به گزارش خبردونی و به نقل از روزنامه ایران، لرد آرتور جیمز بالفور، وزیر امور خارجه بریتانیا، در تاریخ دوم نوامبر 1917، نامهای را به لرد والتر روتشیلد، نماینده جامعه یهودی، ارسال کرد. این نامه به معنای اعلام حمایت دولت بریتانیا از تأسیس یک کشور یهودی در فلسطین بود و به بیانیه بالفور مشهور شد. تصمیم مذکور در نهایت پیامدهای گستردهای برای آینده ساکنان فلسطین و منطقه خاورمیانه به ارمغان آورد.
صد سال بعد، برنارد ریگن در کتابی با عنوان «بیانیه بالفور؛ امپراتوری، قیمومت و مقاومت در فلسطین»، به بررسی این رویداد تاریخی پرداخته و آن را به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ خاورمیانه معرفی میکند. ریگن با ارائه تحلیلهای تازه درباره رقابتهای امپریالیستی میان بریتانیا، آلمان و فرانسه، سیاستهای بریتانیا در این منطقه را بخشی از یک بازی بزرگتر در عرصه ژئوپلیتیک میداند. او همچنین به روند پیچیده وقایع آن زمان و همچنین تعاملات بین جنبش صهیونیستی و گروههای فلسطینی که به دنبال خودمختاری بودند، اشاره میکند. هدف اصلی ریگن نشان دادن نقش کلیدی منافع استعماری بریتانیا در فلسطین و تأثیر آن بر شکلگیری رژیم اسرائیل در سال 1948 است. این کتاب همچنین به دوره قیمومیت بریتانیا بر فلسطین تا سال 1936 پرداخته است.
کتاب «بیانیه بالفور؛ امپراتوری، قیمومت و مقاومت در فلسطین» بر تحولات سیاسی اتخاذ شده در کابینههای بریتانیا در آن زمان متمرکز است. ریگن از منابع متعدد برای نوشتن اثر خود بهره برده و توجه خاصی به اسناد مربوط به کابینه بریتانیا دارد که در سازمان ملی اسناد نگهداری میشود. او معتقد است که بیانیه بالفور نتیجه توافقها بین افراد خاص نبوده بلکه بخشی از یک طرح هدفمند از سوی یک قدرت امپریالیستی برای تحقق اهداف از پیش تعیینشدهاش بوده است.
فصل اول کتاب با عنوان «جنگ، امپراتوری و فلسطین» به زمینهسازی برای بیانیه بالفور اختصاص دارد و چالشهای داخلی و خارجی بریتانیا در جنگ جهانی اول را بررسی میکند. اهمیت کانال سوئز و نیاز به دسترسی به منابع نفتی، به عنوان دلایل کلیدی برای توجه به فلسطین مورد اشاره قرار گرفته است. در حین رویارویی با آلمان، بریتانیا به دنبال حفظ توازن با دیگر قدرتها بود و همچنین میکوشید که جاهطلبیهای عربها برای استقلال را متوقف کند.
فصل دوم کتاب با بررسی شرایط امپراتوری عثمانی و گسترش مستعمرهسازی در مناطق آن شروع میشود. پیشبینی شکست عثمانی، سبب شد تا بریتانیا گزینههای مختلفی را مورد بررسی قرار دهد. در نهایت، پشتیبانی از پروژه صهیونیستی انتخاب شد، که در ابتدا با مخالفت برخی اعضای جنبش مواجه شد.### تحولات فلسطین و تأثیرات استعماری بریتانیا
در برههای از تاریخ، کابینه بریتانیا و اعضای مهم جامعه یهودیان بریتانیا با چالشهای جدی روبهرو شدند. یکی از مهمترین موارد، بیانیه بالفور بود که نشان دهنده تعهد بریتانیا به ایجاد موطنی برای یهودیان در فلسطین بود. این بیانیه تضادهایی را به نمایش گذاشت، زیرا در یک سو حمایت از صهیونیسم و در سوی دیگر ابراز نگرانی نسبت به حقوق مردم بومی را توأمان در بر داشت.
فصل دوم این تحلیل به بررسی درخواستهای روزافزون اعراب برای خودمختاری و مخالفت آنها با طرحهای جامعه ملل پرداخته است که از سوی بریتانیا ارائه میشد و ابهامات بیانیه بالفور را دوباره تکرار میکرد.
### دگرگونیهای اجتماعی در فلسطین
فصل سوم به تغییرات اجتماعی در فلسطین میپردازد که از نیمه دوم سده نوزدهم در امپراتوری عثمانی آغاز شد. این تحولات، روابط ارضی فئودالی را تحت تأثیر قرار داد و محیطی مناسب برای ظهور یک سرزمین یهودی فراهم آورد. همچنین این فصل به چگونگی تأثیر این دگرگونیها بر آرمانهای ملیگرایانه و جریانات سیاسی جوانان و زنان در فلسطین میپردازد.
از زمان اشغال فلسطین در سال ۱۹۱۷ به دست بریتانیا، جامعه فلسطین با چالشهای جدی مواجه شد. در این مقطع، قدرت استعماری بریتانیا به شکل قابل توجهی در امور جامعه دخالت کرد و این دخالتها هرگز به تغییرات مثبت در راستای تحقق آرزوهای مردم فلسطین منجر نشد.
### پیمان سایکس-پیکو و پیامدهای آن
فصل چهارم به پیمان سایکس-پیکو اشاره دارد که به اجرا درآمده و مانع از تحقق آرزوی تشکیل «سوریه بزرگ» شد. نیروهای عرب به دلیل نداشتن اتحاد لازم، ناچار به تغییر موضع شدند و برنامههای خود را کنار گذاشتند. نیات سیاسی فلسطینیها که در کنگرههای مختلف شکل گرفته، به چالش جدی بریتانیا و فرآیند مستعمرهسازی تبدیل شد.
فصل پنجم تحت عنوان «واکنشهای بریتانیا به مقاومت فلسطین» به بررسی تغییرات اجتماعی و اقتصادی در اواخر دهه ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ میپردازد. در این دوره، مسائل اقتصادی به شدت تحت تأثیر شبهنهادهای صهیونیستی قرار گرفت و دولت بریتانیا با پروژههای اقتصادی در ارتباط با حامیان صهیونیسم، وضعیت فلسطینیها را دچار تنگنا کرد.
این تحلیلها به بررسی روندهای اجتماعی و سیاسی در فلسطین پرداخته و تلاشهای مردم برای رسیدن به استقلال و خودمختاری را مورد توجه قرار میدهد.در تحلیلهای جدید، نقش بریتانیا در تحولات سیاسی اخیر فلسطین به دقت مورد بررسی قرار گرفته است. به گفته برنارد ریگن، عدم اجازه به بخشهایی از بورژوازی فلسطینی برای ایفای نقش تاجران سرمایهگذار، تأثیر عمیقی بر سیاستهای این کشور داشت. در حالی که در ابتدا اعتراضات فلسطینیها به ساکنان جدید و مهاجرت یهودیان محدود میشد، تدابیر و واکنشهای مقامات بریتانیایی به مرور زمان به مانع اصلی برای دستیابی فلسطینیها به حق خودمختاری تبدیل شد.
ریگن بر این باور است که واکنشهای دوگانه بریتانیا ناشی از فشار رقبای سیاسی و اجتماعی، تهدیدات خارجی علیه امپراتوری بریتانیا و همچنین تلاش برای اجرای بیانیه بالفور بود. او همچنین به ظهور موسولینی و جاهطلبیهای ایتالیا اشاره میکند و تأثیر رویدادهای جهانی بر سیاستهای بریتانیا را لازم میداند. به اعتقاد نویسنده، این کشور بهطور سیستماتیک از نفوذ خود برای جلوگیری از دستیابی فلسطینیها به خودمختاری بهرهبرداری کرده است.
در فصل ششم کتاب، تحت عنوان «قیمومت بر بستر اوضاع زمانه»، نویسنده به تجزیه و تحلیل وضعیت کنونی فلسطین و تأثیرات تاریخی قیمومیت بریتانیا میپردازد. وی معتقد است که شرایط خاص فلسطینیها در زمان قیمومیت و اهداف استعماری بریتانیا تأثیری جدی بر تلاشهای فلسطینیها برای دستیابی به خودمختاری گذاشته است.
به باور ریگن، امپریالیسم موجود در اوایل قرن بیستم حد و مرزهایی متفاوت از امپریالیسم نیمه اول قرن نوزدهم داشت و ترکیب این دو بر تحول اقتصادی و اجتماعی فلسطین تأثیر عمیقی بر جای گذاشت و به ویرانی ساختار اقتصادی منطقه انجامید.
نکته قابل توجه اینکه واژه «خاور نزدیک» اشاره به قلمروهای غرب آسیا دارد که در گذشته تحت کنترل امپراتوری عثمانی بودند و امروزه با عناوین مختلفی همچون «خاورمیانه» شناخته میشوند. پیمان «سایکس–پیکو» نیز توافقی بود که در خلال جنگ جهانی اول میان بریتانیا و فرانسه برای تقسیم امپراتوری عثمانی به امضا رسید و به ایجاد تحولات جدیدی در منطقه انجامید.











