تماس با ما

در ایران باستان، مفهوم سیاست به معنای مهار و مدیریت قدرت تلقی می‌شد. همچنین، «دادگری» به عنوان یکی از آرمان‌های دیرینه ایرانیان شناخته می‌شود.

در ایران باستان، مفهوم سیاست به معنای مهار و مدیریت قدرت تلقی می‌شد. همچنین، «دادگری» به عنوان یکی از آرمان‌های دیرینه ایرانیان شناخته می‌شود.

به نقل از خبرگزاری مهر، نشست «ایران باستان و ایرانی معاصر» امروز در معاونت پژوهش کتابخانه مجلس با حضور جعفر حسن‌خانی برگزار شد. در این نشست، حسن‌خانی اظهار داشت که قبل از بررسی نسبت ایران امروز با ایران باستان، ضروری است به سیر تحولات اندیشه ایرانی در دو قرن اخیر پرداخته شود. او اعتقاد دارد که درک این سیر تحولی، به روشنی نسبت ما با گذشته‌مان را مشخص می‌کند.

این پژوهشگر با اشاره به سخن نیچه، تأکید کرد که تاریخ برای یک جامعه بسیار مهم است و نمی‌توان به سادگی تعاریف جدید را بر آن تحمیل کرد. او اشاره کرد که جامعه ایرانی دارای تاریخی عمیق و مستمر است که امکان بحث درباره یک پیوستار تاریخی را فراهم می‌آورد.

***چهار موقعیت فکری ایرانی معاصر***

حسن‌خانی در ادامه به چهار جریان فکری اصلی در ایران طی دو قرن گذشته اشاره کرد. اولین جریان «غرب‌اندیشی» بود، زمانی که ایرانیان در دوره قاجاریه با غرب مدرن آشنا شدند. در این زمینه، سفرنامه‌های آن دوران نشان‌دهنده تفاوت این مواجهه با دوره‌های پیشین است. او توضیح داد که در این زمان، ایرانیان خود را در برابر عقل و دستاوردهای غربی احساسی عاری از قدرت می‌دیدند.

در مرحله دوم، ایرانیان به «ایران‌شناسی» و «اسلام‌شناسی» به‌معنای شرق‌شناسانه رسیدند. در این مرحله، فرد خود را مقابل غرب قرار می‌دهد و ایران را از منظر غرب مورد قضاوت قرار می‌دهد. حسن‌خانی به نمونه‌هایی در سفرنامه‌ها اشاره کرد که نشان می‌دهد برخی نویسندگان به تمسخر تاریخ و میراث ایران می‌پردازند و آن را در برابر دستاوردهای غربی قرار می‌دهند.

این پژوهشگر نتیجه گرفت که در این مرحله، ایران به موضوعی برای شناخت تبدیل می‌شود، اما عقل مورد استفاده همواره از منظر غربی است و ایران دیگر به عنوان فاعل شناخت، بلکه به عنوان ابژه‌ای از تاریخ دیده می‌شود.در تازه‌ترین اظهارات یکی از تحلیلگران فرهنگی، پروژه‌های جدید به بررسی چالش‌های سنت‌گرایی و تحقیر آن اشاره کرده است. این پروژه‌ها غالباً به حفظ تنها عناصر زیبایی‌شناختی سنت برای زندگی مدرن می‌پردازند، در حالی که این عناصر صرفاً به عنوان اشیای تزئینی مطرح می‌شوند.

این تحلیلگر به گام‌های بعدی اندیشه‌های فکری اشاره کرد و گفت: «فکر غرب‌شناس» به‌ویژه از اندیشه‌های فردید نشأت می‌گیرد. پیش از فردید، شناخت سنت و تاریخ ایران به‌واسطه عقل غربی انجام می‌شد و انسان ایرانی صرفاً به عنوان ابژه مورد بررسی قرار می‌گرفت. فردید این روایت را تغییر داد و پرسش کلیدی‌تری را مطرح کرد: چرا باید شرایط ابژه بودن را بپذیریم؟ بنابراین، به جای تمرکز بر سنت ایرانی، توجه را به «غرب» معطوف ساخت و بدین ترتیب آغازگر پروژه‌ای به نام غرب‌شناسی شد.

وی افزود که در ادامه این گفتمان به «فکر ایران‌اندیش» رسیدیم. از ویژگی‌های برجسته این جریان فکری آن است که فاعل شناسایی دیگر صرفاً غرب نیست، بلکه خود انسان ایرانی است. در این رویکرد، به جای بررسی ایران از طریق دیدگاه‌های خارجی، غرب به عنوان موضوع شناسایی انتخاب می‌شود و در این راستا بر ارزش‌های سنتی تأکید می‌گردد. این تحول فکری در مراحل مختلف، خصوصاً در انقلاب اسلامی به اوج خود رسید، جایی که انسان ایرانی به عنوان فاعل شناسایی ظهور کرد و توانست بر جهان آگاهی یابد.

این تحلیلگر تاریخ تحول انسان ایرانی را در دوره قاجار تشریح کرد و گفت که در این دوره، تمایل به شناخت شرق وجود داشت اما خودآگاهی هنوز به‌طور کامل شکل نگرفته بود. خودآگاهی زمانی ایجاد می‌شود که انسان ایرانی به عنوان فاعل شناسایی وارد عمل شود.

وی انقلاب اسلامی را حاصل این خودآگاهی دانست و افزود: «انقلاب اسلامی نمایانگر شکوفایی خودآگاهی تاریخی بود.» او تأکید کرد که جامعه ایرانی به دلیل تاریخ و مدنیت خود در برابر تلاش‌های دولت پهلوی برای تعریف جدید به شدت مقاومت کرد و در نهایت به بازتعریف خود دست زد.

تحلیلگر همچنین به اهمیت نگاه به تاریخ ایران باستان اشاره کرد و گفت که در موضع فاعل شناسایی، سنت‌ها به عنوان اجزای زنده‌ای برای نظم‌دهی به زندگی امروز درک می‌شوند. این موضع به ما این امکان را می‌دهد که به تاریخ به عنوان منبعی زنده و معنادار برای فهم خود و روابط با جهان نگریسته شود.در یک نشست علمی، کارشناسی به بررسی روایت‌های تاریخی ایران و تأثیر فلسفه تاریخ غرب بر آن پرداخت. وی اظهار داشت که بسیاری از تفسیرها درباره ایران باستان در نهایت به تصاویری نمادین و خالی از کارکرد برای زمان حاضر محدود می‌شود. این کارشناس تأکید کرد که برای غرب، تاریخ به‌عنوان یک فرآیند هدف‌مند و تحت‌عنوان «توسعه» تعریف می‌شود. به گفته وی، این رویکرد باعث می‌شود ایرانیان تاریخ خود را از منظر فلسفه تاریخ غربی مطالعه کنند که نتیجه‌اش ناسازگاری‌های جدی با واقعیت تاریخی ایران است.

وی افزود که در این چارچوب، بخش‌های قابل توجهی از تاریخ ایران، به‌ویژه دوره طولانی بعد از ساسانیان، نادیده گرفته می‌شود؛ به‌طوری که این دوره به عنوان یک دوره خالی از خلاقیت و فعالیت انسانی تصور می‌شود. او پرسش‌هایی را مطرح کرد که چگونه جامعه‌ای با چنین پیشینه تمدنی می‌تواند در برابر تغییرات بزرگ تاریخی منفعل باشد.

این پژوهشگر با اشاره به ظهور رویکردهای جدید تاریخی، از مطالعات دکتر خداداد رضاخانی به‌عنوان نمونه‌ای از تغییر نگرش نسبت به دوره ساسانیان و ظهور اسلام نام برد. این رویکردها به جای گسست، تحولات آن زمان را به‌عنوان یک فرآیند درونی در نظر می‌گیرند.

