تماس با ما

به گزارش خبرگزاری **خبرآنلاین** به نقل از ایبنا، غلامرضا طاعتی یکی از شخصیت‌های تأثیرگذار در تاریخ کتابفروشی و نشر ایران به شمار می‌رود. او در سال ۱۲۸۸ خورشیدی در محله چمارسرای شهر رشت به دنیا آمد و از سنین نوجوانی به دنیای کتاب علاقه‌مند شد. طاعتی که تحت تأثیر تحولات مشروطه و نهضت جنگل قرار داشت، به رغم محیط سیاسی پرتنش، مسیر فرهنگی را برای خود انتخاب کرد. پس از فوت ناگهانی پدرش، مسئولیت família بر دوش او افتاد و در کنار آن به ترویج فرهنگ و ادب پرداخت.

در اوایل جوانی، به انجمن اخوت پیوست و به زودی به یکی از چهره‌های فعال فرهنگی در رشت تبدیل شد. طاعتی در دهه ۱۳۲۰ خورشیدی با تأسیس «کتابخانه طاعتی» قدمی مهم در راستای خدمت به فرهنگ برداشت. این کتابخانه به‌زودی به مکانی برای تجمع نویسندگان، شاعران و دوستداران ادب تبدیل شد. ویژگی‌های شخصیتی او شامل حسن خلق و کتاب‌شناسی باعث گردید تا کتابخانه طاعتی به نقطه عطفی در رشت و حتی کشور تبدیل شود. بسیاری از بزرگان ادب، همچون ملک‌الشعرای بهار و محمد معین، در بازدیدهای خود از رشت، حتماً از این کتابخانه دیدن می‌کردند.

طاعتی فراتر از یک کتابفروش، یکی از پیشگامان نشر در گیلان نیز بود. او با دقت در انتخاب آثار و انتشار پژوهش‌های مهم در حوزه گیلان‌شناسی، به ترویج دانش و فرهنگ پرداخت. کتابخانه طاعتی برای نسل‌های جوان‌تر نه تنها محلی برای دسترسی به کتاب‌های جدید بود، بلکه فرصتی برای تعامل با خردمندان و استفاده از دانش آنها فراهم می‌کرد.

غلامرضا طاعتی در تیرماه ۱۳۵۵ درگذشت و این حادثه اندوه عمیقی بر فضای فرهنگی رشت و گیلان نشاند. با این حال، یاد و نام او به عنوان کتابفروش فرهنگ‌دوست و پلی میان مردم و دانش، همچنان در یادها باقی مانده است و کتابخانه‌اش به عنوان «ویترین فرهنگی رشت» شناخته می‌شود.

**تولد و تحصیل**

غلامرضا طاعتی در سال ۱۲۸۸ خورشیدی به عنوان نخستین فرزند بانو عزت آقایی و مشهدی اسماعیل در رشت متولد شد. پدرش کسب‌وکاری کوچک داشت و مادرش به امور خانه رسیدگی می‌کرد. این خانواده اگرچه از سواد کافی برای حمایت از فرزندان برخوردار بودند، اما زندگی در شرایط اقتصادی متفاوتی گذراندند.

در آن زمان، رشت به عنوان یکی از مراکز مبارزات مشروطه شناخته می‌شد و ناآرامی‌های ناشی از تحولات سیاسی، بر زندگی خانواده طاعتی تأثیر گذاشت. او دوران کودکی و نوجوانی خود را در چنین شرایطی سپری کرد، اما به دلیل علاقه‌اش به کتاب، سیاست را رها کرد. تحصیلات خود را در مکتب‌خانه آموخت، اما ادامه تحصیل را به دلایل نامشخصی ترک کرد.

پس از درگذشت پدرش، مسئولیت خانواده بر دوش او افتاد و وی در ۱۳۱۷ با دختر عموی خود ازدواج کرد و در سال‌های بعد صاحب هفت فرزند شد. طاعتی تا پایان عمر در رشت و در محله‌های مختلف این شهر زندگی کرد.

**زندگی حرفه‌ای**

طاعتی از سنین نوجوانی به عرصه‌های فرهنگی راه یافت و تا آخرین روزهای زندگی، بیش از چهل سال در زمینه کتابفروشی فعالیت کرد. علاقه شدید او به کتاب و فرهنگ، سبب شد تا پاتوقی فرهنگی ایجاد کند که در آن نویسندگان و فرهیختگان گرد هم آیند. اگرچه هنوز مشخص نیست که آیا او با مشاوره یا خودانگیخته به این حرفه پرداخته، اما بی‌شک راهی که انتخاب کرد، او را به یکی از چهره‌های مهم فرهنگی تبدیل کرد.### بزرگان علم و فرهنگ کُرد

غلامرضا طاعتی از سن دوازده سالگی به انجمن اخوّت رشت پیوست و تا پایان فعالیت این انجمن در آن مشغول به کار بود. پس از تعطیلی انجمن، او به کمک عبدالرحیم خلخالی در زمینه کتابفروشی آمد و پس از درگذشت خلخالی در سال ۱۳۲۱ شمسی، مسئولیت میراث باقی‌مانده از او را بر عهده گرفت. به سرعت، کتابفروشی طاعتی به عنوان یکی از مراکز فرهنگی و ادبی شهر شناخته شد و بسیاری از چهره‌های شاخص ادبی مانند ملک‌الشعرای بهار و پرویز ناتل خانلری، آن را به عنوان پایگاه خود انتخاب کردند.

طاعتی به دلیل خلق و خوی نیک، مردم‌داری و دانش کتاب‌شناسی‌اش، به محبوبیت زیادی دست یافت و از اواسط دهه ۱۳۲۰ به نشر کتاب نیز پرداخته است. مستندات نشان می‌دهد که او یکی از نخستین کتابفروشان ناشر در گیلان بوده و نقش موثری در نشر پژوهش‌های گیلان‌شناسی داشت.

### انجمن اخوت

انجمن اخوت رشت، که در زمان مشروطه و مبارزات جنگلی‌ها شکل گرفت، هدفش آگاهی‌بخشی و ترویج هنرهای روز و مبارزه با بی‌سوادی بود. تاریخ دقیق تشکیل این انجمن روشن نیست، اما برخی روایت‌ها حاکی از آن است که اعضایی از جوانان فارغ‌التحصیل دبستان‌های احمدی و اخوت با کمک جوانان دیگر به عضویت آن درآمدند.

### کتابفروشی طاعتی

کتابفروشی طاعتی در سال ۱۳۱۳ شمسی و همزمان با تأسیس کتابخانه ملی رشت آغاز به کار کرد. این کتابفروشی که ابتدا «کتابخانه کاوه» نام داشت، با تلاش عبدالرحیم خلخالی و غلامرضا طاعتی تأسیس شد. پس از مدتی خلخالی به تهران رفت و مدیریت کتابخانه را به طاعتی سپرد که از سال ۱۳۲۲ به نام کتابفروشی طاعتی فعالیت خود را ادامه داد.

طاعتی در طراحی فضای کتابفروشی، ابتکار ویژه‌ای داشت که آن را از کتابفروشی‌های دیگر متمایز می‌کرد. ویترینی که نقش‌های زیبایی داشت، به‌ویژه به جذابیت آن افزوده بود. در ورودی کتابفروشی، قفسه‌ها و فضای نشیمن برای گفتگو میان نویسندگان و دبیران فراهم بود. دبیران شهر به‌ویژه به این مکان رفت‌وآمد داشتند، چراکه در آن زمان مفهوم کتاب درسی به‌گونه‌ای متفاوت از امروز بود.در دی ماه سال جاری، دبیران دبیرستان معروف «شاهپور» به کتابخانه طاعتی مراجعه کردند. این کتابخانه به دلیل تعامل سازنده‌ای که با دبیران داشت، به محلی محبوب تبدیل شده بود. طاعتی نه‌تنها به سرعت کتاب‌های موردنظر آن‌ها را تأمین می‌کرد، بلکه شرایط ویژه‌ای نیز برای تسهیل روند پرداخت هزینه‌های خرید فراهم می‌آورد. این کتابخانه به عنوان یک مرکز اجتماعی نیز شناخته می‌شد که به کمک مقبولیت طاعتی، دبیران جدید و قدیمی را با یکدیگر مرتبط می‌ساخت.

