تماس با ما

تاریخچه یکی از ستارگان سینمای قبل از انقلاب؛ از همکاری با بهروز وثوقی تا نومیدی در ترمینال‌ها.

به نقل از خبرگزاری خبرآنلاین، کبری امین‌سعیدی که به نام هنری شهرزاد شناخته می‌شود، در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۲۹ در تهران متولد شد. او به عنوان هنرپیشه، شاعر، نویسنده و یکی از پیشگامان فیلمسازی زنان در سینمای ایران شناخته می‌شود. این هنرمند بزرگ در ۲۷ مردادماه ۱۴۰۴ در سن ۷۵ سالگی درگذشت. روزنامه شرق در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ گزارشی را تحت عنوان «قصه شهرزاد آواره» منتشر کرد که به وضعیت نابسامان این بازیگر پس از انقلاب اسلامی پرداخت.

در این گزارش که به قلم سمیرا سرچمی نوشته شده بود، به وضعیت معیشتی شهرزاد اشاره شده که با کیفی قهوه‌ای و فرسوده به دنبال جا و مکان زندگی می‌گردد. به گفته وی، درآمدی که از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت می‌کند، تنها کفاف هزینه‌های روزمره‌اش را می‌کند و نمی‌تواند هزینه اجاره یک اتاق را تأمین کند. شهرزاد از بازی در فیلم‌های معروفی مانند “قیصر” و “داش آکل” یاد می‌کند که پس از این ایفای نقش‌ها به عنوان یک بازیگر توانمند در سینمای قبل از انقلاب شناخته شد.

شهرزاد در حالتی از کنجکاوی، کیفی که همواره با خود دارد را نمی‌خواهد تحویل بدهد و معتقد است که کتاب‌هایش را به عنوان بخش جدایی‌ناپذیر از زندگی‌اش نیاز دارد. 그는 منبعی از احساسات را به زندگی‌اش می‌آورد. همچنین در گزارشی به حمایت بهروز وثوقی از انتشار شعرهایش نیز اشاره شده است.

او در سال ۵۲ به دلیل تفاوت‌های ایدئولوژیکی سعی در ترک سینما کرد و سپس به وضعیت دشواری افتاد که او را به ترمینال و پارک‌ها کشاند. شهرزاد درباره فقدان حمایت از سوی دیگر هنرمندان ابراز ناامیدی می‌کند و تنها به یادآوری پوری بنایی، همکار قدیمی‌اش اشاره می‌کند. او سفرهای بسیار و مشکلات اجاره‌خانه را توصیف می‌کند و از زندگی‌ جدیدی در خواجوشهر، یکی از توابع سیرجان خبر می‌دهد.

شهرزاد اکنون به عنوان کسی شناخته می‌شود که در یک خانه بزرگ‌ با کرایه‌ای کمتر از معمول زندگی می‌کند، هرچند که این مبلغ هم برای او سنگین است. او بر این باور است که درخواستی جدید از زندگی نسبت به گذشته و با چالش‌های کمتری دارد. خواجوشهر به عنوان مکانی آرام و شناخته شده، همواره نام شهرزاد را به یاد دارد و مردم به راحتی هر فردی را به سمت منزل او راهنمایی می‌کنند.شهرزاد، زن آوازه‌دار و تابوشکن، در شهری کوچک به انتظار بیدار شدن از خواب به سر می‌برد. همسایه‌اش در کنارش ایستاده تا در را باز کند. صحبت از لباس‌هایش و رفت و آمدهای زیاد به خانه‌اش است که او را به شخصیتی منحصر به فرد در این منطقه تبدیل کرده است. پس از نیم ساعت، در بالاخره باز می‌شود و شهرزاد با ظاهری خیس، به مهمانش خوشامد می‌گوید و از او می‌خواهد که کمی صبر کند تا لباس‌هایش را عوض کند.

شهرزاد به یاد می‌آورد که آشنایی‌اش با مهمان به سال ۹۸ برمی‌گردد که در آن زمان او نیز در این شهر سکونت داشت. او از حال و روزش می‌گوید و به مشکلات دیابتی‌اش اشاره می‌کند که حافظه‌اش را تحت تأثیر قرار داده است. در گوشه‌ای از اتاق، کولر کوچک حاضر نشده و گرمای هوا بر او فشار می‌آورد. زخم عفونتی بر دستش مانع نوشتن به او می‌شود و او به یاد دوران گذشته، دل‌تنگ شعر و نوشتن است.

در ادامه، مهمان پیشنهاد می‌دهد قهوه بنوشند، که شهرزاد با یادآوری دوران نوجوانی‌اش در قهوه‌خانه پدرش، مشتاق به این نوشیدنی می‌شود. در آشپزخانه نیز فقط اجاق گاز کهنه‌ای دیده می‌شود و چند میوه و مواد اولیه‌ی ساده موجود هستند. شهرزاد از علاقه‌اش به سالاد شیرازی می‌گوید و مهمان هم با خوشحالی به این درخواست پاسخ مثبت می‌دهد.

تلفن او را از یاد نمی‌برد و شخصی از اصفهان تماس می‌گیرد و ابراز محبت می‌کند و از او دعوت به دیدار می‌کند. شهرزاد با خوشحالی از تماس او استقبال می‌کند. در حین صحبت، او به یاد کتاب‌هایش و تلاش‌هایش در دنیای نویسندگی و کارگردانی می‌افتد و از نبود امکان مطالعه و خرید مجلات سینمایی ابراز تأسف می‌کند.

دوست نزدیک او، خانم خواجویی، به مراقبت از شهرزاد پرداخته و داروهایش را به او می‌رساند. شهرزاد با اشتیاق در انتظار وعده غذایی ساده است، در حالی که کمی شکلات را به دلیل گرسنگی ناشی از دیابت می‌خورد. سکوت به ناگاه شکست و او به آرزویش برای دیدار با خواهرش که در آلمان ساکن است اشاره می‌کند. این گفتگوها تصویر روشن‌تری از زندگی این زن خلاق و پرچالش را به نمایش می‌گذارد.مدتی پیش، فردی که در حال گفتگو با یک شخص نزدیک خود بود، گوشی‌اش را برداشت و شماره خواهرش را نشان داد. او به یاد مکالمه‌ای که چند روز پیش داشته، ابراز دلتنگی کرد و افزود: «هر صبح وقتی از خواب بیدار می‌شوم، اولین کارم این است که گوشی‌ام را چک کنم تا صدای خواهرم را بشنوم.» اشک‌هایش را پاک کرد و افزود: «اگر می‌خواهی از من عکس بگیری، لطفاً برس موهایم را بده تا مرتبشان کنم.»

او سپس آینه‌ای برداشت و موهایش را شانه کرد. در حین این کار، به نکته‌ای درباره هنرمندان اشاره کرد و گفت: «تنها صنف هنرمندان هستند که هیچ‌وقت از یکدیگر حمایت نمی‌کنند. اگر بازیگری به شهرتی دست یابد و به هر دلیلی از صحنه کنار برود، بسیاری از هم‌صنفانش انگار او را هرگز نمی‌شناختند و به سرنوشتش اهمیتی نمی‌دهند.»

سینما در شرایط ناامیدی؛ کاهش بینندگان و مشکلات معیشتی هنرمندان/ جامعه از سیاستمداران پیشی گرفته است

در حال حاضر، سینما با چالش‌های متعددی روبه‌رو است که از کاهش تعداد مخاطبان و مشکلات اقتصادی هنرمندان ناشی می‌شود. به نظر می‌رسد که مردم نسبت به تصمیمات حاکمیتی فعال‌تر عمل می‌کنند و در مسیر خود پیش قدم شده‌اند.

سینما در شرایط ناامیدی؛ کاهش بینندگان و مشکلات معیشتی هنرمندان/ جامعه از سیاستمداران پیشی گرفته است در حال حاضر، سینما با چالش‌های متعددی روبه‌رو است که از کاهش تعداد مخاطبان و مشکلات اقتصادی هنرمندان ناشی می‌شود. به نظر می‌رسد که مردم نسبت به تصمیمات حاکمیتی فعال‌تر عمل می‌کنند و در مسیر خود پیش قدم شده‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *