبان مانند هرات و کابل بود و بدین ترتیب ساختاری چندقومی شکل گرفت که پشتونها در رأس آن قرار داشتند و فارسیزبانان نقشهای فرهنگی و اداری مهمی را ایفا میکردند.
در قرن نوزدهم، افغانستان جغرافیای رقابتهای بین روسیه تزاری و بریتانیا شد. بریتانیا برای ممانعت از نفوذ روسها در شبهقاره، سیاست ایجاد دولت حائل با محوریت پشتونها را اتخاذ کرد. در سال ۱۸۹۳، امیر عبدالرحمن خان و نماینده بریتانیا، سِر مورتیمور دیورند، مرز دیورند را مشخص کردند که بخش بزرگی از سرزمینهای پشتوننشین را تقسیمبندی کرد.**تحلیل تنشهای مرزی میان افغانستان و پاکستان: دیورند**
با توجه به تاریخچه پیچیده روابط میان افغانستان و پاکستان، خط مرزی دیورند همچنان به عنوان موضوعی تنشزا در این دو کشور شناخته میشود. پشتونها در پاکستان و افغانستان هرگز این خط را به رسمیت نشناخته و آن را نمادی از جدایی اجباری به شمار میآورند. از زمان استقلال پاکستان در سال 1947، دیورند به نقطهای از تنش در روابط کابل و اسلامآباد تبدیل شده است. توجیهات پشتونها برای حذف این مرز نه تنها به وحدت قومی مربوط میشود، بلکه میتواند به افزایش بیثباتیهای ژئوپلیتیکی در منطقه منجر شود.
در داخل افغانستان، تسلط طالبان بر ساختار قدرت، اقوام غیرپشتون مانند تاجیکها و هزارهها را در احساس حاشیهنشینی بیشتری قرار داده و این مشکل به بیاعتمادی نسبت به حکومت موجود دامن میزند. از سوی دیگر، با وجود مشکلات در مرز دیورند، دولتهای اسلامآباد و کابل همیشه در برخورد با این موضوع، بهویژه در گذشته، تنشهای کمتری را تجربه کردهاند.
با به قدرت رسیدن طالبان در دهه 90 میلادی، احساسات مسأله دیورند شدت بیشتری گرفت، اما از سوی کابل توجه چندانی به آن نشد. در حال حاضر، تنشهای اخیر میان دو کشور به این مسأله محدود نمیشود و بیشتر به ادعاهای پاکستان درباره وجود تحریک طالبان پاکستان (TTP) در داخل افغانستان مربوط میگردد. این ادعا از سوی مقامات طالبان رد میشود، اما پاکستان بر این باور است که TTP از اراضی افغانستان به این کشور حمله میکند.
در پاکستان نیز خطرات مشابهی وجود دارد. مناطق پشتوننشین، مانند وزیرستان، پایگاه گروههای تندرو هستند و ارتباطات میان طالبان دو کشور منجر به تبادل حمایت و تسلیحات شده است. در نتیجه، هرگونه تهدید مرز دیورند میتواند بر معادلات سیاسی و ژئوپلیتیکی آسیا تأثیر بگذارد.
در ابعاد وسیعتری، بحران دیورند به موضوعاتی فراتر از مرزهای دو کشور تبدیل میشود. روابط هند با اقوام فارسیزبان افغانستان بهدنبال ایجاد توازن قومی در برابر پشتونها و تنشها میان طالبان و ایالات متحده بر این قضیه افزوده شده است. در عین حال، کشورهایی مانند چین و روسیه نگران از گسترش افراطگرایی، به دنبال ثبات در این نواحی هستند.
به طور کلی، تلاشهای پشتونها برای حذف مرز دیورند و پیوند با همتباران خود، منجر به گسترش ملیگرایی قوممحور و ایجاد چندین شکاف قومی و مذهبی خواهد شد که بر امنیت و ثبات منطقهای تأثیر خواهد گذاشت. در نهایت، دیورند به عنوان نشانهای از بحرانهای تاریخی و ژئوپلیتیکی در منطقه تعیینکننده است و هرگونه لغزش در این مقطع حساس میتواند به بحرانهای جدیدی در دو کشور بینجامد.