کتابخانه طاعتی به محل تجمع شاعران و نویسندگان رشت تبدیل شده بود که عصرها در آن به گفت‌وگو و تبادل نظر پیرامون موضوعات فرهنگی می‌پرداختند. شخصیت‌هایی چون احمد شکریه، محمد حقیقی و طاهر غزال، از جمله افرادی بودند که مکرراً به این مکان سر می‌زدند و با یکدیگر درباره کتاب‌ها و نمایش‌های فرهنگی بحث می‌کردند. بسیاری از این نشست‌ها آنقدر جذاب بود که بعضی از شرکت‌کنندگان مجبور بودند ایستاده گفتگو کنند.

شخصیت‌های بزرگ فرهنگی نیز از جمله ملک‌الشعرا بهار و سعید نفیسی که به رشت می‌آمدند، حضور خود را در کتابخانه طاعتی گرامی می‌داشتند. در آن زمان، تنها چند کتابفروشی در سطح کشور توانسته بودند به محبوبیت عام و خاص دست یابند و کتابخانه طاعتی یکی از آنان بود. این مکان به دلیل برگزاری جلسات فرهنگی و ادبی، به عنوان یک پاتوق شناخته می‌شد.

کتابخانه طاعتی به عنوان یکی از معدود کتابفروشی‌های پاتوقی در ایران، محلی برای تبادل افکار و اطلاع‌رسانی به شمار می‌رفت. ایرج افشار، یکی از نویسندگان مشهور، بر اهمیت چنین مکان‌هایی به‌عنوان انجمن‌های ادبی و کانون‌های تبادل علم تأکید کرده است. به گفته عبدالحسین آذرنگ، در آن زمان، بسیاری از مباحث ادبی داغ تنها در این کتبفروشی‌ها شکل می‌گرفت و فرصتی برای گفت‌وگو با نویسندگان به‌حساب می‌آمد.

کتابخانه طاعتی به‌خصوص برای جوانانی که بعدها به مشاهیر علم و ادب تبدیل شدند، کانونی مهم بود. این کتابخانه به عنوان یک نهاد علمی و فرهنگی شناخته می‌شود که همواره به بازدیدکنندگان خود الهام و آگاهی جدیدی می‌بخشید. طاعتی، با ارائه مجموعه‌ای متنوع از کتاب‌ها به مخاطبان خود کمک می‌کرد تا به روز باشند و به راحتی به کتاب‌های جدید و پرمخاطب دست یابند.

این کتابخانه همچنین در زمان انتشار آثار مهم همچون «لغتنامه دهخدا» و «فرهنگ معین» به پیشگامی در جذب مخاطبان پرداخت و کارهای این چنینی را بدون دریافت هزینه تهیه می‌کرد. طاعتی علاوه بر فروش کتاب‌های درسی و نوشت‌افزار، به توزیع آثار فرهنگی نیز اهمیت می‌داد.

ویژگی دیگر غلامرضا طاعتی، مشورت‌خواهی او از متخصصان در زمینه انتخاب کتاب بوده که این امر به کیفیت کتاب‌های ارسالی افزوده‌است. طاعتی از همان آغاز با دقت و از طریق مشاوره با اندیشمندان، بهترین آثار را برای مراجعه‌کنندگان خود فراهم می‌کرد. عبدالعلی طاعتی و محمد روشن، از دوستان نزدیک طاعتی، او را در این مسیر یاری می‌کردند.غلامرضا طاعتی به عنوان یک کتابفروش و ناشر مهم در عرصه فرهنگ و ادبیات کشور شناخته می‌شود. او در فرآیند انتشار و عرضه کتاب‌ها به کمک استادان کتابخوان و کتابشناس، باعث جذب اهالی علم و فرهنگ به کتابخانه طاعتی شد.

بنگاه مطبوعاتی او با نام «کتابفروشی طاعتی» همواره توجه ویژه‌ای به انتشار کتاب‌ها داشت. آثار منتشرشده توسط این ناشر، به ویژه در زمان‌هایی که به عنوان پاتوق فرهیختگان تبدیل شده بود، در ردیف آثار ماندگار قرار گرفت. طاعتی مسئولیت تأمین مواد اولیه و توزیع کتاب‌ها را به عهده داشت و نویسندگان به دلیل شهرت کتابخانه‌اش آثار خود را با کمک او منتشر می‌کردند. برخی نویسندگان نیز از اعتبار نام طاعتی برای معرفی آثار خود بهره می‌بردند و چاپ آثارشان به‌طور غیررسمی و دوستانه انجام می‌شد.

دوستی طاعتی با نویسندگان به حدی بود که در مراسم انتشار مشروطه گیلان، از او به عنوان یک شخصیت معتمد یاد کرد.

غلامرضا طاعتی هیچ خودنوشته‌ای از خود به جا نگذاشت، اما به خاطر فعالیت‌هایش، به نویسندگان در انتشار آثارشان کمک می‌کرد و به همین دلیل، کتابفروشی‌اش در رشت به شهرت رسید. او در این راه با همکاری افرادی همچون عبدالعلی طاعتی و محمد روشن، موفقیت‌های زیادی کسب کرد.

طاعتی در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۵۵ به دلیل سکته قلبی درگذشت و یک روز بعد در مقبره علمای رشت به خاک سپرده شد. مرگ او اثر عمیقی بر فضای فرهنگی گذاشت و مردم با حضوری گسترده و نیتی صادق برای طلب آمرزش و فاتحه در مراسم تشییع او شرکت کردند. به گفته یکی از شاهدان، فضایی از غم بر شهر حاکم شده و نبود او برای اهالی فرهنگ بسیار سخت و دردناک بود.

در تشییع جنازه‌اش، افراد مختلف به‌ویژه فرهنگیان حضور داشتند و از او به عنوان پلی میان فرهنگ و اجتماع یاد کردند. مراسم ختم با بیان فضائل اخلاقی و انسانی او برگزار شد و همگان بر تأثیرات او در فرهنگ منطقه تأکید کردند. این یادبود نشان‌دهنده جایگاه و اعتبار وی در دل اهالی فرهنگ بود.

روز دزفول، آذرماه ۱۳۶۱، به عنوان یک روز تاریک و دردناک در تاریخ ایران شناخته می‌شود. در این روز، حملات ناگهانی و سنگین دشمن به این شهر، موجب کشته و زخمی شدن بسیاری از مردم شد و صحنه‌هایی از ویرانی و غم را رقم زد. واقعه‌ای که هنوز در یادها باقی مانده و یادآور فداکاری‌ها و مقاومت مردم در برابر سختی‌هاست.

روز دزفول، آذرماه ۱۳۶۱، به عنوان یک روز تاریک و دردناک در تاریخ ایران شناخته می‌شود. در این روز، حملات ناگهانی و سنگین دشمن به این شهر، موجب کشته و زخمی شدن بسیاری از مردم شد و صحنه‌هایی از ویرانی و غم را رقم زد. واقعه‌ای که هنوز در یادها باقی مانده و یادآور فداکاری‌ها و مقاومت مردم در برابر سختی‌هاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *