به گزارش خبردونی، در اوایل دهه چهل خورشیدی، چارلی چاپلین، کارگردان و بازیگر بزرگ سینما، سالها از چشمها دور و در دل کوههای آلپ در سوئیس در سکوتی آرام زندگی میکرد. این هنرمند از اوایل دهه سی خورشیدی به توصیه «گراهام گرین»، نویسنده مشهور انگلیسی، به نوشتن خاطرات خود پرداخته بود. روزنامه کیهان در تابستان و پاییز ۱۳۴۳ بخشهایی از این خودزندگینامه را منتشر کرد که در ادامه، قسمت نوزدهم آن به تاریخ نوزدهم مهر ۱۳۴۳ (ترجمه حسامالدین امامی) ارائه میگردد:
چاپلین در این بخش به سفرهای دورهای خود و نمایش «شلوک هولمز» اشاره کرده و میگوید: “هفتهها طول کشید تا دوباره مادرمان را ببینیم.” او همچنین از «ویلیام جیلت»، نویسنده نمایش، یاد میکند که به همراه «ماری دورو» به لندن آمد. نقدهای تند و تیز منتقدان نسبت به طرز سخن گفتن جیلت، او را به نوشتن یک پیشپرده واداشت.
چاپلین ادامه میدهد: “هنگامی که تلگرافی از آقای «پوستانت» دریافت کردم، از خوشحالی به وجد آمدم؛ او از من خواسته بود تا نقش «بیلی» را در پیشپرده بازی کنم.” او از اضطراب و بیقراری خود در این مدت سخن میگوید تا اینکه بالاخره گروهش فردی را برای نقش پیدا کرد و او به لندن رفت.
در زمان تمرین، چاپلین برای اولین بار «ماری دورو» را دید. او درباره زیبایی و ظرافت او توضیح میدهد و اظهار میکند که قلبش به تپش افتاد. با این حال، او جوان و بیتجربه بود و نمیتوانست احساسات خود را ابراز کند.
اگرچه منتقدان دربارهی زیبایی دورو نظری مثبت داشتند، اما تأکید کردند که این زیبایی به تنهایی برای اجرای نمایش کافی نیست. جیلت در ادامه داستان «شرلوک هولمز» را تکمیل کرد و چاپلین همچنان به عنوان «بیلی» بازی کرد.
دو هفته قبل از پایان نمایش، آقای «دیونبوشی کالت» توصیهنامهای برای خانم و آقای «کندال» نوشت تا شاید بتواند در نمایش جدید آنها نقشی ایفا کند. قرار ملاقات آنها ساعت ۱۰ صبح در تئاتر بود. و زمانی که خانم «کندال» او را دید، برگزاری نمایش در ایالات را اعلام کرد و از او خواست تا نقش خود را بخواند. چاپلین که نمیتوانست خارج از شهر نقشی بپذیرد، به سردی پاسخ داد و بعد از آن از تئاتر خارج شد و تا ۱۰ ماه بعد بیکار ماند.
ادامه دارد…