وی همچنین تأکید کرد که برای فهم دقیق تاریخ ایران، باید از دیدگاه خود به آن نگاه کرد و تاریخ را با مشکلات معاصر مان پیوند زد. او در نهایت اشاره کرد که در این راستا، مفهوم سیاست نیز به‌عنوان مهار منابع قدرت و ساختارهای اجتماعی بازتعریف می‌شود و از این منظر می‌توان به اصول سیاست در ایران باستان نگاهی ویژه داشت.### نظام ساسانی: یکی از قدرتمندترین دولت‌های باستان

دولت ساسانی به عنوان یکی از مراکز قدرت در تاریخ باستان شناخته می‌شود و جامعه ایرانی در آن زمان از سطح بالایی از رفاه و بهزیستی نسبت به سایر جوامع برخوردار بود.

#### تفسیر مفاهیم سیاسی در ایران و غرب

حسن‌خانی، محقق تاریخ، بیان کرد که در «عهد اردشیر»، مفهوم سیاست به معنای کنترل قدرت و مهار آن استفاده می‌شود. شکل‌گیری نهاد دولت به همزمانی با سامان‌دهی قدرت ارتباط دارد. تاریخ ایران حول دو مفهوم اصلی، یعنی کنترل قدرت و مدیریت جامعه، تعریف شده است. در این راستا، ایرانیان در مسیر «کنترل قدرت» گاه با چالش‌هایی مواجه بوده‌اند، اما بنیاد این پروژه همواره «مهار» بوده است. این دیدگاه در مقایسه با تفسیر غربی از سیاست، که بر اساس واژه Politics در اسطوره شهرها شکل گرفته، تفاوت‌های بارزی دارد.

وی افزود که مفهوم سیاست در فرهنگ ایرانی بیشتر به «شهریاری» شباهت دارد که به معنای سامان‌دهی به امور شهری و مدیریت اجتماعی است. در حالی که این درک در فرهنگ غربی به سیاست به عنوان یک مفهوم شهری محدود می‌شود.

#### عدالت به عنوان محور اندیشه ایرانی

حسن‌خانی توضیح داد که «دادگری» از ارکان کلیدی اندیشه سیاسی ایرانی محسوب می‌شود و قدرت به منظور تحقق عدالت معنای حقیقی پیدا می‌کند. از این رو، می‌توان به مفهوم «سیاست‌اندیشی ایرانی» اشاره کرد که بر اساس آن، محور اصلی عدالت است. در اسطوره‌های ایرانی نیز مفاهیم عدالت به وضوح نمود پیدا می‌کند.

به عنوان مثال، فریدون، شاه آرمانی ایرانی، در اسطوره‌های ملی به خاطر داد و دهش خود شناخته می‌شود. در شاهنامه آمده است که صفات مثبتی چون عدالت و بخشش او را از دیگران متمایز می‌کند.

#### آرزوی جمعی برای عدالت

حسن‌خانی همچنین بر این نکته تأکید کرد که مفهوم عدالت در متون پیشامشروطه و عصر مشروطه تداوم دارد. در یکی از رساله‌های این دوران آمده است که «شکایت دادخواهان، فرّ پادشاهی است»؛ عبارتی که نشان‌دهنده این است که دادخواهی مردم نه تنها ضعف حکومت نیست، بلکه نمادی از مشروعیت آن است. از این منظر، تمدنی که سیاست خود را بر محور عدالت بنا نهاده، می‌تواند با دیگر تمدن‌ها متمایز شود.**جامعه ایرانی و مفهوم دادگری: چالش‌ها و فرصت‌ها**

