**گزارش تاریخی از سفر ناصرالدینشاه قاجار به بغداد**
به نقل از منابع خبری، ناصرالدینشاه قاجار در یادداشتهای خود به تاریخ سهشنبه ۲۶ رمضان ۱۲۸۷ (۲۹ آذر ۱۲۴۹) به سفر خود به عمارت قصر ناصری بغداد اشاره کرده است. در این روز، شاه صبح زود از خواب برخاسته و با وجود هوای ابری و بارندگی، به همراهی چند تن از مشاوران خود به راه افتاده است. او به توصیف حس و حال روز اشاره کرده و به سردی هوا و حمل گربهها در زمان اذان پرداخته است.
در مسیر، توقفی در جسر مسیب داشتند که به دلیل شرایط نامساعد، عبور از آن مشکل بود. در نهایت، آنان از جسر گذشتند و در دل صحرا برای ناهار توقف کردند. در این میان، او میهمانان و همراهان دیگری مانند یحییخان و امینالسلطان را نیز معرفی کرده است.
پس از صرف غذا، ناصرالدینشاه دوباره سوار کالسکه شد و در ادامه به زوار بسیاری بر خورد که در راه کربلا حرکت میکردند. او به نقل از محمدرحیمخان زند یادی کرد که در مسیر به مقصد نجف سفر میکرد.
شاه قاجار در طول سفر به مطالعه کتاب «گلستان و بوستان» پرداخت و همچنان در تلاش برای رسیدن به مقصد بود. زمانی که به اسکله رسیدند، تنها یک کشتی برای رفتن به بغداد موجود بود که این موضوع ناراحتی پاشای بغداد را به همراه داشت. با این حال، ناصرالدینشاه بر این باور بود که عدم رسیدن حرم به کشتی در نهایت به نفع آنها بوده است.
بهمحض ورود به کشتی، موقعیتی پیش آمد که حاجی جابرخان، حاکم محمّره، نیز به آنجا آمد و از تلاشهای خود برای خرید کشتیهای جدید به سخن گفت. در کشتی، گروهی از همراهان شامل مشیرالدوله و امینالسلطان حضور داشتند. پس از انجام نماز و صرف هندوانه، آنان به سمت عمارت ناصریه حرکت کردند.
در نهایت، ناصرالدینشاه و همراهان به عمارت رسیدند، اما بوی نامطبوع ناشی از گچ ساختمان باعث آزار آنها شد. در صبح روز بعد، او از سردرد و گیجی ناشی از شبگذرانی در آنجا شکایت کرد. در حین ورود هم مشکلاتی چون سرقت و به هم ریختگی بارها پیش آمد که وضعیت را پیچیده کرد. بهطوری که برخی از افراد در بین جمعیت آسیب دیدند و فضا به نوعی شلوغ و ناامیدکننده بود.در روزهای اخیر، در صحرا صحنهای غیرمنتظره رخ داد که توجه بسیاری را به خود جلب کرد. برخی افراد مشاهده کردند که یک کالسکه به آرامی نزدیک شده و شخصی به نام صحرا در حال گفت و گو و خندههای بیمعنی بود. این رفتار به وضوح نشاندهنده وضعیت روحی نامناسب او بود، تا جایی که اطرافیان نگران حال او شدند.
در واقع، در نزدیکی جسر مسیب، پس از حرم، حاجی میرزاعلی مقدس و همراهانش در حال عبور از پل بودند که ناگهان با یک ماشین برخورد کردند و به زمین افتاد. این حادثه باعث شد که سر و صورت او و به ویژه بینیاش آسیب ببیند و خونریزی شدیدی رخ دهد، بهطوری که همراهانش در مورد وضعیت وخیم او ابراز نگرانی کردند.
از سوی دیگر، در قصر ناصری وضعیت نیز به گونهای بود که هوای اتاقها عطر گچ و رطوبت را به شدت احساس میشد و این موضوع برای بسیاری از افراد ایجاد ناراحتی میکرد. با این حال، او شب را در یکی از تالارها سپری کرد و در میانه شب به شدت از بوی رطوبت رنج برد. در نهایت، صبح روز بعد با سردرد و حالتی گیج بیدار شد.
این وقایع بخشی از خاطرات ناصرالدینشاه قاجار است که در یک مجموعه به چاپ رسیده و جزئیات بیشتری را از حال و روز آن زمان بازگو میکند.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه قاجار، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸.











