به نقل از خبرگزاری خبردونی، رضا مختاری اصفهانی، کارشناس تاریخ و سندپژوه، در یادداشتی به بررسی نقش سیداحمد کسروی در تاریخنگاری مشروطه پرداخته است. وی میگوید، در تحلیل تاریخ مشروطه، کسروی نماینده تودههای مردم است که پیش از انقلاب مشروطه از حاشیه به متن تاریخ راه یافتند. این افراد که غالباً به عنوان اوباش شهری شناخته میشدند، نقشی تعیینکننده در شکلگیری مشروطه داشتند و برخلاف گذشته که به طور منفی از آنها یاد میشد، در این برهه تبدیل به عاملان تغییر شدند.
کسروی که در سال ۱۳۱۷ با انتشار «تاریخ هیجده ساله آذربایجان» فعالیتهای تاریخی خود را آغاز کرد، در تلاش است تا تاریخ مشروطه را بهطور جامع و در تمامی نقاط ایران ثبت کند. وی در یادداشتهای خود به نگرانیهایی اشاره میکند که از فراموشی این داستان در آینده و در نتیجه ناپاکدلیهایی که مشروطه را به سرانجام نامطلوبی رساند، ناشی میشود. این نویسنده معتقد است که اگر او و امثال او تاریخ مشروطه را ثبت نکنند، دیگران نخواهند توانست این داستانها را روایت کنند.
کسروی در پی بیان صدای مردم عادی است، کسانی که برای رسیدن به آزادی و مشروطه، منافع شخصی را فدای آرمانهای بزرگ کردند. او در مقدمه آثارش بر نقش مهم تودههای گمنام در پیشبرد این جنبش تأکید میکند و بیان میدارد که در این روند، افراد برجسته و مشهوری کمتر کارایی نشان دادهاند.
وی به تبعات منفی رویدادها نیز اشاره میکند و میگوید، کسروی با تأکید بر این که تاریخ مشروطه دچار وارونگی شده است، تضادهای موجود میان جنبشهای مردمی و سیاستمداران را مورد بررسی قرار میدهد. او با اشاره به دشمنیهای موجود در میان روشنفکران، روند تحولات تاریخ مشروطه را با دقت میسنجد و تلاش میکند تا صدای کسانی را که در پس پرده این تغییرات گمنام ماندهاند، به گوش تاریخ برساند.تقیزاده در نامهای اظهار داشت که از او نمیتوان ستایش کرد و به این ترتیب، نشان داد که به گفتههای خود اعتبار میبخشد. کسروی، با توجه به این نکته، تمامی مجاهدان را بینقص نمیداند، اما مقام ستارخان و باقرخان را در جلوگیری از رفتارهای ناپسند خاص میکند. او تأکید میکند که «اگر ستارخان گاهی در انظار عمومی ظاهر میشد، مردم با شادی بسیار به تماشایش میایستادند.»
کسروی تاریخ مشروطه را با این دیدگاه روایت کرده و به بررسی وقایع سیاسی در تهران و دیگر شهرها پرداخته است. او به آثار پیشینیان همچون «تاریخ بیداری ایرانیان» اثر ناظمالاسلام کرمانی استناد میکند، اما با استفاده از منابع مختلف از جمله مذاکرات مجلس و اسناد موجود، سعی دارد به غنای روایتهای تاریخی بیفزاید. این تاریخنگاری، ترکیبی از روایتهای قبلی، اسناد و خاطرات دستاندرکاران است که به جذابیت آن افزوده شده است.
کسروی به تفصیل در مورد رفتار مجلس و مشروطهخواهی مردم اصفهان نظر داده و از بیقاعدگیهای سیاسی ایرانیان انتقاد میکند. بهویژه، او به شبنامهنویسی و شکلگیری انجمنهای مشروطهخواهان اشاره کرده و اذعان میکند که بسیاری از افراد به جای یادگیری مفاهیم مشروطه، برداشتهای شخصی خود را ارائه میدادند.
آذربایجان، بهویژه تبریز، بخش مرکزی روایت کسروی است. فهم مشروطهخواهی در تبریز نیازمند شناخت تاریخ اجتماعی و فرهنگی این منطقه است که از زمان صفویه با اختلافات مذهبی و طایفهای روبهرو بوده است. کسروی به خوبی به رقابتها و اختلافات محلی پرداخته و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی آن را معرفی میکند.
توصیفهای او از آداب و رسوم محلی و شخصیتهای تاریخی، جذابیت خاصی دارد. نتیجهگیریهای کسروی نشان میدهد که کتاب «تاریخ مشروطه ایران» تنها به تاریخ سیاسی محدود نیست بلکه شامل تاریخ اجتماعی و محلی نیز میشود. هرچند خود را تاریخنگار نمیداند، اما آثار او در این زمینه از مهمترین منابع تاریخنگاری معاصر به حساب میآید.