در گفتگو‌ای جدید، یکی از تحلیل‌گران اجتماعی با تأکید بر اهمیت مفهوم عدالت در سیاست‌گذاری ایرانی، بیان کرد که حکمرانی که از این محور اساسی فاصله بگیرد، با واکنش منفی و طرد از سوی جامعه مواجه خواهد شد. او همچنین افزود که در تحولات دینی نیز این الگو قابل مشاهده است؛ به عنوان مثال، هنگامی که دین‌های پیشین مانند زرتشتی‌گری به منبع بی‌عدالتی تبدیل می‌شوند، جامعه ایرانی آن‌ها را رد کرده و دین‌هایی دیگر را انتخاب می‌کند. این تحلیلگر تأکید کرد که تاریخ ایران به‌ویژه گواهی بر تمایل همیشگی این جامعه به مفهوم “دادگری” است و نوعی بحران در آن مشاهده می‌شود که به‌ویژه در اواخر دوره ساسانی نمایان است.

وی همچنین به تأثیر ورود اسلام بر این مفهوم پرداخت و گفت که جامعه ایرانی در پی قرائتی از دین جدید است که وعده عدالت فراگیر می‌دهد. در این راستا، تأکید بر “تمنای جمعی” مردم ایران به عنوان یک اصل تاریخی، از اهمیت بالایی برخوردار است. وی خاطر نشان کرد که مفهوم دادگری بر ساختار اجتماعی در دوران‌های مختلف از جمله بلافاصله پس از حمله مغول تأثیر داشته و بر اساس منابع تاریخی، اصرار به این ملاحظه دیده می‌شود.

این تحلیل‌گر در ادامه، به چالش‌های موجود در تاریخ ایران اشاره کرد و ملی‌گرایی ایدئولوژیک قبل از انقلاب اسلامی را یکی از گرانیگاه‌های مهم دانست. او توضیح داد که این نوع ملی‌گرایی به عنوان ابزاری برای پیشبرد سیاست مورد استفاده قرار می‌گرفت و باعث ایجاد ابهام در ضمیر جامعه برای شناخت هویت خود شده است.

وی تأکید کرد که انتقادها به “ایران” نیست، بلکه به ملی‌گرایی ایدئولوژیک معطوف است و مفهومی به‌نام “میهن‌پرستی” چالش‌های ناسیونالیسم را توضیح می‌دهد. زبان فارسی به عنوان یک عنصر مقوم هویت، نقشی اساسی در پیوند بین اقوام مختلف ایفا می‌کند. اگر هویت به‌وسیله معیارهای ایدئولوژیک و نژادی تعریف شود، این مسئله به تعارض با محیط پیرامونی منجر می‌شود که به جای پیشرفت، به بروز تنش‌های مستمر و اتلاف منابع می‌انجامد.

حسن‌ خانی در پایان به کارکردهای سیاست هویت برای نظام‌های سیاسی پرداخت و گفت که ملی‌گرایی ایدئولوژیک در دوره پهلوی نتوانسته است این کارکردها را به‌خوبی ایفا کند و در تحقق اهدافش شکست خورده است.تحقیقات جدید درباره هویت و سیاست در ایران، نشان می‌دهد که در دهه‌های اخیر، ساختارهای قدرت و مسائل تاریخی مانع از شکل‌گیری یک گفتمان بسیج‌کننده در جامعه شده‌اند. بنابراین، جریان‌های ملی‌گرایی نتوانسته‌اند از منابع تاریخی و قدرت ایرانی برای جلب مشروعیت استفاده کنند و به بحران مشروعیت دچار شده‌اند. به اعتقاد این پژوهشگر، سیاست‌های هویتی به‌منظور توسعه و غربی‌سازی به وجود آمده‌اند، اما نمی‌توانستند جامعه را به‌طور مؤثری به همکاری وادارند.

وی با اشاره به تأثیر ملی‌گرایی در سایر جوامع، توضیح داد که مردم در برخی موارد برای حفظ هویت خود حاضرند به شدت مبارزه کنند. در همین راستا، تلاش‌های سلسله پهلوی نیز به‌منظور تقویت ملی‌گرایی با چالش‌هایی روبرو شد. به عقیده وی، قدرت‌گیری آل‌بویه در قرون دوم و سوم هجری نمایانگر دوره‌ای مهم در تاریخ ایران است که در آن عناصر ایرانی به شکوفایی تمدن اسلامی کمک کردند.

وی دو ویژگی بنیادین انسان ایرانی را «مواجهه انتقادی» و «گزینش‌گری» دانست و تشریح کرد که در دوره‌های مختلف تاریخی، ایرانیان همواره به انتخاب و انتقادات خود نسبت به دیگر فرهنگ‌ها پرداخته‌اند. این پژوهشگر به آثار مرحوم صدیقی اشاره کرد و گفت که جامعه ایرانی در دو قرن نخست اسلام در حال تکاپو و بازسازی بوده که این را به مفهوم «عدالت» نسبت می‌دهد.

حسن‌خانی بر وجود ناسازگاری‌های موجود در نسبت ما با ایران باستان تأکید کرده و یادآور شد که مخالفت‌های ایدئولوژیک با ملی‌گرایی نباید به‌معنای مخالفت با ایران تلقی شود. او به میراث فرهنگی صفویه اشاره کرد و خاطرنشان ساخت که صفویان به خوبی از میراث ایران باستان یاد می‌کردند، بدون وجود تضاد میان ایران باستان و اسلام.

وی همچنین افزود که فرهنگ ایرانی همواره به دنبال ایده «دادگری» بوده و بر این اساس، با مغول‌ها و دیگر رویدادهای تاریخی به‌طور انتقادی برخورد کرده است. این پژوهشگر تصریح کرد که در تاریخ نمی‌توان گسست‌هایی که به‌شکل ایدئولوژیک ساخته شده‌اند را به‌راحتی پذیرفت و تأکید کرد که این دیدگاه‌ها بیشتر نتیجه تفکرات معاصر هستند تا رویکردهای اصیل ایرانی.

در نهایت، وی اهمیت روایت‌های هند از تمدن ایران را نیز یادآور شد و به بررسی تأثیرات آن بر شناخت تاریخی مسلمانان ایران پرداخت.در یک تحلیل جدید، کارشناسان به نکته‌ای مهم در روایت‌های تاریخی پیرامون ایران باستان اشاره کرده‌اند؛ آن هم این است که بیشتر منابع موجود از فرهنگ و تاریخ این سرزمین از منابع یونانی و غربی استخراج شده است. سؤال کلیدی این است که آیا در آن دوران، تمدن‌های شرقی دیگری وجود نداشتند که روایت‌های مکتوب ارائه دهند؟ یا اینکه به دلیل محدودیت‌هایی در سنت زرتشتی، کتابت به عنوان عملی اهریمنی تلقی می‌شد و این مسئله مانع از شکل‌گیری یک سنت قوی کتابت و انتقال دانش در جوامع ایرانی شد؟ این فقدان به ویژه در حوزه‌های فنی و فناوری محسوس است، به‌طوری که بسیاری از دستاوردها نتوانسته‌اند تبیین و تداوم یابند.

به جای آن، در هند تعدادی از متون قدیمی و با ارزش وجود دارند که می‌توانند روایت‌های متنوع و غیرغربی از ایران باستان به ما ارائه دهند. با این حال، در حال حاضر، مرکزهای ایران‌شناسی در هند به خوبی ایجاد نشده و بسیاری از این منابع در حال فرسایش هستند. همچنین، کرسی‌های ایران‌شناسی در اروپا نیز رو به افول هستند و گاهی به جای آن‌ها موضوعات دیگری مانند یهودشناسی جایگزین می‌شود. این وضعیت لزوم بازنگری در سیاست‌های علمی و تاریخی مرتبط با ایران باستان را به شدت نشان می‌دهد.

در ابعادی دیگر، حسن‌خانی از چالش‌های فکری در سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی یاد کرد و به ظهور نوعی نگاه امت‌گرا اشاره کرد که به شدت با مفهوم ملت مخالف بود. او چرایی این مخالفت و عدم تفکیک درست میان ناسیونالیسم و ملت را توضیح داد و تأکید کرد که در اندیشه شهید بهشتی، امت و ملت در تضاد با یکدیگر نیستند. بر اساس این نگرش، ملت‌ها باید در کنار یکدیگر به عنوان امت‌ای با هویتی مشترک در برابر استعمار مقاومت کنند.

این پژوهشگر تأکید کرد که جمهوری اسلامی با نفی تاریخ شاهنشاهی، در واقع به دنبال نفی ایده شاهنشاهی است و نه تاریخ ایران. این رویکرد می‌تواند به شکل‌گیری یک سیاست هویتی جدید کمک کند که مشخص کند “انسان ایرانی” در چه موقعیتی قرار دارد و چه نوع تحولی برای آینده او کارآمد خواهد بود.

در یک نشست علمی، یکی از تحلیلگران، توضیحاتی در مورد برداشت‌ها از مفهوم ملت در جمهوری اسلامی ارائه کرد. وی با اشاره به چهار دهه تجربه حاکمیت جمهوری اسلامی، گفت که در برخی از بخش‌های بوروکراسی، فهم ملت از دیدگاه پهلوی همچنان ادامه دارد. این تحلیلگر فقدان دانش تاریخی و خودآگاهی را دلیل این روند دانست و افزود که نگرش التقاطی در ارتباط با ملت و امت شکل گرفته است؛ نگرشی که تضادی میان ایرانیت و اسلامیت را مطرح می‌کند. او این تضاد را ریشه‌دار در نگاه شرق‌شناسانه دانست که در میان انقلابیون و افرادی که تغییرات تاریخی را نادیده می‌گیرند، رایج است. به گفته وی، در واقع جمهوری اسلامی گسست در تاریخ ایران نیست، بلکه دوره پهلوی اینگونه به حساب می‌آید.

این کارشناس در ادامه به معنای واقعی «ملت» پرداخت و گفت که ملت جایی است که افراد دارای خاطرات و احساسات مشترک‌اند و مولفه‌هایی مانند زبان و آیین به این پیوند کمک می‌کند. وی ذکر کرد که تاریخ ایران، خصوصاً در مناسک مذهبی نظیر محرم، یکی از نقاط تجمع این «ما» شدن بوده و همدلی عمیق اجتماعی را شکل داده است. بنابراین، آیین‌های دینی نه تنها در تضاد با ملت نیستند، بلکه نقش اساسی در شکل‌دهی به آن ایفا کرده‌اند.

ملت‌ها بدون نقطه تولد مشخص شکل می‌گیرند

این تحلیلگر در بخش دیگری از سخنانش به رشد آگاهی ملی در ایران از نیمه دوم دوران ناصرالدین‌شاه اشاره کرد و گفت این آگاهی در واکنش به نگاه شرق‌شناسانه‌ای شکل گرفته که ایران را «نمونه ناقص ملت» فرض می‌کرد. او تأکید کرد که برخی اندیشمندان ایرانی قادر به درک تاریخ مستقل ایران از الگوهای دولت-ملت اروپایی نیستند. وی به مثال جنگ‌های ایران و روس اشاره کرد که در آن فردی چون شیخ جعفر کاشف‌الغطا با وجود مخالفت با حکومت قاجار، فتوا به دفاع از ایران داده است. این موضوع نمی‌تواند تحت الگوهای غربی تبیین شود.

وی افزود که ملت‌های تاریخی معمولاً نقطه تولدی مشخص ندارند و از اسطوره‌ها نشأت می‌گیرند. ملت‌بودگی ایرانیان نیز از افسانه‌های قدیمی شروع می‌شود و به امروز کشیده می‌شود. هرچند ممکن است در برخی دوره‌ها منابع مکتوب نداشته باشیم، اما تاریخ غنی‌ای داریم. ایرانیان در حافظه تاریخی خود به سیاست در ارتباط با عدالت می‌نگرند و تداوم تاریخی آنان حول این محور شکل گرفته است.

این کارشناس در توضیح مفهوم عدالت افزود که این عدالت تنها به ایرانیان محدود نمی‌شود، بلکه به نوعی جهان‌اندیشی اشاره دارد. او با استناد به شعر فردوسی اظهار داشت که در سیاست ایرانی، همیشه طرحی برای جهان وجود دارد. ایران به عنوان یک ایده تعریف می‌شود که مجموعه‌ای از مفاهیم و نظام‌های معنایی را در خود جای داده است. نقطه تمرکزی که تاریخ را پیوند می‌زند، عدالت است و هر آنچه به این مفهوم نزدیک باشد، «خودی» و هر چه تضاد داشته باشد، «بیگانه» تلقی می‌شود. تاکید وی بر این نکته بود که سوال اصلی در این است که کدام طرح می‌تواند جامعه را به حرکت درآورد، نه اینکه چه کسی ایرانی است.

او در پایان خاطرنشان کرد که تجارب تاریخی نشان می‌دهد طرح‌هایی که با این ذهنیت تاریخی همخوانی ندارند، به موفقیت نمی‌رسند و نمونه بارز این امر پروژه رضاشاه است که بر اساس اراده‌ای آمرانه شکل گرفت ولی فاقد ظرفیت بسیج‌کنندگی بود.

در پی اشغال ایران، فروپاشی سریع اقتدار سیاسی مشاهده شد. با این حال، ایده ایران همچنان در ذهن و فعالیت‌های مردم زنده بود؛ از مقاومت‌های محلی گرفته تا ایستادگی یک سرباز که به تنهایی در برابر متجاوزان ایستادگی می‌کند.

این موضوع در ادامه مورد بررسی قرار گرفت که چگونه مفاهیم “مهر” و “عدالت” در تاریخ ایران به هم پیوند خورده‌اند. بر اساس شاهنامه، پادشاهانی که فقط بر پایه عدالت عمل می‌کنند اما از مهر بی‌بهره‌اند، معمولاً ناکام می‌مانند. اما پادشاهانی مانند فریدون، کیخسرو و بهرام گور که علاوه بر عدالت، ارتباط عاطفی با مردم دارند، موفق‌ترند. این ارتباط به شکل‌گیری روابط قدرت جدیدی منجر می‌شود و در سنت شیعی نیز مفهوم “ولایت” به عنوان ترکیبی از قدرت و محبت تعبیر می‌شود. خواجه نصیرالدین طوسی در اثر خود، “اخلاق ناصری”، به درستی بیان می‌کند که عدالت ابزاری است برای جبران فقدان محبت. این ارتباط تاریخی میان مهر، عدالت و سیاست، یکی از ارکان مهم تداوم هویت فرهنگی ایران به شمار می‌رود.

روز دزفول، آذرماه ۱۳۶۱، به عنوان یک روز تاریک و دردناک در تاریخ ایران شناخته می‌شود. در این روز، حملات ناگهانی و سنگین دشمن به این شهر، موجب کشته و زخمی شدن بسیاری از مردم شد و صحنه‌هایی از ویرانی و غم را رقم زد. واقعه‌ای که هنوز در یادها باقی مانده و یادآور فداکاری‌ها و مقاومت مردم در برابر سختی‌هاست.

روز دزفول، آذرماه ۱۳۶۱، به عنوان یک روز تاریک و دردناک در تاریخ ایران شناخته می‌شود. در این روز، حملات ناگهانی و سنگین دشمن به این شهر، موجب کشته و زخمی شدن بسیاری از مردم شد و صحنه‌هایی از ویرانی و غم را رقم زد. واقعه‌ای که هنوز در یادها باقی مانده و یادآور فداکاری‌ها و مقاومت مردم در برابر سختی‌هاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *