در این اثر، استفاده از ویدئوها و تصاویری که در طول روایت برجسته میشوند، ابتدایی به نظر میرسد. با این حال، هنگامی که موضوع برادر و خواهر مطرح میشود و اشاره به مادههای شیر و نشاسته و کلیدواژه “فرنی” به میان میآید، ارتباط این سکانسها با یکدیگر آشکار میشود. پس از پرده اولیه، دیگر بخشها به عنوان فلاشبکهایی برای تبیین شرایط آغازین عمل میکنند و در نهایت به آن نقطه بازمیگردند. این شیوه روایت باعث تغییر در برداشت و قضاوت مخاطب میشود و بدین ترتیب، تصاویر و میزانسن مینیمالیستی اثر معنای بیشتری پیدا میکند.
روابط انسانی در این نمایش به گونهای نمایش داده شده که دیگر صرفاً از تیپهای شخصیتی جداگانه شکل نمیگیرند؛ بلکه جهان داستان به وضوح روابط خانوادگی در سطح فیزیکی و چندگانه در سطح متافیزیکی را نشان میدهد. در این حالت، ایهام اثر به وضوح به تصویر کشیده شده و نمایش به عنوان متنی باز در برابر تماشاگر ظاهر میشود، تا او نیز در کنار هم قرار دادن قطعات این پازل مشارکت داشته باشد.
مسئله بازیگری به عنوان یک عنصر کلیدی در تقویت ایهام وضعیتها قابل اشاره است. در این بخش، بازیگری که به خوبی از تواناییهای جسمی و صدا بهره میبرد، به ویژه بازیگر زن، موفق عمل کرده است.
در پایان، روایت به شکلی جمعبندی میشود که دایرهای حول چمدانی پُر از سؤالات اساسی شکل میگیرد. حتی قبل از برخاستن از صندلی، تماشاگر به تأمل درباره محتوای چمدان و ارتباط آن با شخصیتها و تنشهایشان مشغول است. در هر پرده، جزئیاتی در چمدان وجود دارد که یک سوی داستان به آن گرایش دارد و سوی دیگر، به آن بیتوجه یا حتی ترسیده است. با مرور این نکات، تماشاگران آمادهی تشویق نمایش میشوند، چرا که با وجود برخی کاستیها، تجربهای مثبت را پشت سر گذاشتهاند.











