تماس با ما

پرستو فروهر اعلام کرد: در زمان بردن پدرم، مادرم سرود «ای ایران» را آغاز کرد.

پرستو فروهر اعلام کرد: در زمان بردن پدرم، مادرم سرود «ای ایران» را آغاز کرد.

در گزارشی به قلم فرهد فخرآبادی که در هم‌میهن منتشر شده، به یادآوری وقایع تلخی پیرامون اعدام‌ها در خانواده فروهر پرداخته می‌شود. فرزند این خانواده، پرستو فروهر، اشاره می‌کند که روز یکشنبه‌ای عادی به ناگاه با نگرانی و اضطراب همراه می‌شود. هر هفته، پدر و مادرش با دخترشان در خارج از کشور تماس می‌گرفتند، اما در این روز خبری از تماس نیست. با زنگی که تلفن می‌زند، خبرنگاری از وضعیت پدر و مادرش سؤال می‌کند و خبر حمله‌ای به آنها را می‌دهد که به وقوع‌ای سیاه در تاریخ ایران منجر می‌شود.

داریوش و پروانه فروهر در منزل خود به طرز فجیعی جان خود را از دست می‌دهند و این حادثه آغازگر پرونده‌ای جنجالی در تاریخ قتل‌های زنجیره‌ای می‌شود. پرستو در کتاب «بخوان به نام ایران» درباره والدینش می‌گوید: «آنها مخالف استبداد بودند و تلاش می‌کردند که در برابر طوفان‌ها از اصول انسانی خود دفاع کنند. در این خانه، من و برادرم بزرگ شدیم و گاه از شور زندگی سرشار بودیم و گاه تحت فشار شرایط سخت قرار داشتیم.»

پرستو در فروردین 1341 به دنیا آمد و از همان کودکی در خانواده‌ای سیاسی بزرگ شد. او به خوبی سیاست را درک می‌کرد و غیبت پدرش به دلیل زندانی بودن را تجربه کرده بود. او به یاد می‌آورد که در چهار سالگی نامه‌ای از پدرش دریافت کرده بود که در آن درباره غیبتش در روز تولدش توضیح می‌دهد و ابراز امیدواری می‌کند که وقتی بزرگ شود، او را درک کند.

از دیگر خاطرات پرستو، ماجرای بازداشت پدرش در سال 1349 به خاطر اعتراض به جدایی بحرین است. او به روز بازداشت اشاره می‌کند و به همبستگی مادرش اشاره دارد که چگونه با مأموران ساواک برخورد می‌کند و با جسارت از آنها می‌خواهد که اعلامیه‌ها را در یخچال بگذارند. این روایت‌ها بخشی از تاریخ خانواده‌ای هستند که تحت فشارهای سیاسی برزخی زندگی کردند و سهم خود را در مبارزه با استبداد ادا کردند.در یک بازه تاریخی مهم، دختری کوچک و وابسته به پدرش، شاهد صحنه‌ای پر سنخ و عاطفی بود. او تازه به سن حرف زدن رسیده بود و در روزی خاص به دنبال توجه پدرش بود. وقتی مأموران شروع به بردن پدرش کردند، وی به شدت نگران و مضطرب شده بود. مادرش برادرش را در آغوش گرفت و دست او را گرفت و همراه با دیگر اعضای خانواده، پشت سر پدرشان راهی شدند. در آن لحظات دشوار، مادربزرگ شروع به خواندن سرود «ای ایران» کرد و او نیز به همراهش به خواندن پرداخت.

پرستو، دختر داریوش فروهر، در ادامه به ذکر نقش خانواده‌اش در دوره مبارزات سیاسی پرداخت. وی به یاد دارد که والدینش در کنار فعالیت‌های سیاسی، به تأمین معیشت خانواده نیز مشغول بودند. پدرش چندین سال به وکالت پرداخته و مادرش نان‌آور اصلی خانواده بود. هرچند فشارهای اقتصادی در زمان‌هایی که پدرش در زندان بود، احساس می‌شد.

در سال ۱۳۵۳، داریوش فروهر از زندان آزاد شد و پرستو که در آستانه نوجوانی قرار داشت، به تدریج به وقایع و تحولات سیاسی توجه بیشتری نشان داد. او یکی از خاطراتش را درباره نامه‌ای سه‌امضایی که در خرداد ۱۳۵۶ به محمدرضاشاه نوشته شده، به یاد می‌آورد. در این نامه، امضا کنندگان از شاه خواسته بودند تا حکومت استبدادی را رها کرده و به اصول مشروطیت احترام بگذارد.

پرستو در ادامه توضیح داد که نوشتن این نامه نیازمند مذاکرات و هماهنگی‌های قبلی بوده و از زمان‌ها پیش از آن، جلسات و بحث‌های سیاسی در خانه‌ آنها برگزار می‌شد. در اردیبهشت ۱۳۵۶، گردهمایی بزرگی به مناسبت زادروز مصدق در خانه آنها برگزار شد که افراد مختلفی در آن حاضر بودند و نامه‌ سه‌امضایی در ۲۲ خرداد انتشار یافت.

او همچنین به تشکیل «اتحاد نیروهای جبهه‌ ملی» و برگزاری گردهمایی‌ها اشاره کرد. یکی از این گردهمایی‌ها در آبان ۱۳۵۶ برگزار شد که پدرش سخنران آن بود و فضای تنش‌آوری بر آن حاکم بود. پرستو که در آن زمان ۱۵ ساله بود، همراه مادرش به این گردهمایی رفته بود و همگی نگران بودند که پدرش بازداشت شود، اما او موفق به خروج از آن جمع شد.

یک ماه بعد، مرکز دیگری برای گردهمایی تعیین شد که پرستو به آن جا نرفت. این تجمع به شدت مورد حمله قرار گرفت و مقامات خبری را منتشر کردند که با واقعیت‌های دیگری تناقض داشت. این وقایع نشان‌دهنده جنبه‌های پرتلاطم و پرخطر دوران مبارزات سیاسی در ایران است.در روز عید قربان، یک حمله سازمان‌یافته و شدید رخ داد که منجر به زخمی شدن تعداد زیادی از افراد شد. شب بعد، یکی از نجات‌یافتگان این موقعیت، پدر گوینده در بیمارستان آبان تهران مشاهده شد. او هنوز لباس‌های خون‌آلود بر تن داشت و سرش باندپیچی شده بود. به نظر می‌رسد که این وقایع نتوانست تأثیری بر روحیه و اعتقاد آن‌ها به مقاومت بگذارد.

در مورد فعالیت‌های سیاسی مادرش در سال ۵۷، گوینده اشاره می‌کند که او نقش مهمی در انتشار خبرنامه جبهه ملی داشت. این خبرنامه، که تا بهمن ۱۳۵۷ منتشر می‌شد، به‌وسیله تیمی در یک دفتر مخفی تهیه می‌شد و بسیاری از اعضای حزب در آن همکاری داشتند، از جمله ناصر تکمیل‌همایون و پرویز کریمخانی.

**سال‌های پس از انقلاب**

با آغاز انقلاب، پرستو وارد دوران جوانی خود شد و تحولات جدیدی در زندگی سیاسی پدر خود را مشاهده کرد. علی‌رغم انتظار برای ثبات، شرایط سیاسی بحرانی ادامه یافت. پرستو، خاطراتی از فضای خانه و تجربیات خانوادگی خود در این سال‌ها تعریف می‌کند. او به تلخی اعدام‌ها و تنش‌های مربوط به آن‌ها اشاره کرده و از خشم مادرش نسبت به اوضاع و سکوت پدرش می‌گوید.

در یکی از یادآوری‌هایش، گوینده به بازگشت داریوش فروهر از کردستان اشاره می‌کند. او به دستاری که از یک مادر داغ‌دیده آورده بود، واکنش‌های شدیدی از خود نشان داد. این موضوع تأثیر زیادی بر خانواده‌اش گذاشت و موجب ابراز نگرانی و عواطف شدید در آن‌ها شد.

پرستو همچنین درباره فعالیت‌های مادرش در سال‌های ابتدایی انقلاب می‌گوید. او از ممنوع‌التدریس شدن مادرش از سال ۱۳۴۹ و تلاش او برای بازگشت به تدریس در دوران انقلاب خبر می‌دهد. همچنین، وی به تلاش‌های پروانه فروهر در عرصه روزنامه‌نگاری اشاره کرده و توضیح می‌دهد که نشریه‌ای که او سردبیرش بود، پس از انقلاب به هفته‌نامه‌ای با نام «جبهه ملی ایران» و سپس «اتحاد بزرگ» تغییر نام داد.در چند مقاله‌ منتشر شده، انتقادات شدیدی از وضعیت سیاسی و به‌ویژه فشارهای مذهبی علیه زنان به چشم می‌خورد که توسط یکی از نویسندگان برجسته انجام شده است. از زمان آغاز به کار نشریه هفتگی «آرمان ملت» در سال ۱۳۵۹، وی به عنوان یکی از اعضای شورای نویسندگان این رسانه فعالیت کرده است.

پرستو فروهر در روایتی درباره زندانی شدن داریوش فروهر بعد از انقلاب، به نکات جالبی اشاره می‌کند. او به خاطر دارد که مادرش امیدی به زنده ماندن پدرش نداشته و به دیگران توصیه کرده بود تا ایران را ترک کنند. او همچنین به یاد می‌آورد که وقتی پدرش پس از آزادی از زندان به خانه بازگشت، وضعیت جسمانی نامساعدی داشت و به بیماری‌های متعدد دچار شده بود، در حالی که سن او تنها ۵۴ سال بود.

پرستو فروهر در واکنش به این‌که چرا خانواده‌اش پس از زندان از ایران نرفتند، می‌گوید: «هر شخصیت سیاسی دارای اصول و روش خود است. پدرم معتقد بود که باید در ایران بماند و در ادامه فعالیت‌های سیاسی‌اش نقش فعالی ایفا کند.»

در این میان، پرستو تحصیلات خود را در رشته هنر در دانشگاه تهران آغاز کرده و پس از چند سال به آلمان سفر کرد. او در سال ۱۳۷۷ با وقوع یک فاجعه، زندگی‌اش دچار تغییرات شگرفی شد؛ زیرا پدر و مادرش به قتل رسیدند. او در یادآوری از آن روز می‌گوید که به دلیل عدم تماس از سوی والدینش نگران شده و خبر ناگواری به او رسید که کیفیت فجیع قتل آن‌ها را به تصویر کشید.

پرستو همچنین به مراسم تشییع جنازه والدینش اشاره کرده و می‌گوید که جمعیت عظیم حاضر در این مراسم نشان‌دهنده نیرویی بود که برای احقاق حقوق و بیان اعتراضات خود ایستاده بودند.

او به تجربیاتش در زمینه پیگیری پرونده قتل والدینش نیز اشاره می‌کند و از بی‌نظمی‌هایی که در خانه پدری‌اش پس از بازگشت از مراسم تشییع جنازه مشاهده کرده، سخن می‌گوید. به گفته او، پس از تحویل خانه، وضعیتی آشفته و پر از مدارک پراکنده در آنجا وجود داشت.در پی قتل داریوش و پروانه فروهر، تیم‌های مربوطه به جستجو و جمع‌آوری مدارک در محل حادثه پرداختند. این اقدامات پس از جنایت و با وجود تظاهرات عمومی برای کشف حقیقت انجام شد. هویت قربانیان و ارزش‌های سیاسی آنها پس از این رخداد به شدت مورد تهدید قرار گرفت و میراث خانوادگی‌شان به تدریج از بین رفت. پرستو فروهر، دختر این زوج، اعلام کرد که افراد مربوطه به صورت غیرقانونی اسناد و آثار باارزش خانواده را از منزل آنها خارج کردند و در پی آن، روند جستجوی میراث به تحقق نپیوسته است.

در ادامه، پرستو به توصیف واقعیت‌های تلخ پس از جنایت پرداخته و اعلام کرد که در تلاش‌های اولیه، با مخالفت‌هایی از طرف برخی دوستان سیاسی والدینش مواجه شد. او تصمیم به ادامه پیگیری پرونده گرفت و تأکید کرد که بنابراین نوعی مقاومتی در برابر نهادهای قدرت ایجاد شد. پرستو هدف خود را صرفاً به درخواست‌های حقوقی محدود نکرد، بلکه به روشنگری و اعتلای افکار عمومی در خصوص این مسئله نیز نزدیک شد.

فروهر در طول ۲۷ سال گذشته، به فعالیت‌های اعتراضی و حقوق بشری خود ادامه داده و همواره به ارتباط بین مسائل ایران و دیگر موضوعات توجه ویژه‌ای داشته است. او در یادداشتی در سال ۱۳۹۹، بر پایبندی به حقوق بشر و حمایت از مردم ایران تأکید کرده و موضع خود را در برابر تحولات جاری بیان کرده است. او تأکید دارد که در مواجهه با چالش‌ها، باید به یاد عزیزان از دست‌رفته‌اش و وضعیت کنونی ایران توجه داشته باشد.در شرایط کنونی، بسیاری از مردم با این پرسش مواجه هستند که خشم و بغض‌های انباشته‌شده‌شان به کجا می‌رود و آیا تأثیری در دنیای اطراف دارند. در میانه این جنگ ویرانگر، افراد به جست‌وجوی ارتباط با عزیزان خود از طریق هر کانالی که ممکن است، می‌پردازند. در این بین، برخی افراد در فضای مجازی ابراز کرده‌اند که این احوال‌پرسی‌ها تنها به وخامت حال آنان می‌افزاید.

سوالی که در ذهن بسیاری وجود دارد این است که چه راهی برای اقدام وجود دارد. فردی می‌گوید که نام ایران و شهرهای آشنا را مکرر تکرار می‌کند و امیدوار است که روزی به خیابان‌ها برود و به یاری عزیزان و خانواده‌هایی بشتابد که در این سال‌ها به‌خاطر پیگیری حقوق خود تلاش کرده‌اند. او تأکید می‌کند که تا آن روز، هر کاری که بتواند علیه این جنگ و عوامل آن انجام خواهد داد.

در نهایت، این فرد به‌عنوان کسی که سال‌ها در تلاش‌های مدنی و حقوق بشری فعال بوده، نگرانی عمیق خود را از تحریف مفهوم «دادخواهی» به جنگ و خشونت ابراز می‌دارد. او معتقد است که دادخواهی باید تلاشی انسانی و اخلاقی برای پاسخ‌گو کردن قدرت‌ها و شکستن چرخه خشونت باشد و نباید با خشونت و انتقام اشتباه گرفته شود. این تلاش باید با هدف بازپس‌گیری کرامت و آزادی‌های اساسی جامعه صورت گیرد و باید از اتحاد با خشونت و بمب‌گذاری‌ها پرهیز کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *