ناصرالدینشاه قاجار در خاطرات خود از سفر چهارشنبه ۱۶ رجب ۱۲۸۷ (۲۰ مهر ۱۲۴۹) به دره عباسآباد سخن میگوید. وی در این روز صبح زود سوار بر اسب شده و به سمت دره حرکتی پرانرژی داشته است. در این مسیر، شاه با مناظر طبیعی و آبهای زلالی که از میان درختان عبور میکردند، مواجه شده و به توصیف زیباییهای پاییزی این دره پرداخته است.
در ادامه سفر، ناصرالدینشاه به همراه یارانش به آخر باغستان رسیدند، جایی که آب به دو شعبه تقسیم میشد. سپس از سنگی که تعدادی نوشته میخی قدیمی بر روی آن حک شده بود، دیدن کرد. وی با اشاره به آن یادداشتهای تاریخی از تخریب قلعهای که در بالای کوه قرار داشت، ابراز تاسف کرد که امکان خواندن آن نوشتهها را نداشته است.
بعد از توقفی برای صرف ناهار در زیر سایه آفتابگردان، سفر ادامه پیدا کرد. ناصرالدینشاه به توصیف جادهای پرداخت که به گردنه شهرستانه میرسید و از زیباییهای منطقه از جمله جلگه تویسرکان و دهات آن یاد کرد.
او همچنین به مشکلات موجود در مناطق دورافتاده اشاره کرد و از کمبود حمایت دولتی برای اهالی محلی صحبت به میان آورد. در این سفر، ناصرالدینشاه با دیگر افراد محلی آشنا شده و از تاریخچه برخی روستاها مطلع شد.
سفر در این مسیر به دلیل سنگلاخ بودن و خستگی ناشی از راه طولانی به پایان رسید، و در نزدیکی منزلش، با معیر و جواهرات و اشیای باستانیای که در طلاشورها پیدا شده بودند، مواجه شد.
در شب، وی به دیدار چادر انیسالدوله رفت و با دختر محمدعلیمیرزا و دیگر افراد خانواده آشنا شد. در این دیدار، ناصرالدینشاه از زیبایی بینظیر یکی از دختران صحبت کرده و در نهایت با حس خستگی به خواب رفت.
این خاطرات بخشی از سفرهای ناصرالدینشاه را شامل میشود که در تاریخ به ثبت رسیده است.











