در فضای مجازی، ویدیویی از پیمان قاسمخانی، نویسنده مطرح سریالهای طنز، در حال دستبهدست شدن است که در آن به موضوعاتی چون سو مدیریت و مشکلات زیستمحیطی اشاره میکند. قاسمخانی بیان کرده که هیچ تمایلی به نوشتن مجدد آثار پیشین خود، نظیر “شبهای برره”، ندارد و به دلایل جاری، نمیتواند شوخی کند.
این ویدیو با بازخوردهای متفاوتی در شبکههای اجتماعی مواجه شده است. گروهی از جامعه از اینکه این آثار بازسازی نمیشوند، ابراز خوشحالی کردهاند؛ چراکه آنها در زمان پخش، انتقادات زیادی به محتوا و پیامهای فرهنگی آن داشتند. این موضع قاسمخانی یادآور عذرخواهی چند سال پیش بیژن بیرنگ، کارگردان سریالهای معروفی چون “دنیای شیرین دریا”، است که او هم به خاطر امیدبخشیهایش در دوران نامشخص مورد انتقاد قرار گرفت و برخی آن را سانتیمانتالیسم دانستند.
بررسی این موضوع به وضوح نشان میدهد که همگان به وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور و چرخه تکراری آن واقفند. از نظر قاسمخانی، جامعه دیگر نمیتواند به این رویه ادامه دهد و به جای آن نیازمند یک مسیر مستحکم و موثر است. وی بر این باور است که مسئولیت حاکمیت در ایجاد ساختارهایی است که به بهبود شرایط اجتماعی کمک کند، نه سرگرمی با مسائل روزمره.
تولیدات رسانهای باید به دو هدف اصلی توجه داشته باشند: تغییر وضعیت اجتماعی از طریق نهادها یا ایجاد تغییر رفتار در میان مردم. این تغییر نگرش ممکن است با نمایش رفتارهای صحیح یا نادرست اجتماعی همراه باشد. مثلاً شخصیتهایی مانند نورالدین خانزاده در سریال “نون خ” به ترویج رفتارهای مثبت در شرایط سخت اجتماعی پرداختهاند.
در نهایت، به نظر میرسد که خالقان آثار رسانهای به این درک رسیدهاند که چالشهای بنیادی در جامعه فراتر از شوخیهای گذشته است و نیاز به تجدید نظر در رویکردهایشان دارند. آنها در شرایطی قرار گرفتهاند که موضوعاتی نظیر مدیریت زباله، خود کلامی از لزوم تغییر در رویکردها و شیوههای ارتباطی در جامعه است.### تحول در طنز اجتماعی و هنری در ایران
در بررسی اظهارات بیژن بیرنگ و پیمان قاسمخانی میتوان به تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران نگاهی عمیقتر داشت. در سالهای گذشته، جامعه ایران به این باور رسیده بود که ساختار سیاسی در مسیر توسعه حرکت میکند و در این راستا، خردهفرهنگها و رفتارهای اجتماعی بخشی از چالشهای موجود بودند. این دوره، رشد اصلاحات اجتماعی و تغییرات فرهنگی را به همراه داشت و جامعه هنری و رسانهای سعی کردند که این تغییرات را به مردم معرفی کنند.
در پس از دوره اصلاحات، آثار هنری مانند سریال «خانه سبز» ترویجدهنده گفتگو در خانوادهها و احقاق حقوق زنان و کودکان بود. این سریالها به شکلی نوین به توجه به ابعاد روحی و اجتماعی فرد کمک میکردند و محیط آپارتماننشینی و تحولات دیگری را پیش میبردند.
سریال «شبهای برره» در سال 84 پخش شد، گرچه تولید آن در دوران اصلاحات شکل گرفته بود. این اثر نیز با نقد اجتماعی مردم، نوعی درخشندگی به جریان طنز اجتماعی بخشید و شخصیتهایش به نقد رفتارهای اجتماعی و سیاسی افراد پرداخته بودند. در این آثار، هنرمند به رغم اختلاف نظر با قدرت حاکم، به نقد اجتماعی میپرداخت.
اما امروز شرایط تغییر کرده است. آیا مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی تنها به گردن مردم است؟ آیا بحران آلودگی هوا و مسائل اقتصادی میتواند موضوع طنز شود؟ آیا واقعیتهای تلخ نظیر افزایش شدید قیمتها، میتواند سوژهای برای خنده باشد؟ مشکلاتی که ریشه در سوءمدیریت و تحریمها دارد، به راحتی نمیتواند به طنز تبدیل شود.
امروزه، طنز در ایران به یک شکل زیرزمینی تبدیل شده است. در حالی که اینفلوئنسرها و یوتیوبرها با آزادی بیشتری به تولید محتوا میپردازند، نویسندگان سریالها باید با موانع فراوانی دست و پنجه نرم کنند. این تنشها و سانسورهای موجود باعث میشود فاصلهای میان هنرمندان و جامعه به وجود آید.
مردم دیگر حوصلهی نشستن و تماشای تمسخرهای بیاساس را ندارند. آنان به دنبال پاسخهایی برای مشکلات خود هستند و نه محتوایی که آنها را به سخره بگیرد. به نظر میرسد که پایههای طبقه متوسط جامعه، تحت فشارهای بسیاری دچار فروپاشی شده و دیگر چنین مخاطبی وجود ندارد. در واقع، پرسش اصلی این است که چگونه میتوان به سوءمدیریتهای موجود پاسخ داد و نه اینکه به آنها خندید.
* روزنامهنگار











