به گزارش خبرگزاری **خبرآنلاین**، در اوایل دهه 40 خورشیدی، **چارلی چاپلین**، یکی از بزرگترین چهرههای سینما، سالهاست که از زندگی پرهیاهو دوری گزیده و در آرامش کوههای آلپ در سوئیس سکونت دارد. از نیمه دهه 30 خورشیدی، بهتشویق **گراهام گرین**، نویسنده مشهور انگلیسی، نگارش خودزندگینامهاش را آغاز کرده بود. روزنامه کیهان در اواخر تابستان و پاییز 1343 قسمتی از این یادداشتها را در چند شماره منتشر کرد. در ادامه به نقل از این روزنامه، بخش چهلوهفتم آن را ارائه میدهیم.
چاپلین در یکی از دیدارهایش با **اچ – جی – ولز**، روزنامهنگار و تاریخنگار معروف، درباره مباحث سیاسی زمان گفتوگو کرده بود. او به ولز اظهار داشت که درباره شوروی و مشکلاتش قضاوت زودهنگام نکنیم و تأکید کرد که اگر سوسیالیسم در شوروی به بنبست برسد، دیگر امیدی برای آینده باقی نخواهد ماند. ولز در پاسخ اعلام کرد که سوسیالیسم از بین نخواهد رفت، اما تحت حکومت استالین به دیکتاتوری تبدیل شده است. این مکالمه به مباحث طولانیمدتی انجامید که چاپلین در نهایت تحت تأثیر قرار نگرفت.
چاپلین پس از مدتی به نیس سفر کرد تا با برادرش **سیدنی** که مدتی بود او را ندیده بود، ملاقات کند. برادرش مدعی شده بود که به محض جمعآوری 250 هزار دلار پسانداز، به کار خود پایان خواهد داد. سیدنی نهتنها به این رقم رسیده، بلکه به عنوان یک کمدین موفق، فیلمهای پرفروشی چون «راهنمای زیردریایی» و «مردی در جعبه» تولید کرده بود.
**حمله رسانهها**
چاپلین بیان میکند که در ابتدا با استقبال بینظیری روبهرو شده بود، اما ناگهان توجه رسانهها تغییر کرد. در نیس، از او دعوت شد تا در تئاتر «پالادیوم» لندن شرکت کند، اما به دلیل نیاز به استراحت، به جای حضور، چکی به مبلغ 200 لیره انگلیسی ارسال کرد. این اقدام او به عنوان توهین تلقی شد و انتقادات از سوی رسانهها آغاز گردید.
حادثه دیگری که برای چاپلین پیش آمد، زمانی بود که در زمین تنیس با جوانی که خود را دوست یکی از آشناهای او معرفی کرده بود، به گفتوگو پرداخت. در این مکالمه، چاپلین به نگرانیاش از احتمال جنگ در اروپا اشاره کرده و ابراز کرده بود که احترام چندانی برای افرادی که مردم را به جنگ میکشانند، قائل نیست. پس از این دیدار، از جوان جدا شدند و قرار ناهاری گذاشتند، اما چاپلین متوجه شد که او در واقع خبرنگار یک روزنامه بوده است و سپس گزارشهایی با تیتر «چارلی چاپلین وطنپرست نیست…» در رسانهها منتشر گردید. چاپلین در اینباره تصریح کرد که هرچند وطنپرست نیست، اما نمیخواهد نظرات شخصیاش به چنین شکلی در مطبوعات منتشر شود.در پی کشتار ۶ میلیون یهودی در هولوکاست، سوالات بسیاری در مورد ماهیت این فجایع و تداوم آنها در جهان مطرح شده است. برخی افراد بر این باورند که این واقعه مختص آلمان است، اما زندانهای مرگباری در دیگر کشورهای جهان وجود دارند که با تغییرات سیاسی میتوانند به همان نظامهای نازی تبدیل شوند.
در این راستا، نویسنده تصریح کرده است که حاضر نیست به خاطر هر آرمان سیاسی که به آن اعتقادی ندارد، فداکاری کند. او از هیچ الگوی ناسیونالیستی پیروی نکرده و نمیخواهد جان خود را در راه حکومتی فدای کند.
در سفر به جنوب فرانسه، نویسنده با چهرههای شناختهشدهای مانند «سر ازوالد موزلی»، رهبر نازیهای انگلیس، و «امیل لودویک»، بیوگرافینویس معروف آلمانی، ملاقات کرد. همچنین از دعوت دوک اوآلبا برای سفر به اسپانیا که همزمان با وقوع انقلاب قرار داشت، صرفنظر کرد.
نویسنده سپس به وین و ونیز سفر کرد و اعلام کرد که علیرغم زیبایی پاییز، ونیز حال و هوایی غمانگیز دارد. او در این شهر به صورت مخفیانه به گوش دادن به موزیک پرداخت، زیرا فعالیتها تحت رژیم موسولینی محدود شده بود.
بعد از این سفر، به پاریس و برلین رفت. در برلین او به مهمانی حکومت دعوت شده و با «کنتس یورک»، یکی از زنان جذاب آلمانی، ملاقات داشت.
در سال ۱۹۲۱ و پس از کودتای نازیها، او متوجه شد که نیمی از رسانهها علیه او هستند. او در آخرین روز اقامتش قرار بود با «هیندنبرگ» ناهار داشته باشد که به دلیل وضعیت جسمانی این ملاقات لغو شد.
در ادامه، نویسنده تصمیم میگیرد که از طریق ژاپن و خاور دور به کالیفرنیا برود. او و برادرش «سیدنی» با هم به سمت ژاپن میروند و در بندر «کوبی» مورد استقبال گرم مردم قرار میگیرند.
دولت ژاپن قطاری ویژه برای آنها در نظر گرفت و در هر ایستگاهی که توقف میکردند، جمعیتی بزرگ به استقبال آنها میآمد. در نهایت، وقتی به توکیو رسیدند، جمعیتی بیش از ۴۰ هزار نفر در ایستگاه حضور داشتند. این تجربیات برای نویسنده بسیار جالب و شگفتانگیز بود، بخصوص وقتی که از «کونو»، منشی ژاپنیاش، خواسته شد تا به قصر امپراطور تعظیم کند.











