تماس با ما

گفت‌وگویی با چهار خانم سوارکار تهرانی در دهه 1350: «مردم می‌گویند حقائق ناگفته‌ای وجود دارد»

گفت‌وگویی با چهار خانم سوارکار تهرانی در دهه 1350: «مردم می‌گویند حقائق ناگفته‌ای وجود دارد»

به گزارش خبرگزاری «خبردونی»، در دهه پنجاه شمسی، سوارکاری میان زنان تحصیل‌کرده و مدرن تهران به اوج خود رسید. روزانه، صدها زن و دختر در پارک‌ها و کلوب‌های سوارکاری به یادگیری فنون سوارکاری و مراقبت از اسب مشغول بودند. دویدن با اسب به یک استاندارد و آرزوی دخترانه تبدیل شده بود و در مسابقات پاییز ۵۳، این گروه از بانوان موفق به کسب بیشترین جوایز شدند.

سوارکاران جوان بر این باور بودند که سوارکاری نه تنها فعالیتی ورزشی بلکه روشی برای غلبه بر احساسات منفی و رسیدن به آرامش است. این ورزش پیوند عاطفی عمیق بین زن و اسب ایجاد می‌کند و بسیاری از آن‌ها آن را شبیه به رابطه مادر و فرزند توصیف کردند.

با این حال، سوارکاری ورزشی پرهزینه بود که درآمد معمولی خانواده‌ها معمولاً برای تأمین هزینه‌های آن کافی نبود. در آن زمان، قیمت اسب‌های ترکمن بین ۱۵ تا ۳۰ هزار تومان متغیر بود. اسب‌های کورس به دلیل ارزش مالی بالای خود و هزینه‌های نگهداری کمتر، محبوب‌تر بودند. قیمت یک اسب پرش می‌توانست به ۳۰ هزار تومان برسد، در حالی که اسب‌های کورس تا ۲۰۰ هزار تومان ارزش گذاری می‌شدند.

در پاییز ۱۳۵۳، خبرنگار مجله «زن روز» گفت‌وگویی با چهار سوارکار زن تهرانی ترتیب داد که در شماره ۹ آذر آن سال منتشر گردید.

«ماریان هاراطونیان»، سوارکار مشهور ایرانی، دختری ۲۰ ساله است که در رشته‌های پرش، سرعت و استقامت از دیگر سوارکاران مرد پیشی گرفته است. او هشت سال در آلمان زندگی کرده و به تحصیلات خود در مدرسه آلمانی‌ها ادامه داده است. ماریان احساس خود را از سوارکاری چنین بیان می‌کند:

“اولین بار که سوار شدم، به نظرم تجربه‌ای ترسناک بود، اما بعد از آن عشق عجیبی نسبت به اسب پیدا کردم. اکنون هر بار که سوار «جیران» می‌شوم، احساس خوشبختی می‌کنم و حاضر نیستم آن را رها کنم.”

«گلنار بختیار» نیز یکی از سوارکاران با تجربه ایران است. او ۲۹ ساله و مادر یک پسر ۱۳ ساله است. گلنار تحصیلاتش را در انگلستان به پایان رسانده و در مورد سوارکاری می‌گوید:

“وقتی سوار می‌شوم، خودم را در اوج خوشبختی می‌بینم. سوارکاری تمام زندگی‌ام را پر کرده و برای من منبع شادی و لذت است.”

روشنه فیروز، دختری ۱۶ ساله، نیز نظرهای مشابهی دارد و بارها در رقابت‌ها موفق بوده است. او در شیراز به دنیا آمده و هم‌اکنون در مدرسه بین‌المللی درس می‌خواند و با زبان‌های انگلیسی و فرانسه آشنایی دارد.در میادین اسب‌دوانی ایران، نشاط و شجاعت قهرمانان به وضوح مشاهده می‌شود. این محیط را جایی برای تجربه‌های ارزنده و موفقیت‌های برجسته می‌دانند. روشنه، اسب را نماد امید و زندگی توصیف می‌کند.

**احساس خوشبختی از سوارکاری**

«آتشه فیروز»، سوارکار جوان ۱۵ ساله، با شخصیت شاداب و لبخندی بر لب، در مدرسه بین‌المللی ایران‌زمین تحصیل می‌کند. او که به دو زبان انگلیسی و فرانسه مسلط است، سوارکاری را از همان دوران کودکی و به همراه خواهرش روشنه آغاز کرده است. وی درباره روابط خود با اسب می‌گوید:
– «اسب جزئی از زندگی‌ام است و همواره به آن فکر می‌کنم. با او همواره صحبت می‌کنم و او به حرف‌هایم گوش می‌دهد.»

**نظرات جامعه درباره سوارکاری دختران**

ماریان، سوارکار دیگر، درباره واکنش جامعه به سوارکاری دختران می‌گوید: «بسیاری از زنان به محض دیدن یک دختر سوار بر اسب با تعجب ابروهایشان را بالا می‌اندازند و می‌گویند که این موضوع عجیبی است.»

گلنار بختیار نیز بر این باور است که زنان امروزی ترکیبی از ظرافت و قدرت هستند. او تأکید می‌کند که زنان سوارکار ویژگی‌های خاصی دارند که نشان‌دهنده ترکیبی از جذابیت و شجاعت است.

**انتخاب سوارکاری به عنوان ورزشی خاص**

ماریان می‌افزاید: «سوارکاری ترکیبی از ظرافت زنانگی و قدرت است که برای تقویت روحیه زنان بسیار مؤثر است.» او باور دارد که این ورزش نظم و انضباط را در زندگی روزمره ایجاد می‌کند.

گلنار نیز تأکید می‌کند که سوارکاری هیچ تضادی با زن بودن ندارد و می‌تواند توانمندی جسمی و روحی را افزایش دهد. روشنه نیز طرح می‌کند که می‌خواهد از آن «نازپروردگی» دخترانه فراتر برود و نشان دهد که زن و مرد در توانایی‌ها یکسان هستند.

آتشه فیروز به همین موضوع تأکید دارد و معتقد است که اگر زنان جسماً و ذهناً خود را توانمند کنند، می‌توانند با چالش‌های زندگی بهتر مواجه شوند.### بررسی تأثیر سوارکاری بر زنان و حس تعلق آن‌ها به این ورزش

سوالاتی درباره تأثیر سوارکاری بر زنان و حفظ ویژگی‌های ظریفانه آن‌ها مطرح می‌شود. آیا این زنان ممکن است با سال‌ها سوارکاری، لطافت‌های زنانه خود را از دست بدهند و احساس خشن‌تر شدن کنند؟ برای پاسخ به این پرسش، گفت‌وگویی با چند سوارکار برگزار شد.

ماریان، یکی از سوارکاران، در این باره می‌گوید: «اگر سوارکاری باعث از بین رفتن ظرافت من می‌شد، تا به حال باید هیچ ظرافتی برایم باقی نمی‌ماند. زن بودن جزو ذات ماست و سوارکاری نمی‌تواند این ویژگی را از ما بگیرد.»

گلنار بختیار نیز بر این نکته تأکید می‌کند که تفاوت‌های فیزیولوژیکی بین مردان و زنان وجود دارد و نمی‌توان به طور کامل از نظر جسمانی مشابه یکدیگر باشند. او معتقد است: «هر چند نمی‌توانیم از لحاظ قدرت جسمی برابر باشیم، اما از نظر روحی می‌توانیم قوی و مستقل باشیم.» او ادامه می‌دهد که شرایط اقلیمی ایران برای سوارکاری چالش‌برانگیز است و ممکن است بر لطافت پوست تأثیر بگذارد، اما این مسئله بر هویت زنانه‌اش تأثیری نمی‌گذارد.

روشنه فیروز نیز بیان کرد که سوارکاری به او روحیه‌ای قوی‌تر بخشیده و او را بیشتر به خود متکی کرده است. او از تأثیرات مثبت این ورزش بر روحیه‌اش می‌گوید و تأکید دارد که سوارکاری به زیبایی و لطافت ظاهری آسیب نمی‌زند.

در مورد ترس، سؤال مطرح می‌شود که آیا زنان واقعاً ترسویند. گلنار بختیار اعتراف می‌کند که او بارها از اسب افتاده و حتی با خطرات جدی مواجه شده، اما هرگز از سوارکاری دست نکشیده است. او با شوخی می‌گوید که از موش بیشتر از اسب می‌ترسد.

روشنه نیز تجربه‌ای مشابه دارد و ترس او بیشتر به پرش با اسب مربوط می‌شود. او حادثه‌ای را توضیح می‌دهد که در آن اسبش از تعادل خارج شده و او را به زمین انداخته است، اما این رخداد او را از ادامه کارش بازنداشته است.

ماریان در پایان این بحث، به رابطه عمیق خود با اسبش اشاره می‌کند. او از عشق به اسبش «جیران» صحبت می‌کند و به یاد شب‌هایی که با «کمال»، اولین اسبش، تجربه کرده، می‌پردازد. او به احساسی که نسبت به اسبش دارد و ارتباط خاصشان اشاره می‌کند، بیان می‌کند که هر دو دوست و همکار خوبی برای یکدیگر هستند و این رابطه به او نشان می‌دهد که سوارکاری می‌تواند بر احساسات و هویت زنانه‌اش تأثیری مثبت بگذارد.

جمع‌بندی این گفتگو نشان می‌دهد که زنان سوارکار می‌توانند بدون از دست دادن ویژگی‌های ظریف خود، به قدرت و شناخت بیشتری از خود دست یابند و به صورت مؤثری با چالش‌های زندگی خود روبه‌رو شوند.### احساسات عمیق سوارکاران نسبت به اسب‌هایشان

سوارکاران با دوران‌های پیروزی خود در مسابقات، ارتباطی عمیق و عاطفی با اسب‌هایشان برقرار می‌کنند. یکی از سوارکاران، در مسابقات مختلف، به‌ویژه در «کاپ ولیعهد»، تجربه‌ای خاص را با اسبش «جیران» به اشتراک گذاشت. او بیان کرد که جیران تنها به او وابسته است و پس از پیروزی در مسابقات، نمی‌خواهد تا با کسی دیگر به جز او سواری شود.

در مسابقه‌ای که دوستی به نام «دنی» از او خواست تا جیران را سوار شود، سوارکار به‌سرعت جیران را به میدان فرستاد. اما جیران پس از پیروزی از غلتیدن بر روی خاک‌های خشک خودداری کرد و این موضوع نشان‌دهنده ناراحتی او از این اقدام بود.

پس از دو روز قهر، سوارکار و اسب دوباره با هم آشتی کردند و در مسابقه «کیهان کاپ» موفق به پیروزی شدند. ایشان اذعان داشتند که برای کسی که با اسب‌ها سر و کار ندارد، نمی‌توان حالت و ارتباط این دو را درک کرد و تاکید کردند که این ارتباط متقابل بسیار عمیق و شخصی است.

گلنار بختیار، دیگری از سوارکاران، ابراز داشت که «لاگواپا» اسبش را مانند پسرش دوست دارد و هر بار که او را تنبیه می‌کند، احساس پشیمانی می‌کند. روشنه فیروز هم با اشاره به دوستی عمیق خود با اسبش گفت: «من هرگز او را تنبیه نمی‌کنم و به توانایی‌های او برای درک و فهم احساسات انسان‌ها ایمان دارم.»

### تأثیر مثبت سوارکاری بر روح و روان

سوارکاری به عنوان یک ورزش توانسته است به بسیاری از افراد کمک کند تا بر چالش‌ها و فشارهای روزمره غلبه کنند. یکی از سوارکاران با اشاره به تجربه خود توضیح داد که پیش از سوارکاری به شدت مضطرب و گوشه‌گیر بود و با ورود به این ورزش موفق به افزایش اعتماد به نفس و تمرکز شده است.

گلنار بختیار نیز به نقش سوارکاری در بهبود روحیه و سلامتی اشاره کرد و افزود که این ورزش، توانسته به او در عبور از دوران سخت زندگی‌اش کمک کند و احساس جوانی و vitality را به او بازگرداند.

### ارزش‌های احساسی نسبت به اسب‌ها

در نهایت، خانمی به نام ماریان به عشق و تعلق خاطر خود نسبت به اسبش «جیران» اشاره کرد و گفت که حتی با وجود تمامی اتومبیل‌های جدید دنیا، هرگز حاضر به از دست دادن جیران نیست. او همچنین خاطرنشان کرد که رابطه‌اش با جیران، فراتر از یک حیوان است و این ارتباط به کیفیت زندگی‌اش افزوده‌است.

این تجربه‌ها و احساسات نشان می‌دهد که سوارکاری تنها یک ورزش نیست بلکه به عنوان یک سبک زندگی، تفاوت‌هایی عمیق در روح و روان انسان‌ها ایجاد می‌کند.**محبتی عمیق به موجودات زنده و تعارض با اشیاء بی‌احساس**

گلنار بختیار در اظهار نظری تأثیرگذار بیان کرد که احساسات عمیق او نسبت به اسبش، «لاگواپا»، به قدری قوی است که در مقایسه با وابستگی به اشیاء مادی، هیچ‌گونه ارزشی ندارد. او با اشاره به اینکه نمی‌توان عشق به یک موجود زنده را با یک اتومبیل تعویض کرد، به مقایسه‌ای جالب در رابطه مادر و فرزند پرداخت و گفت: “آیا کسی حاضر است فرزند خود را با یک وسیله نقلیه عوض کند؟”

روشنه فیروز نیز به این موضوع پرداخته و تاکید کرد که او فقط به چیزهایی که روح و احساس دارند، عشق می‌ورزد. او اشاره کرد که هنگامی که با اسبش وقت می‌گذراند، احساس زندگی و زنده بودن می‌کند و ارتباطی عمیق با این حیوان دارد. این در حالی است که او با وسایل نقلیه نمی‌تواند چنین دوستی را تجربه کند.

این گفتگو نشان‌دهنده دیدگاه‌های عاطفی عمیق نسبت به موجودات زنده و اولویت دادن به این روابط بر اشیاء بی‌احساس است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *