تماس با ما

### دگردیسی ایزد مهر و جمشید در تاریخ ایران باستان

علی نیکویی، دکترای پژوهش هنر و کارشناس ارشد تاریخ ایران باستان، در تازه‌ترین مقاله خود به بررسی تحولات و دگردیسی ایزد مهر در شکل جمشید پرداخته است. وی معتقد است که اساطیر با گذشت زمان تغییر شکل می‌دهند و این تغییرات در داستان‌های حماسی به وضوح قابل مشاهده است.

ایزد مهر، که یکی از اساطیر کهن ایرانیان محسوب می‌شود، در طول تاریخ دچار تحولات زیادی شده و به شمایل‌های مختلفی در دوره‌های زمانی متفاوت درآمده است. نیکویی تأکید دارد که این دگردیسی در ایزد مهر از زمان‌های دور تا سده‌های اولیه ظهور اسلام بر ایران قابل مشاهده است و در این مقاله به بررسی روند تغییر شکل میترا در شخصیت جمشید و تبدیل او به سلیمان پس از فتح مسلمانان پرداخته می‌شود.

### دگرگونی شخصیت میترا در جمشید

نیکویی اشاره می‌کند که با انتشار آئین میترا در ایران باستان، تحول این ایزد در آثار حماسی به وضوح پیداست. جمشید، که در حماسه‌های ایرانی به‌عنوان پنجمین شاه پیشدادی و اولین انسان شناخته می‌شود، ویژگی‌های مشابهی با میترا دارد و به‌نوعی دگردیسی ایزد مهر به شمار می‌رود.

بر اساس نظر مهرداد بهار، وظایف میترا به دو دسته کیهانی و زمینی تقسیم می‌شوند که بخش زمینیش به جمشید تعلق دارد. وی جمشید را تجسمی دنیوی از میترا می‌داند که ویژگی‌هایی چون روحانی، باروری و جنگاوری را در خود جای داده است. اوستا تنها یک بار از جمشید نام می‌برد و به نتیجه‌گیری می‌رسد که او به علت آموختن گوشت خوری به مردم، از گنه‌کاران شناخته می‌شود.

نیکویی به حذف تدریجی چهره جمشید اشاره می‌کند که به دلیل تلاش زرتشت برای کاهش اهمیت خدایان و قهرمانان آریایی صورت گرفت، اما جمشید نتوانست به‌طور کامل در خاطره‌ها محو شود.

### جمشید و ارتباط با خورشید

اوستا در رابطه با ویژگی‌های جمشید تذکر می‌دهد که وی خورشید را پاسدار خود می‌داند و در دوران پادشاهی‌اش آب و گیاه هرگز خشک نمی‌شود. این اوصاف در متون دیگر نیز به‌وضوح یافت می‌شود و شباهت‌های زیادی با میترا دارد. ارتباط معنایی جمشید با روشنایی و خورشید در متون اسلامی نیز به خوبی نمایان است.

در تاریخ اصفهانی، به ریشه نام جمشید پرداخته شده و بیان شده که “شید” به معنای روشنایی، مستقیماً به خورشید وابسته است. بدین ترتیب، دگرگونی‌های میترا در شکل جمشید به‌عنوان یک نماد از نور و زندگی در تاریخ ایران باستان قابل درک است.جمشید، یکی از شخصیت‌های اساطیری بارز ایران باستان، در متون مختلف تاریخی و ادبی به وضوح مورد توجه قرار گرفته است. به‌عنوان مثال در «تاریخ بلعمی»، نام جمشید به این دلیل انتخاب شده که «هر جایی که می‌رفت، روشنایی از او تابیده می‌شد». همچنین ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه» به زندگی او اشاره کرده و می‌نویسد که جمشید پس از شناختن سرزمین اهریمن، آنجا را نابود کرد و به دنیا بازگشت؛ او به‌گونه‌ای در میان مردم ظاهر شد که مانند خورشید می‌درخشید و این شباهت باعث حیرت آنان گردید.

