تماس با ما

مجید اروانی؛ ناشر معروفی که ساواک از او به مراتب بیشتر از نویسندگان هراس داشت.

مجید اروانی؛ ناشر معروفی که ساواک از او به مراتب بیشتر از نویسندگان هراس داشت.

**مجید اروانی؛ چهره‌ای اثرگذار در فرهنگ تبریز**

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، مجید اروانی، جوانی که در دهه سی شمسی در تبریز به گشت و گذار میان کتاب‌ها می‌پرداخت، به یکی از چهره‌های برجسته فرهنگی این شهر تبدیل شد. او با لبخند ملایم و چشمان آرام اما پرسشگر خود، به وضوح می‌دانست که هدفش فراتر از فروش کتاب است؛ او می‌خواست کتاب را وارد زندگی روزمره مردم کند، به گونه‌ای که همچون نانی ضروری بر سفره آن‌ها باشد. نخستین نشانه‌های فعالیت او به سال ۱۳۳۲ برمی‌گردد که نام «انتشارات دنیا» در فهرست مشار به ثبت رسید.

اگرچه مجید خود مدعی بود که از سال ۱۳۴۰ فعالیت جدی خود را آغاز کرده، اما شواهد نشان می‌دهد که او سال‌ها پیش‌تر، در محافل روشنفکری تبریز و در جمع جوانان معترض حضور داشته است. وی و برادرش، بیوک، که از طریق تجارت پدرشان به استقلال مالی دست یافته بودند، به دنیای ادبیات و فرهنگ پا گذاشتند. این حرکت باعث شد تا کتابفروشی شمس و یک نسل کتابخوان در تبریز شکل بگیرد.

**تولد و زمینه تحصیلی**

مجید اروانی در پنجم دی‌ماه ۱۳۰۹ شمسی و در خانواده‌ای با نه فرزند به دنیا آمد. او فرزند ششم خانواده‌ای بود که در آن زمان تحت حاکمیت رضاشاه زندگی می‌کرد. پدرش، حاج حبیب اروانی، به تجارت مشغول بود و به‌عنوان فردی معتمد شناخته می‌شد. اگرچه او مالک یکی از روستاهای اطراف تبریز بود، اما پس از اصلاحات ارضی، آن زمین‌ها تقسیم شد.

**مسیر شغلی**

مجید به علت مشغله‌های خانوادگی، به‌زودی از تحصیل دست کشید و در سن دوازده‌سالگی به تهران رفت تا به کار بپردازد. پس از کسب تجربه در بازار تهران، به تبریز بازگشت تا به پدرش کمک کند. اما کشش روحی و فکری او به دنیای روشنفکری باعث شد که به تبریز بازگردد و با برادرش در محافل جوانان فعال شرکت کند.

**ورود به دنیای نشر**

انتشار کتابی در سال ۱۳۳۲ تحت نام «انتشارات دنیا» نشان‌ دهنده شروع فعالیت‌های فرهنگی آن‌هاست. اگرچه مجید اروانی اعلام کرده بود که فعالیت‌های جدی‌اش از سال ۱۳۴۰ آغاز شده، اما توجه به علاقه‌مندی‌های او و برادرش به حوزه فرهنگ قبل از این تاریخ نشان‌دهنده تلاش‌های اولیه آن‌هاست. رضا ستاری، گرداننده کتابفروشی شمس در سال‌های ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۲، گوشه‌ای از این علاقه‌مندی را به تصویر می‌کشد.

غلامرضا طباطبایی مجد نیز در خاطرات خود به تاثیرگذاری شوخ‌طبعی مجید اروانی در دهه سی اشاره کرده و نقل‌قول‌هایی از او به دست می‌دهد. در روزهایی که اوضاع سیاسی کشور تلاطم داشت، مجید توانست در سطح اجتماعی خود را به عنوان فردی تاثیرگذار معرفی کند.**نجات کتابفروشی شمس از بحران حاکمیت**

مجید اروانی به‌طور غیرمستقیم باعث نجات کتابفروشی شمس از خطر تخریب پس از ماجراهای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شد. رأی منفی او که به‌زعم برخی شوخی تلقی می‌شد، توجه مقام‌های حاکم را جلب کرد و به نظر می‌رسد که فعالیت‌های او در عرصه فروش کتاب، او را در تیررس نگاه حامیان شاه قرار داده باشد. هرچند فعالیت‌هایش در این زمینه به‌طور رسمی از قبل از سال ۱۳۴۰ ش ثبت نشده است، اما او در عین حال به تجارت نیز مشغول بود.

**پیوند خانوادگی و تحولی تجاری**

در تاریخ دوم بهمن ۱۳۴۰ ش، اروانی با عشرت صفری‌نیا، دختر یکی از تجار معروف تبریز، ازدواج کرد. این union منجر به تولد چهار فرزند: مهناز، سیامک، بابک و نگار شد. هیجان و انگیزه فعالیت‌های فرهنگی باعث شد که او و برادرش بیوک، به‌زودی از پدرشان جدا شده و به‌صورت مستقل در بازار کتابفروشان تبریز، به ویژه در راسته «شیشه‌گرخانه» مشغول کار شوند. دکتر شکوهی در آثار خود به پیشینه این بازار و اهمیت آن در تاریخ کتابفروشی‌ها اشاره کرده است.

**تاریخچه بازار شیشه‌گرخانه**

بازار شیشه‌گرخانه که در گذشته محل فعالیت شیشه‌گران بود، به مرور زمان به‌مرکز اصلی کتابفروشان تبدیل شد. یکی از ویژگی‌های این بازار، وجود کتابفروشی‌های تخصصی در زمینه‌های مختلف بود که باعث جذب اهالی علم و اندیشه می‌شد. فروشگاه‌هایی نظیر «کتابفروشی شمس» از سال ۱۳۴۰ ش در این بازار تأسیس شدند و به محلی برای شکل‌گیری ایده‌ها و ارتباطات فرهنگی تبدیل شدند.

**نقش کتابفروشی شمس در دهه چهل**

کتابفروشی شمس از جمله مراکزی بود که اندیشمندان و جوانان انقلابی به‌ویژه در دهه چهل به آن مراجعه می‌کردند. شخصیات‌هایی مانند صمد بهرنگی و بهروز دهقانی از جمله کسانی بودند که در آن دوران به این کتابفروشی مراجعه داشتند و به تبادل نظر می‌پرداختند. علاوه بر مباحث فرهنگی، این مکان محلی برای برگزاری ورزش‌های گروهی و برنامه‌های اجتماعی نیز بود.

**هسته‌های مطالعاتی و سیاسی**

کتابفروشی شمس به‌عنوان محلی برای ایجاد هسته‌های مطالعاتی و تبادل افکار سیاسی، در مبارزات جوانان علیه دیکتاتوری پهلوی نقش مهمی ایفا کرد. نگرش‌های سیاسی آن‌ها تحت تأثیر جنبش‌های انقلابی در آمریکا لاتین و الجزایر قرار داشت. در سال ۱۳۴۳ ش، کتابفروشی شمس با مراسم خاصی به مکان جدید انتقال یافت و به‌عنوان یکی از مراکز اصلی تبادل نظر و آگاهی در آن زمان شناخته شد.در اخبار فرهنگی، همکاری استاد مشهور جامعه‌شناسی، دکتر علی‌اکبر ترابی، با یک چاپخانه معتبر در ایران به گوش می‌رسد. برخی منابع به نقش دکتر ترابی در مدیریت علمی این انتشارات اشاره می‌کنند و گمانه‌زنی‌هایی در خصوص نظارت او بر پروژه‌های انتشاراتی وجود دارد. در واقع، مجید آقا و برادرش بیوک‌خان، با همکاری رحیم وطن‌خواه و دکتر ترابی، کتابفروشی «دنیای امروز» را در تهران تأسیس کردند. پس از مدتی، مرحوم فرزانه نیز به این گروه پیوست و فعالیت‌ها گسترش یافت.

بیوک اروانی در سال 1348 به درخواست محمدعلی فرزانه به تهران آمد و در کتابفروشی او مشغول به کار شد. از اوایل دهه پنجاه، او و مجید اروانی فعالیت خود را با تأسیس کتابفروشی و انتشارات «دنیا» در بازارچه کتاب آغاز کردند. پس از جدایی بیوک و توقف دکتر ترابی از فعالیت‌های نشر، مجید اروانی به تنهایی مدیریت این کتابفروشی را بر عهده گرفت.

بابک اروانی، فرزند مجید آقا، اشاره می‌کند که مجید آقا در تأسیس کتابفروشی «دنیا» نیز با برادرش بیوک همکاری کرده است. این کتابفروشی به یکی از مراکز اصلی فروش کتاب‌های چاپ شوروی سابق در دهه پنجاه تبدیل شد و رضا ستاری به عنوان یکی از همکاران کلیدی در آن زمان فعالیت می‌کرد.

اما در سال 1355، مجید آقا به دلیل فعالیت‌هایش دستگیر شد و به محکومیت سنگینی مواجه گردید. او در دادگاه تجدید نظر به چهار سال زندان محکوم شد و به تبریز منتقل گردید تا به اداره کتابفروشی شمس بپردازد. پس از آزاد شدن از زندان، به کار خود بازگشت و همکاری‌اش با رضا ستاری تا سال 1362 ادامه یافت.

با شروع انقلاب اسلامی، مجید اروانی جرأت کرد که آثار روشنفکرانی را که منتقد نظام بودند منتشر کند. اما این اقدام سرانجام به عواقب سنگینی از جمله دستگیری و آزار و اذیت منجر شد. اسناد تاریخی نشان می‌دهد که برخی آثار، همچون کتاب «مادر» اثر ماکسیم گورکی، به سرعت در لیست کتاب‌های ممنوعه قرار گرفتند.

اصغر فردی درباره مجید آقا و عرضه کتاب‌های ممنوعه می‌گوید که او با آگاهی از خطرات این کار، به طرز زیرکانه‌ای سعی کرد تا این نیز بدهد که بی‌میل و تصادفی این کتاب‌ها را می‌خوانده است. این در حالی بود که مجید آقا به طور غیرمستقیم درگیر دنیای سیاست و عواقب آن شد.

درباره فعالیت‌های سیاسی او در دهه چهل، منابع کمی وجود دارد و به نقش‌هایش اشاره محدودی شده است. هرچند او تنها چند سال از صمد بهرنگی بزرگ‌تر بود، اما برخی او را به عنوان یک رهبر و راهنما میان جوانان آن دوران می‌شناسند. کتابخانه شمس به محلی برای تجمع روشنفکران تبدیل شد و همواره در مرکز فعالیت‌های فرهنگی تبریز قرار داشت.ساعدی و جلال در کتابخانه‌ای خاص، تدارک دیدار گروهی از کودکان تهرانی را دیدند که این اقدام تأثیر منفی بزرگی بر فرهنگ آذربایجان گذاشت. در دهه ۶۰ میلادی، میان فعالیت‌های گریلایی و روحیات انقلابی با تأثیرات جنگ سرد، کشورهای جهان سوم با تصوری مشترک از استقلال در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی ظهور کردند. در این میان، جوانان حزب توده به عنوان تابع شوروی شناخته می‌شدند، بی‌آنکه خود پی به پیوندهای واقعی با مسکو ببرند. “دنیز گزمیش” در ترکیه مشابه کاری را انجام می‌داد که حمید اشرف و پویان در ایران دنبال می‌کردند.

اصغر فردی، محصل آن روزگار و از مشتریان مجید آقا، به روایت تجربه خود از دستگیری مجید آقا پرداخته است. او با فشار دادن دستگیره مغازه که به شکل قلم خودنویس ساخته شده بود، شاهد گونه‌ای فعالیت درون مغازه شد. وقتی مجید آقا در حال نوشیدن چای بود، فردی به تماشای اوضاع ایستاد و ناگهان متوجه شد که مجید آقا پس از حدود بیست دقیقه به همراه عده‌ای دیگر دستگیر می‌شود و به زندان می‌رود. او بیش از سه سال از شهر غایب بود.

دکتر شکوهی نیز درباره فشارهایی که ساواک بر مجید آقا اعمال می‌کرده، اظهار نظر کرده است و از ورود ناگهانی مأموران به کتابفروشی شمس صحبت می‌کند. در این لحظات، مجید آقا چهره‌ای آرام و متین داشت و در صورت عدم وجود دلیلی واقعی، مأموران عموماً با چند کتاب از فروشگاه بیرون می‌رفتند. بسیاری از مشتریان، به خصوص داود مستوفی، از فروش کتاب‌های ممنوعه توسط مجید آقا در دهه‌های چهل و پنجاه یاد کرده‌اند.

مجید آقا به عنوان یک کتابفروش مشهور، در تلاش بود تا به ارتقاء فکری جوانان شهر بپردازد. اصغر فردی به شوخی درباره او نوشته است که او یکی از بدترین ناشران را دیده است، ولی همواره از کتاب‌هایش قدردانی می‌کرده و در پرداخت هزینه کتاب‌ها با مشکلاتی مواجه می‌شده است. او بارها با استفاده از هوش خود سعی می‌کرده به شیوه‌ای خاص کتاب‌هایی را به دست آورد. به همین دلایل، مجید آقا مظهر عشق به کتاب و فرهنگ در جامعه آن روزگار بود.**معرفی مجید اروانی: یک کتابفروش آگاه و فرهنگی**

مجید اروانی، یکی از کتابفروشان شناخته شده ایران، به عنوان فردی که بیشتر از سود مالی، به آگاه‌سازی ارزش قائل بود، شناخته می‌شود. وی به جای سرمایه‌گذاری در سود مالی، به گسترش کتابخوانی بخصوص میان کودکان و نوجوانان پرداخت و آثار صمد بهرنگی را به عنوان ابزاری برای این هدف انتخاب کرد.

اروانی معتقد بود که کتابفروشی باید فضایی فرهنگی باشد؛ لذا او به ارائه کتاب‌ها به صورت رایگان، نسیه و با قیمت‌های مناسب تمایل داشت. با وجود مشکلات و فشارهای دوران رژیم پهلوی، او به گفته نزدیکانش، به فردی آرام و متین شناخته می‌شد.

در دوران اوج‌گیری انقلاب، مجید اروانی به زندان افتاد. برادرش بیوک اروانی نیز در تهران کتابفروشی و انتشارات «دنیا» را راه‌اندازی کرده بود. پس از انقلاب و آزادی مجید، او به کار کتابفروشی بازگشت و با شکسته شدن سد سانسور، بازار کتاب رونق گرفت. وی همچنان به نشر کتاب و گسترش فرهنگ کتابخوانی اهتمام داشت.

مجید اروانی به صمد بهرنگی بسیار علاقه‌مند بود و نقش او را در ارتقاء کتابخوانی در ایران ویژه می‌دانست. با این حال، او از بی‌توجهی به آثار بهرنگی پس از انقلاب ابراز گله‌مندی می‌کرد و معتقد بود این آثار به نسل جدید معرفی نشده‌اند.

اروانی اشاره کرد که وضعیت نشر در ایران رو به کاهش است. در حالی که جمعیت کشور افزایش یافته، تیراژ کتاب‌ها همچنان ثابت مانده و در برخی موارد حتی کاهش پیدا کرده است. او دلایل این وضعیت را مسائل اقتصادی و وضعیت معیشتی مردم عنوان کرد و گفت که معلمان و دیگر افراد صاحب‌نظر به سختی می‌توانند کتاب بخرند.

در نهایت، مجید اروانی هرگز دست به تألیف کتاب نزد؛ اما کتابفروشی «شمس» او از سال ۱۳۴۲ به شکل جدی به نشر کتاب پرداخت و برخی از آثار مهم آن در فهرست، به ثبت رسید. از جمله این آثار می‌توان به «رازها نظم و نثر» و «پاره پاره صمد بهرنگی» اشاره کرد.در دههٔ ۴۰، انتشارات فرانکلین همکاری‌های گسترده‌ای با ناشران کتاب در تبریز داشت. در این سال، این انتشارات در همکاری با کتابفروشی شمس، کتابی جدید با عنوان «حقایق درباره سرطان» اثر دالاس جانسون با ترجمهٔ دکتر علی مقدم منتشر کرد. مشخصات این کتاب شامل قطع سربی، رقعی و ۱۲۳ صفحه است.

همچنین، کتاب دیگری به نام «خودآموز انشاء و نامه‌نگاری» اثر محمد مصری در سال ۱۳۴۳ به چاپ رسید.

**درگذشت**

مجید اروانی به عنوان یکی از کتابفروشان متعهد در ایران شناخته می‌شود. او همواره به ارتباط با مردم و آگاهی‌رسانی اهمیت می‌داد و به گفتهٔ غلامحسین فرنود، او یک روشنفکر ارگانیک بود. هرچند از آغاز دههٔ ۹۰، به دلیل بیماری‌های جسمانی، فعالیت‌هایش کاهش یافت و نهایتاً به دلیل زوال جسمانی خانه‌نشین شد.

با گذشت زمان، حضور مجیدآقا در محافل اجتماعی کمتر شد و ارتباطش با دوستانش کاهش یافت. رضا همراز در مورد سال‌های پایانی زندگی‌اش گفت: بعد از چند سال، مجید آورده بود به مراسم نکوداشت استاد محمدعلی فرزانه که در آنجا با احترامات ویژه‌ای به ردیف اول هدایت شد. در انتهای مراسم، دوستی و محبت را به خیابان منتقل کرد و بوسه‌ای به استاد فرزانه نثار کرد.

سال‌ها گذشت ولی خبری از او نبود. تا روزی که با مدیریتی جدید در مغازه‌اش مواجه شدیم. دوستان می‌گفتند که بیماری‌اش مانع رفت و آمدش شده است. در مراسم بزرگداشت دکتر سیدمحمدحسین مبین نیز مجید آقا با همسرش حضور داشت. هرچند وضعیت جسمیش نگران‌کننده بود.

چند سال پس از آن، با آقای رامین آقا عباچی به منزل مجید آقا رفتیم؛ او دیگر آن مرد قوی سابق نبود. دخترش گفت که دچار آب مروارید است و به دلیل عدم احساس رضایت، از گرفتن عکس خودداری کردم. احساس می‌کردم که حالش چندان مناسب نیست.

پس از مدتی از منزل ایشان خارج شدیم. در راه از آقای عباچی خواستم که مقاله‌ای دربارهٔ او بنویسد، چون هنرمند فقید و دوست‌داشتنی‌ای بود. مجید اروانی پس از دوره‌ای طولانی بیماری، در اسفند ۱۳۹۳ و در آستانهٔ ۸۴ سالگی چشم از جهان فروبست.

با درگذشت مجید اروانی، یکی از ناشران قدیمی و تأثیرگذار تبریز به پایان راه خود رسید. کتابفروشی شمس اکنون به اجاره رفته و دیگر آن شکوه گذشته را ندارد و نیازهای کنونی مردم را برآورده نمی‌کند.

**منبع:** مجموعه «مشاهیر نشر کتاب ایران» شماره ۱۵ نوشته فرید مرادی، ناشر: خانه کتاب و ادبیات ایران.

روز دزفول، آذرماه ۱۳۶۱، به عنوان یک روز تاریک و دردناک در تاریخ ایران شناخته می‌شود. در این روز، حملات ناگهانی و سنگین دشمن به این شهر، موجب کشته و زخمی شدن بسیاری از مردم شد و صحنه‌هایی از ویرانی و غم را رقم زد. واقعه‌ای که هنوز در یادها باقی مانده و یادآور فداکاری‌ها و مقاومت مردم در برابر سختی‌هاست.

روز دزفول، آذرماه ۱۳۶۱، به عنوان یک روز تاریک و دردناک در تاریخ ایران شناخته می‌شود. در این روز، حملات ناگهانی و سنگین دشمن به این شهر، موجب کشته و زخمی شدن بسیاری از مردم شد و صحنه‌هایی از ویرانی و غم را رقم زد. واقعه‌ای که هنوز در یادها باقی مانده و یادآور فداکاری‌ها و مقاومت مردم در برابر سختی‌هاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *