**ماریون هاراطونیان، قهرمان سوارکاری ایران در سال ۱۳۵۱**
به گزارش خبردونی، در هفته سوم آذر ۱۳۵۱، در مسابقات سوارکاری سراسری ایران، دختری هجدهساله به نام ماریون هاراطونیان موفق به کسب عنوان نخست شد و تاریخساز شد. این رویداد شگفتانگیز در حضور شاه و با رقابت سیوپنج سوارکار زن و مرد به وقوع پیوست.
در این باره، مجله «زن روز» در تاریخ ۲۵ آذر ۱۳۵۱ نوشت: ماریون هاراطونیان، دختر ارمنی که دو هفته پیش در مسابقات «کاپ آریامهر» شرکت کرده بود، با شکستن رکورد ۵۲.۶ ثانیه، به مقام اول دست یافت و بهترین سوارکاران مرد ایران را پشت سر گذاشت. این نخستین بار بود که زنی توانست عنوان قهرمانی را در یک مسابقه ملی کسب کند و این موفقیت باعث افتخار برای زنان ایران شد.
این قهرمان جوان با پیروزیاش در مسابقات قبلی نیز در رشتههای سرعت و استقامت خود را به همگان شناسانده بود. گفتگو با او نشاندهنده اراده و تلاش و موفقیتش در برابر مردان حرفهای سوارکاری است.
در این راستا، خبرنگار مجله «زن روز» به دنبال ماریون رفته و او را در تپههای اطراف دهکده «اوین» یافت. ماریون که سوار بر اسبی تنومند بود، به پرسشها پاسخ داد.
او در پاسخ به اینکه آیا پیشبینی میکرد توانسته سیوپنج سوارکار حرفهای را پشت سر بگذارد، گفت که با وجود عدم اطمینان، تمام کوشش و توان خود را برای موفقیت به کار گرفته است.
ماریون همچنین توضیح داد که از سنین کودکی با اسب آشنا شده و سوارکاری را به صورت جدی از پانزده سالگی آغاز کرده است. او به علاقهمندی خانوادهاش به سوارکاری و همچنین تمایل خود برای ادامه این ورزش اشاره کرد و بیان داشت که تنها خودش و پدرش به این ورزش علاقهمندند.
در پایان، او از خوشحالی و احساس آزادیاش در هنگام سوارکاری گفت و بیان کرد که این تجربه برایش بسیار لذتبخش است.در یک گفتوگوی جذاب، ماریون، جوانی که عشق به سوارکاری در وجودش موج میزند، از زیباییهای طبیعت و لذت سواری میگوید. او با توصیف احساساتش در هنگام سواری، اشاره میکند که غمها را فراموش کرده و فقط به زیباییهای محیط اطرافش فکر میکند. به اعتقاد او، تنها کسانی که با اسب سروکار دارند میتوانند عمق لذتهای سواری را درک کنند.
ماریون با لهجهای دلنشین صحبت میکند و به پنج زبان مختلف تسلط دارد. او برنامهریزی کرده است که سال آینده برای ادامه تحصیل به فرانسه یا سوئیس برود، اما در عین حال آرزوی ورود به یکی از دانشگاههای ایران را نیز دارد. با این حال، او میگوید به دلیل ضعف در زبان فارسی و تحصیلات ابتداییاش در آلمان، احتمال قبول شدن در کنکور را کم میبیند.
در ادامه، او از چشمانداز آیندهاش به عنوان یک سوارکار سخن میگوید. ماریون معتقد است که عشق به اسب سواری هیچگاه از زندگیاش جدا نخواهد شد و همیشه به عنوان یک منبع لذت و نشاط در کنارش خواهد بود. او درباره اسبش، «جیران»، صحبت میکند و علاقه عمیق خود را نسبت به او ابراز میکند.
ماریون توضیح میدهد که در هنگام سواری، با جیران حرف میزند و احساس میکند که اسبش به او گوش میکند و درک میکند. او علاقمند به این موضوع است که دیگران نیز ممکن است محبت و پیوندی که بینش و اسبش وجود دارد را درک نکنند. همچنین، از یادآوری مرگ اولین اسبش، که در یک حادثه تراژیک جانش را از دست داده، احساس ناراحتی میکند و به جزئیات آن حادثه تلخ اشاره میکند.
در پاسخ به سوالی درباره هزینههای سوارکاری، ماریون توضیح میدهد که قیمت اسبها در ایران بین پنج تا سی هزار تومان متغیر است. او خود «جیران» را به قیمت پانزده هزار تومان خریده و هزینههای ماهیانه سوارکاریاش را حدود ششصد تومان عنوان میکند که شامل غذا و نگهداری اسب میشود.**آیا سوارکاری تنها به سوار شدن خلاصه میشود یا شامل مهارتهای دیگری نیز میشود؟**
بسیاری از اهل سوارکاری، به ویژه کسانی که تجربه دارند، فعالیتهای مختلفی را به جز سوار شدن به اسب انجام میدهند. یکی از این افراد درباره لذت خود از تیمار کردن اسبش به نام «جیران» صحبت کرد و اظهار داشت که این کار برایش بسیار خوشایند است.
او به شوخی گفت که حاضر نیست «جیران» را با یک خودروی شیک عوض کند. او از تمایلش نسبت به اتومبیل خبر داد، اما ارتباطش با اسبش برایش بسیار ارزشمندتر از آن بود.
زمانی که درباره سایر سرگرمیهایش پرسیده شد، او تصریح کرد که علاقهمند به فعالیتهای متنوعی چون مطالعه، موسیقی، رقص، سینما، تئاتر و نقاشی است و در فصل زمستان، اسکی یکی از تفریحات محبوبش به شمار میرود.
وقتی از او سوال شد که آیا تا به حال در مورد موضوعات عاشقانه با «جیران» صحبت کرده است، با اطمینان گفت که اگر چنین چیزی هم گفته باشد، «جیران» هرگز آن را فاش نخواهد کرد.
در پاسخ به این سوال که اگر روزی با شخصی ازدواج کند که به سوارکاری او اعتراض کند، کدام یک را انتخاب خواهد کرد، او با قاطعیت گفت که هرگز اجازه نمیدهد کسی او و اسبش را از هم جدا کند و امیدوار است همسری پیدا کند که به هر دوی آنها اهمیت دهد.
برای ابراز قدردانی از «جیران»، او پیشنهاد کرد که بهترین هدیهای که میتواند به اسبش بدهد، چند کیلو هویج تازه است.
در پایان، با تاریکی هوا و زمانی که سوارکار برای بازگشت به خانهاش باید مسافتی را طی میکرد، از او خواسته شد جوکی مرتبط با سوارکاری تعریف کند. او از داستانی درباره یک مرد سوارکار که در خواب نام معشوقهاش را میبرد داستانی تعریف کرد و به این نکته اشاره کرد که همسرش از او پرسیده بود که این شخص کیست و مرد، برای توجیه خود گفته بود که نام اسب تازهاش «پری» است.
این داستان نشاندهنده نوعی طنز و سرگرمی در دنیای سوارکاری است که میتواند لحظات شادی را به همراه داشته باشد.