مطهر بن طاهر مقدسی، جغرافی‌دان قرن‌های اسلامی، نیز در آثارش به داستان جمشید اشاره کرده و می‌گوید او در گردونه‌ای نشسته در روز اول فروردین مانند خورشید تابان نمایان شد. حکیم ابولقاسم فردوسی در شاهنامه، وجود این گردونه را تأیید کرده و به زیبایی وصف کرده که جمشید بر تختی نشسته است که نورش جهان را روشن می‌کند.

این اعتقاد به وجود ارتباط میان جمشید و ایزد مهر، نشان‌دهنده وجود دگردیسی‌هایی بین این دو شخصیت است. به‌گفته محققان، نام جمشید در واقع به «یمه» که در زبان سانسکریت است، برمی‌گردد و شخصیت او در افسانه‌ها به‌طور گسترده‌ای در مناطق مختلف آسیا رایج بوده است. تصاویر مختلفی از یمه در فرهنگ‌های هندی، تبتی و ژاپنی وجود دارد که نشان‌دهنده شباهت‌های فرهنگی و اساطیری میان این ملل است.

با وقوع فتوحات اسلامی و تاثیرات آنها در مناطق ایران، شخصیت‌های اساطیری ایرانی به نوعی با شخصیت‌های مذهبی اسلام پیوند خوردند. این تعاملات فرهنگی آغازگر تغییرات عمیق‌تری در باورها و اساطیر ایرانیان شد.

پس از درگذشت پیامبر اسلام، اعراب مسلمان به سرزمین‌های ایرانی ورود کردند و با وقایعی چون نبرد قادسیه، باعث سقوط شاهنشاهی ساسانی شدند. این شکست تاریخی و محاصره تیسفون، به تغییرات فرهنگی و فکری میان ایرانیان و مسلمانان انجامید و به‌تدریج شخصیت‌های اساطیری ایرانی مانند جمشید در سایه شخصیت‌های مذهبی اسلامی، دستخوش تغییر و تحول شدند.

با این تحولات، در حالی که اعتقادات قدیمی از بین نمی‌رفت، شخصیت جمشید و نمودهای اساطیری او به مرور زمان با تفسیرهای نوین و مذهبی همراه گردید.در تاریخ اسلام، تقابلات فرهنگی میان شخصیت‌های مقدس مسلمین و افسانه‌های ایرانی سابقه‌ای طولانی دارد. یکی از بازرگانان مکه به نام «نضر بن حارث» در این زمینه نقش مهمی ایفا کرده است. او با نقل داستان‌های ایرانی از جمله زندگی رستم و اسفندیار، قریشیان را نسبت به روایات اسلامی بی‌توجه کرد. به گفته مفسران، آیه شش سوره لقمان در مورد او نازل شده است که به دنبال منحرف کردن مردم از شنیدن آیات قرآن بود.

همچنین، فقیه و متکلم سده ششم قمری، عبدالجلیل قزوینی، از سوءاستفاده بنی‌امیه از داستان‌های اسطوره‌ای ایران انتقاد کرده و مدح این شخصیت‌ها را بدعتی در دین می‌دانست. در ادامه، جهان اسلام تحت تأثیر این اساطیر قرار گرفت، به طوری که پس از درگذشت فردوسی، برخی از علما او را به خاطر سرودن اشعار حماسی و مدح شخصیت‌های غیر اسلامی سرزنش کردند.

در این زمینه، برخی ایرانیان تلاش کردند تاریخ خود را با تاریخ پیامبران بنی‌اسرائیل پیوند دهند. مقدسی در کتاب «البَدءُ وَالتّاریخ» به شباهت‌هایی میان شخصیت‌های ایرانی و سامی اشاره کرده است. بلعمی به واسطه ارتباط‌سازی‌هایی مانند نسبت دادن برخی از پیشینیان ایرانی به کشتی نوح، این همسان‌سازی‌ها را گسترش داد. همچنین، برخی شخصیت‌ها مانند موسی و منوچهر نیز به هم‌عصر بودن با یکدیگر معرفی شدند.

این تبادل فرهنگی و همسان‌سازی‌ها به دلیل رقابت فرهنگی میان عرب‌ها و عجم‌ها به وجود آمد، به طوری که مسعودی ایرانیان را از تبار ابراهیم می‌دانست. او اشاره می‌کند که ایرانیان باستان به پاس احترام به جد خود، کعبه را طواف می‌کردند. علاوه بر ایرانیان، موبدان زرتشتی نیز با انگیزه‌های مختلف در ایجاد جعلیات تاریخی نقش داشتند. به عنوان مثال، متنی به نام «زوره‌ باستان» از آذرپژوه، موبدی معاصر با خسروانوشیروان، بر اهمیت شخصیت ابراهیم زرتشت در تاریخ ایران تأکید می‌کند.### آرامگاه کوروش و پیوندهای فرهنگی

آرامگاه کوروش بزرگ به‌دلیل ارتباطش با شخصیت سلیمان، از تخریب مصون ماند. بر همین اساس، در گذر زمان در متون تاریخی، این آرامگاه به‌عنوان “آرامگاه مادر سلیمان” نامیده می‌شد.

سلیمان از میان پیامبران بنی‌اسرائیل، نزدیک‌ترین شخصیت به اساطیر ایرانی محسوب می‌شود. شباهت‌هایی که میان او و شخصیت تاریخی جمشید وجود داشت، به این هم‌راستایی کمک کرد. هر دو شخصیت در دوران خود بر نیروهای طبیعت تسلط یافته و الگوی رهبری و حکمت برای قوم خود بودند. این روابط باعث شد که ایرانیان در دوران اسلامی، سلیمان را مشابه جمشید بدانند. با این حال، مورخان و نخبگان جامعه، به صراحت این تطابق را نادرست می‌دانستند و فاصله‌های زمانی میان این دو دوران را دلیل آن می‌نامیدند.

در روند تاریخی، زمانی‌که اعراب مسلمان به فتح شهر «اسطخر» اقدام کردند، مردم این شهر به حفاظت از معابد و آرامگاه‌های هخامنشی— به‌ویژه آرامگاه کوروش— اندیشیدند و با انتساب این آرامگاه به مادر سلیمان، آن را “تخت مادر سلیمان” نامیدند تا از تخریب آن جلوگیری کنند. اعراب پس از موفقیتشان در فتح اسطخر، نام “ابونصر” به معنای “پدر پیروزی” را به منطقه تیرازیش (شیراز کنونی) اطلاق کردند.

در این راستا، منابع مختلف تاریخی همچون ابن‌حوقل و اصطخری به این مکان اشاره کرده و آن را زیارتگاه می‌دانستند. ابن‌بلخی در کتاب “فارسنامه” نیز به صراحت از “قبر مادر سلیمان” در دشت مرغاب یاد کرده است. این نام تا دوران صفوی رواج داشت و بسیاری از جهان‌گردان اروپایی نظیر پیترو دلاواله و ژان شاردن در گزارش‌های خود به این عنوان اشاره کردند.

در نهایت، با اقدامات باستان‌شناسی سر هنری راولینسون و ارنست هرتسفلد، وجود این بنا به‌عنوان آرامگاه کوروش تأیید شد.

### نتیجه‌گیری

ورود مسلمانان به ایران باعث تغییراتی در هویت فرهنگی شد. در سده‌های اولیه، ایرانیان با حفظ فرهنگ باستانی و تلاش برای حفظ هویت ملی خود، به مقابله با حاکمیت اعراب پرداختند. از جمله این تلاش‌ها، تطبیق شخصیت جمشید با سلیمان پیامبر بود. این اقدامات به حفظ بخش عمده‌ای از فرهنگ و اساطیر ایرانی کمک کرد و نشان از تلاش‌های مستمر جامعه ایرانی برای حفظ هویت خود دارد.### نگهداری از میراث فرهنگی ایران در دوران تغییرات مذهبی

مفاهیم و بناهای مرتبط با ایزد مهر در تاریخ ایران، فرهنگی ارزشمند را نمایش می‌دهند که به‌رغم تلاش‌هایی برای پیوند زدن آن‌ها با پیامبران یهود، همچنان حائض اهمیت هستند. تحسین می‌شود که نیاکان ما حتی زمانی که در جنگ‌ها به ضعف رسیدند، با اندیشۀ خردمندانه برای حفظ جایگاه خود در عرصه جهانی کوشیدند. اگرچه آنها به دین اسلام گرایش پیدا کردند، اما از سرنوشت بسیاری از ملل دیگر که تحت تسلط عرب‌ها قرار گرفتند، محفوظ ماندند.

### منابع مربوط به فرهنگ و تاریخ ایران

فهرست منابع شامل آثار مختلفی از نویسندگان معتبر است که به بررسی ابعاد مختلف تاریخ و فرهنگ ایران پرداخته‌اند. این منابع شامل آثار ابن‌حوقل، ابن‌مسکویه، و بلعمی است که تصحیحات و ترجمه‌های مختلف نیز در آن‌ها به چشم می‌خورد. همچنین، آثار پژوهشگران معاصر مانند بهار و جوادی، به تحلیل‌های عمیق‌تری در خصوص اساطیر و میراث فرهنگی ایران پرداخته‌اند.

در این میان، اسناد متعدد دیگری از جمله اوستا و آثار علمی دیگری مورد توجه قرار می‌گیرند که به نگرش‌های فرهنگی و تاریخی ایران در دوره‌های مختلف اشاره دارند. این منابع نشان می‌دهند که چگونه اندیشه‌های ایرانی به شکل‌گیری فرهنگ و تمدن غنی ایران کمک کرده و در مواجهه با تحولات مذهبی و سیاسی، همچنان ثبات خود را حفظ کرده‌اند.### منابع علمی

در مجموعه منابع علمی که به تحولات تاریخی و فرهنگی ایران پرداخته‌اند، آثار زیر از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند:

1. **مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن** (۱۳۵۰) تألیف فرهانی، منتشر شده در تهران.

2. **تاریخ طبری** (ترجمة ابولقاسم پاینده) اثر محمد طبری، که در سال ۱۳۵۲ توسط بنیاد فرهنگ ایران به چاپ رسیده است.

3. **تاریخ مسجدسلیمان؛ تاریخ تحولات صنعت نفت ایران** نوشته دانش عباسی‌شهنی (۱۳۸۳)، منتشر شده توسط انتشارات هیرمند.

4. **اساطیر و فرهنگ ایران** نوشته رحیم عفیفی (۱۳۸۳) که توسط انتشارات توس به چاپ رسیده است.

5. **بازتاب نقش جغرافیائی، زیست محیطی و اقتصادی در تحولات جنوب باختری ایران** تألیف عباس علیزاده (۱۳۵۸) که در اثر شماره ۲۱ منتشر شده و صفحات ۲۹ تا ۴۲ را شامل می‌شود.

6. **تذکره مجالس النفائس** تألیف میرنظام‌الدین علیشیر نوائی (۱۳۶۳) با کوشش علی‌اصغر حکمت، منتشر شده در تهران.

7. **شاهنامه** اثر ابولقاسم فردوسی (۱۳۸۹) که با کوشش جلال خالقی‌مطلق منتشر شده است.

8. **بررسی متن‌شناختی جایگاه سلیمان(ع) در روند تکوین حماسه‌های ایرانی** نوشته فرزاد قائمی (۱۳۹۳) در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، صفحات ۱۱۷ تا ۱۳۶.

9. **بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض (النقض)** تألیف عبدالجلیل قزوینی رازی (۱۳۳۱) که با تصحیح میرجلالدین محدث منتشر شده است.

10. **تفسیر القمی** اثر علی بن ابراهیم قمی (۱۴۱۲ ه. ق) به چاپ رسیده در بیروت.

11. **ایران از آغاز تا اسلام** نوشته رمان گیرشمن (۱۳۴۴) به ترجمه محمد معین.

12. **اسطورة جمشید با نگاهی به سرگذشت سلیمان نبی** تألیف فاطمه مدرسی (۱۳۸۵) در نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید چمران اهواز، صفحات ۹ تا ۳۶.

13. **مروج الذهب و معادن الجوهر** تألیف علی مسعودی (۱۳۶۵) به ترجمه ابولقاسم پاینده.

14. **آفرینش و تاریخ** نوشته مطهر بن طاهر مقدسی (۱۳۷۴) که با مقدمه و ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی منتشر شده است.

15. **گاوکُش در اسطورة مهر ایرانی** نوشته علی نیکویی (۱۳۹۷) در هنر و تمدن شرق، شماره ۶، صفحات ۱۹ تا ۳۰.

16. **از تیرازیس تا قصر ابونصر** تألیف علی نیکویی (۱۳۹۹) که بررسی سفر به پایتخت هخامنشیان را ارائه می‌دهد.

17. **چرا ما باید اسطوره‌ها را بشناسیم** نوشته علی نیکویی (۱۴۰۰) در سرزمین من، صفحات ۱۶ تا ۲۱.

18. **ترجمه فارسی و آوانویسی لاتین یادگار زریران** به کوشش یحیی ماهیار نوابی (۱۳۷۴)، منتشر شده در تهران.

19. **یسنا** تألیف و ترجمه ابراهیم پورداوود (۱۳۸۰) در تهران.

این آثار به وضوح گویای غنای فرهنگی و تاریخی ایران هستند و هر یک به جنبه‌های مختلف تاریخ و ادبیات این سرزمین پرداخته‌اند.متن زیر به صورت خبری بازنویسی شده است:

مرجع‌های علمی و تاریخی متعددی در زمینه‌های مختلف مورد اشاره قرار گرفته‌اند. بلعمی، در آثارش به شواهدی از گذشته اشاره کرده و در سال ۱۳۸۵ به تحلیل موضوعاتی پرداخته است. همچنین، بیرونی در سال ۱۳۶۲ و مقدسی در سال ۱۳۷۴ به بررسی مسایل مشابه پرداخته و نظریات خود را ارائه داده‌اند.

فردوسی و بوس نیز در آثار خود، به تحلیل موضوعات مرتبط پرداخته‌اند. حمیدی‌تهرانی و همکارانش در سال ۱۳۹۸ نظرات خود را در این زمینه مطرح کرده‌اند. از سوی دیگر، طبرسی در سال ۱۳۵۰ به نکات مهمی اشاره کرده و قمی در سال ۱۴۱۲ و قزوینی‌رازی در سال ۱۳۳۱ نیز نظرات خود را در قالب نوشته‌هایی به ثبت رسانده‌اند.

علیشیرنوائی و ربیع نیز در سال‌های ۱۳۶۳ و ۱۳۸۹ به تبادل نظر درباره این موضوعات پرداخته‌اند. ضمن اشاره به آثار بلعمی در سال‌های مختلف، ابن‌مسکویه و طبری نیز در نوشته‌های خود به تحلیل‌های مستقلی پرداخته‌اند. در نهایت، ابن‌حوقل و دینوری نیز در تاریخ‌های مختلف نظرات خود را در این زمینه منتشر کرده‌اند.

این نوشته‌ها نشان‌دهنده تنوع و عمق دیدگاه‌های مختلف درباره موضوعات مشترک در تاریخ و ادبیات است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *