**بررسی تأثیر عبدالله شهبازی بر تاریخنگاری رسمی ایران**
سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی اخیراً در پاسخ به یادداشتهای کلابهاوسی عبدالله شهبازی، که از اعضای پیشین حزب توده است، مطلبی منتشر کرده که در تاریخ خبرآنلاین نیز به چاپ رسیده است. این نوشتار به میراث شهبازی در تاریخنگاری ایران میپردازد و نه به خاطرات شخصی او درباره بازداشت و فرآیند توابشدنش.
شهبازی در دوران فعالیتهای جدید خود، همانند پیشینیان خود در عرصه تاریخ و سیاست ایران، عمل کرد. حزب توده در دهه بیست شمسی در نشریات خود، شخصیتهای مختلفی را به اتهامهای متعدد متهم میکرد. بهخصوص، نام انوشیروان ساسانی تا سیدمحسن صدرالاشراف، نخستوزیر دوره پهلوی دوم، در این فهرست قرار داشت. حزب، بدون مدارک مستند و تنها با روایتهای خود، تصویر منفی از این شخصیتها را در اذهان عمومی ایجاد کرد.
این رویه حزب توده در آغاز انقلاب ۵۷ نیز ادامه یافت؛ آنها دولت مهدی بازرگان را بهعنوان دولتی لیبرال و غربزده معرفی کرده و تندروها و حزب جمهوری اسلامی را به حاشیه راندند. در نتیجه، بسیاری از نخبگان ایرانی با همین برچسبها از گردونه قدرت حذف شدند. بازداشتهای اعضای حزب توده پس از انقلاب به نوعی به ضربه اساسی به این حزب منجر شد، که شهبازی نیز یکی از اعضای گرفتار آن بود.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بر اساس اسناد و یادداشتهای شهبازی در ایام بازجویی، او را با وحید افراخته از سازمان مجاهدین خلق مقایسه کرده است، که این امر به نوعی میتواند بازتابدهنده شباهتهای نهادهای امنیتی پس از انقلاب با ساواک باشد.
نقش شهبازی بر تاریخنگاری رسمی فراتر از تجارب شخصیاش از دوران بازجویی است. همانند فعالیتهای بقایای حزب زحمتکشان ملت ایران، شهبازی در برقراری روایتهای تاریخی مؤثر بود و به تدریج خود را به عنوان تاریخنگاری تراز در نهادهای حکومتی معرفی کرد.
او با القای نظریات توطئه، داستانهایی از فراماسونری، یهودیت و دیگر مسائل اجتماعی-سیاسی را پس از انقلاب به تاریخنگاری رسمی افزود. این دیدگاهها کمک کرد تا خاطرات حسین فردوست به عنوان منبع اصلی تاریخنگاری در نظر گرفته شود. در این میان، صحت و سقم این خاطرات نیز نیاز به بررسی دقیقتری دارد.عبدالله شهبازی به عنوان یکی از چهرههای تاثیرگذار تاریخنگاری رسمی شناخته میشود، که ارتباط مستقیم او با مراکز آموزشی دانشگاهی تردیدهایی را ایجاد کرده است. این نوع تاریخنگاری به شدت تحت تاثیر تصورات و تفکرات خاصی قرار گرفته که با اصول تاریخنگاری علمی فاصله دارد. اگرچه شهبازی به مدت سالها از فضای رسانهای و حتی کشور دور بوده، اما تفکرات او همچنان در میان پیروانش زنده است و این افراد به بازتولید اندیشههای او ادامه میدهند.
از سوی دیگر، تاریخنگاری رسمی که به نوعی از میراث شهبازی تغذیه میکند، از پذیرش در دنیای دانشگاهی بازمانده و به همین دلیل نمیتواند از انتقادات دانشگاهیان و نسل جدید در امان بماند. این وضعیت نشاندهندهی چالشهای اساسی در راستای تقویت تاریخنگاری علمی و معتبر در کشور است.











