به گزارش خبردونی از ایرنا، «دیوید لوید جورج»، نخستوزیر پیشین انگلیس، در زمان تصدی مقام خود نگاهی ویژه به تشکیل یک فلسطین یهودی داشت و اعتقاد داشت که این مسئله میتواند به نفع امپراتوری بریتانیا در قبال مصر باشد.
در اواخر قرن نوزدهم، با ظهور «صهیونیسم»، تحولی جدید در تاریخ فلسطین آغاز شد. صهیونیسم از ابتدا به عنوان یک پروژه مسیحی در اروپا شکل گرفت و گروهی از مسیحیان پروتستان به بازگشت یهودیان به «صهیون» اعتقاد داشتند و این را نشانهای از تحقق وعدههای عهد عتیق میدانستند.
این گروه یهودیان را به عنوان یک ملت نه صرفاً یک دین میشناختند و بسیاری از آنها در ایالات متحده و بریتانیا در موقعیتهای مهم فعالیت میکردند.
«ایلان پاپه»، مورخ اسرائیلی، در کتاب خود با عنوان «لابیگری برای صهیونیسم در دو سوی اقیانوس اطلس»، به روشهای لابیگری پرداخته و نشان میدهد که چگونه این تلاشها باعث شد سیاستمداران بریتانیایی و آمریکایی نسبت به نقض حقوق بینالملل توسط رژیم صهیونیستی سکوت کنند و کمکهای نظامی قابل توجهی به آن اعطا کنند.
پاپه به ویژه برای نقد «روز نکبت» و مشکلات آوارگی فلسطینیها شناخته میشود. او که به دلیل فشارهای سیاسی از دانشگاه حیفا به بریتانیا مهاجرت کرده، اکنون استاد تاریخ در دانشگاه «اکستر» و مدیر «مرکز اروپایی مطالعات فلسطین» است.
فصول اول و دوم کتاب پاپه پیشتر در ایران منتشر شده و اکنون بخش چهارم فصل سوم با عنوان «مسیر منتهی به اعلامیه بالفور» منتشر میشود. در این بخش، به نفوذ روزافزون صهیونیستها در آمریکا اشاره میشود. «ولادیمیر زیو ژابوتینسکی»، یکی از چهرههای کلیدی، با بیان اینکه یهودیان آمریکا نقش مهمی در سیاست بینالملل دارند، بر اهمیت این گروه تأکید میکند.
این نفوذ در سایه ترس از ناامیدی صهیونیستها و جلب حمایت آلمان توسط آنها، از سوی دولت بریتانیا مورد توجه قرار میگیرد. در کابینه جنگی بریتانیا، تصمیمگیرندگان عملاً هیچ شناختی از فلسطین نداشتند و اسناد تهیه شده توسط لابی صهیونیستی نتوانسته بود به چالش کشیده شود.
این اسناد به وضوح تهدید تشکیل یک فلسطین یهودی را به عنوان سناریویی مثمر ثمر معرفی کرده و بر ضرورت جلب حمایت متفقین تأکید داشت. با این حال، لابی صهیونیستی باید موانع زیادی، از جمله مخالفت برخی سیاستمداران و چهرههای یهودی، را برای تأمین این پروژه پشت سر میگذاشت.تحلیلها درباره پروژه صهیونیستی در کابینه بریتانیا نشاندهنده نگرانی برخی اعضا از تاثیرات منفی این پروژه بر تلاشها برای عضویت در ملت بریتانیا بوده است. یکی از اعضای کابینه به همکارانش یادآوری کرده که تشکیل یک فلسطین یهودی در شرایطی که اکثریت ساکنان عرب هستند، امکانپذیر نیست و نادیده گرفتن حق تعیین سرنوشت این جمعیت، با اصول بنیادین متفقین مغایرت دارد. مخالفان دیگر نیز با علم به اعتراضات فرانسویها و هاشمیان از مشارکت در این بحث خودداری کردند.
هربرت ساموئل به عنوان مسئول مقابله با این مخالفتها منصوب شد و بر این امر تقریبا به اجبار تاکید داشت که دولت واقعیت اکثریت عربی ساکن فلسطین را نادیده بگیرد. او اظهار داشته که جمعیت فعلی فلسطین نمیتواند مانع بازگشت یهودیان به سرزمینی شود که ارتباط آنها با آن به زمانهای دور برمیگردد، به ویژه با توجه به میراث فرهنگی و معنوی که این اقوام به بشریت هدیه کردهاند.
تغییرات در رهبری دولت زمانی شکل گرفت که هربرت اسکویت از سمت خود کنارهگیری کرد و دیوید لوید جورج جای او را گرفت. لوید جورج اعتقاد داشت که یک فلسطین یهودی در تامین منافع استراتژیک بریتانیا در منطقه نسبت به یک فلسطین عربی موثرتر است.
این دیدگاه لوید جورج در کنفرانس 1919 لندن با توجه به نظرات مکس نوردو، یکی از چهرههای شناختهشده صهیونیسم، مجدداً مطرح شد. نوردو تاکید کرد که اسرائیل باید به عنوان نگهبان کانال سوئز عمل کند.
علاوه بر این، لوید جورج علاقه زیادی به حاییم وایزمن داشت که بر حمایت او از اهداف صهیونیستی تأثیر گذاشت. این رابطه از طریق همکاریهای حقوقی لوید جورج با فدراسیون صهیونیستی انگلیس و همچنین به خاطر موفقیت وایزمن در تأمین مواد شیمیایی بریتانیا در جنگ جهانی اول شکل گرفت.
زمانی که لوید جورج در سال 1915 وزیر تسلیحات شد، بریتانیا به شدت با کمبود مادهای به نام استون مواجه بود. «سی. پی. اسکات»، سردبیر روزنامه “منچستر گاردین”، به لوید جورج از مهارتهای وایزمن در تولید استون از شاهبلوط هندی گفت که این مسئله بحران تولید تسلیحات را برطرف کرد.
پس از اینکه لوید جورج به مقام نخستوزیری منصوب شد، او هرگز خدمات وایزمن را فراموش نکرد و حتی پیش از صدور اعلامیه بالفور، در یک دیدار به او پیشنهاد نشان افتخار داد که وایزمن آن را رد کرد و تنها خواستار بازگشت یهودیان به سرزمین مادری خود شد.
هرچند روند سیاست خارجی بریتانیا فراتر از روابط شخصی شکل گرفت، تلاش برای صدور اعلامیه بالفور از سپتامبر 1915 آغاز شده و به سرعت در حال پیشرفت بود. وایزمن که به عنوان مشاور فنی افتخاری منصوب شده بود در ترویج اهداف صهیونیستی با بالا رفتن نفوذ خود، نقشی کلیدی ایفا کرد.در زمينه تاریخ معاصر، رویدادهای جالبی در رابطه با تلاشهای وایزمن برای لابیگری در دولت بریتانیا گزارش شده است. بر اساس روایتها، در شرایطی که وایزمن از فشار بر دولت بریتانیا مطمئن نبود، بالفور با ترغیب او، به نوعی به خواستههای وی کمک کرد. این موضوع بنا به ذکر «بلانش بافی داگدیل»، خواهرزاده بالفور، در خاطراتش بیانگر آن است که او به وایزمن اعلام کرد: «پیروزی متفقین در جنگ، ممکن است به تحقق آرزوی شما در اورشلیم بینجامد.»
این نوع گفتگوها میان لوید جورج، وایزمن و بالفور، منجر به افزایش علاقه دولت بریتانیا به پروژه صهیونیستی شد و بهطور غیرمستقیم زمینهساز صدور اعلامیه بالفور گردید. صهیونیستها با قانع کردن دولت بریتانیا مبنی بر این که منافع ژئوپولیتیکاش با تأسیس یک دولت یهودی در فلسطین تأمین میشود، موفق شدند بر مخالفهای کابینه فائق آیند. با این وجود، همچنان موانع بزرگی وجود داشت که یکی از آنها اعضای برجسته جامعه آنگلویهودی بودند که مخالفتهایی با دیدگاههای صهیونیستی ابراز میکردند.











