به گزارش خبردونی، در اوایل دهه چهل خورشیدی، چارلی چاپلین، یکی از بزرگترین هنرمندان تاریخ سینما، در کوههای آلپ سوئیس دور از حواشی زندگی میکرد. این فیلمساز مشهور از نیمه دهه 30 خورشیدی به تشویق نویسنده برجسته انگلیسی، «گراهام گرین»، به نوشتن خاطرات خود پرداخته بود. در ادامه، بخش سیام از این خودزندگینامهنوشت را که در تاریخ دوم آبان 1343 در روزنامه کیهان منتشر شده است، میخوانید.
چاپلین بیان میکند که در طول سفرهایش، همیشه ویولن و ویولنسل خود را به همراه داشت و از سن 16 سالگی به تمرین روزانه 4 تا 6 ساعت روی آنها میپرداخت. در این سالها، او به یادگیری درسهای جدید از راهنمای موزیک تئاتر مشغول بود.
چاپلین با اشاره به چپدست بودن خود، خاطر نشان میکند که سازش به گونهای تعبیه شده بود که برای این دستکار مناسب باشد. او آرزوی نوازندگی در کنسرتها و یا اجرای نمایشهای «واریته» را داشت، اما به مرور زمان فهمید که نمیتواند در این زمینه به موفقیت کافی دست یابد و از فکر آن منصرف شد.
در سال 1910، شیکاگو به عنوان شهری بزرگ و شلوغ، به سبب آلودگیها و دردسرهایش شناخته میشد. این شهر که به «شهر دود و فولاد» معروف بود، همچنین منبعی برای نمایشهای کمدی و گروههای نمایشی بود که شامل تعدادی کمدین و بازیگر زن میشد.
چاپلین به یاد میآورد که در یکی از این نمایشها، بیست زن چاق و میانسال در لباسی تنگ به روی صحنه میرفتند و توجهات زیادی را جلب میکردند. او همچنین از هتلی کوچک در بالای شهر شیکاگو نام برد که اگرچه قدیمی و کثیف به نظر میرسید، اما به خاطر حضور بسیاری از بازیگران نمایشهای کمدی، جذابیت خاصی داشت.
چاپلین از تجربهی دوستی با دختری زیبا در این هتل صحبت میکند که به دلایلی ناشناخته به طور مکرر در آنجا رفت و آمد میکرد. او بر تردیدهای خود در نزدیک شدن به این دختر تأکید کرده و میگوید که در سفر به سمت ساحل آمریکا، این دختر را دوباره در قطار دید.
گفتوگویی با یکی از اعضای گروه نشان میدهد که این دختر به بیماری سیفلیس مبتلا بود و به بیمارستان منتقل شده بود. همکاران قدردانی و حمایت خود را از او اعلام کردند و پس از درمانی که شامل تزریق دارویی جدید به نام «سالوارسان» بود، او بازگشت و خود را به جمع گروه ملحق کرد.











