تماس با ما

چارلی چاپلین در یک مصاحبه اخیر اظهار داشت که در عرصه تئاتر، تجربه‌ای خاص به عنوان گربه را داشته است.

به گزارش خبردونی، در اوایل دهه ۴۰ خورشیدی، چارلی چاپلین، هنرمند برجسته و محبوب سینما، سال‌ها بود که به زندگی آرامی در کوهستان‌های آلپ سوئیس پرداخته بود. این هنرمند، از نیمه دهه ۳۰ خورشیدی، تحت تأثیر تشویق «گراهام گرین» نویسنده مطرح انگلیسی، مشغول نوشتن یادداشت‌هایی درباره زندگی‌اش بود. در شهریور ۱۳۴۳، روزنامه کیهان بخشی از این خودزندگی‌نامه را در چند شماره منتشر کرد. اکنون بخش پنجم آن را طبق تاریخ یکم مهر ۱۳۴۳ به نقل از آن روزنامه می‌خوانیم (بخش‌های قبلی نیز در دسترس است).

چارلی در این نوشته به معرفی پدرش می‌پردازد که با فردی به نام جاکسون آشنا بوده که یک گروه هنری به نام «تروپ جوانک‌های هشتگانه لانکاشایر» را اداره می‌کرد. پدرش به مادش پیشنهاد کرد که چارلی از سنین پایین فعالیت‌های هنری را آغاز کند، که هم کار و مسکن او را تأمین می‌کرد و هم به مادرش کمک مالی می‌کرد.

مادرش ابتدا نسبت به این پیشنهاد تردید داشت، اما پس از دیدار با جاکسون که مردی حدود ۵۰ ساله و پیشتر معلم بود، رضایت داد. او دارای سه پسر و دو دختر بود که بخشی از گروه هنری‌اش به شمار می‌رفتند.

جاکسون که به کاتولیک‌ بودن خود افتخار می‌کرد، پس از فوت همسر اولش، با مشورت فرزندانش اقدام به ازدواج مجدد کرد و آگهی‌هایی در روزنامه منتشر کرد که با ۲۰۰ پاسخ مواجه شد. در نهایت، او فقط یک نامه را گشود و با نویسنده آن ازدواج کرد. این خانم که معلم و کاتولیک بود، در اداره گروه هنری به شوهرش کمک می‌کرد و در حالی که به نوزادش شیر می‌داد، مسئولیت‌های تروپ را به خوبی بر عهده داشت.

جذابیت این گروه هنری به دلیل پرهیز از گریم و طبیعی بودن چهره‌هایشان بود، چراکه جاکسون اعتقاد داشت که ما شبیه به بچه‌های تئاتر نیستیم. همچنین در سفرهایشان به شهرهای مختلف، چند روزی هم به مدرسه می‌رفتند، هرچند تاثیری بر تحصیلات چارلی نداشت.

در آن دوره، سبک جدیدی در تئاتر رونق گرفته بود که ترکیبی از «واریته» و سیرک بود. طراحی‌های پیچیده و هیجان‌انگیز صحنه‌ها، به همراه نمایش‌هایی با آب و رنگ‌های گوناگون، جذابیت خاصی داشت. گروه‌های مختلفی از دختران با لباس‌های درخشان در این برنامه‌ها شرکت می‌کردند و در نهایت صحنه‌ای به وجود می‌آوردند که در آن «مارسلین»، کمدین و مقلد فرانسوی، در حالی که جعبه‌ای پر از جواهرات را به نمایش می‌گذاشت، توجه تماشاگران را به خود جلب می‌کرد. حرکات او و تقلید توله‌سگی که در صحنه می‌نمود، باعث محبوبیت او در لندن شده بود.

روzi در یکی از صحنه‌ها که یک آشپزخانه را نشان می‌داد، چارلی نقش گربه‌ای را در مقابل مارسلین ایفا کرد.در گزارشی جدید، داستانی جذاب از زندگی هنرمندان و چالش‌های آن‌ها روایت شده است. یکی از هنرمندان اشاره می‌کند که در گذشته به او گفته شد که شیرهای آشپزخانه را می‌خورد. وی با یک ماسک گربه‌ای بر چهره‌اش به اجرای نمایش پرداخت که این موضوع باعث خنده تماشاگران شد.

این هنرمند به نمایش «سگ و گربه» اشاره کرده و می‌گوید که با وجود فعالیت کم مارسلین، او همچنان ستاره اصلی بود. در سال ۱۹۱۸، سیرک برادران رینگلینگ به لوس‌آنجلس آمد و مارسلین نیز همراه آن‌ها بود. اما او متوجه شد که مارسلین در میان هنرمندان دیگر گم شده و دیگر جایگاه قبلی را ندارد. هنرمند به یاد می‌آورد که زمانی که با مارسلین در لندن همکاری می‌کردند، او بی‌تفاوت و غمگین به نظر می‌رسید. یک سال بعد از این بازدید، مارسلین خودکشی کرد.

نویسنده از زندگی سخت خود و گروه هنری‌اش یاد می‌کند و می‌گوید که با وجود محدودیت‌های مالی، کار کردن با گروه «لانکشایر» همچنان رضایت‌بخش بود. اما اختلافاتی نیز در بین اعضای گروه پیش می‌آمد. نماینده گروه به یاد می‌آورد که دو کودک آکروبات از مادرشان صحبت کردند که درآمد بالایی داشتند و این باعث ایجاد حس حسرت در دیگران شد.

نویسنده همچنین بیان می‌کند که تصمیم به آکروبات شدن گرفت، اما یک حادثه باعث شد که این برنامه را کنار بگذارد. او سپس به تمرین تردستی پرداخت اما از آن هم نتیجه نگرفت. چند ماه قبل از ترک گروه، نمایشی برای جمع‌آوری اعانه برای پدرش برگزار شد، که در آن شب پدرش به‌سختی روی صحنه ظاهر شد و صحبت کرد. مادرش نگران بود و به جاکسون نوشت تا او را به خانه برگرداند.

پس از مدتی، نویسنده به بیمارستان رفت و پس از معاینه مشخص شد که به آسم مبتلا شده و چند ماه با مشکلات تنفسی دست و پنجه نرم کرد. اما با گذر زمان بر این بیماری غلبه کرد و بالاخره بهبود یافت. این داستان همچنان ادامه دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *